شباهت اسرائیل به روزهای پایانی شوروی/اقدامات نظامی اسرائیل در منطقه هیچ نشانهای از برقراری ثبات ندارد
ماجراجوییهای منطقهای نتانیاهو نهتنها خاورمیانه را بیثبات میکند، بلکه باعث فروپاشی جامعه اسرائیل میشود.

دو دهه پیش، اکلسی یورچاک، انسانشناس روسی-آمریکایی اصطلاح «فراعادیسازی» را برای توصیف واقعیت پوچ و سورئال اتحاد جماهیر شوروی در دو دهه پایانی خود ابداع کرد. در آن زمان، هم شهروندان و هم مقامات میدانستند که سیستم شوروی ناکارآمد است و دیگر بازتابی از واقعیت نیست. با این حال همه به کار خود ادامه دادند، انگار که هیچ مشکلی وجود ندارد. کمتر کسی میتوانست تصور کند که دیوار برلین فرو بریزد یا اینکه اتحاد جماهیر شوروی قدرتمند به 15 کشور مستقل تجزیه شود و در دهه 90 میلادی روسیه برای واردات گندم به آمریکا متکی شود.
با نگاهی به گذشته بهراحتی میتوان بخشهای شکننده آن سیستم را شناسایی کرد و فهمید - آنچه که یورچاک بهعنوان عادیسازی بیش از حد توصیف کرد- چقدر سورئال و ناپایدار بوده است. حالا این را در نظر بگیرید: ارتش اسرائیل اخیراً 15 پزشک و امدادگر را در غزه اعدام کرده است و پس از آنکه دوربینی این لحظه را ثبت کرد که روایت رسمی ارتش اسرائیل را رد میکند، سوالهایی برای جهان ایجاد شده است.
با این حال در اسرائیل، این ماجرا نتوانست موجی ایجاد کند. هیچگونه دادخواهی عمومی، هیچ نوعی از دروننگری اخلاقی رخ نداده؛ بهجز از سوی خانوادههای گروگانها بدون اشارهای به رنج فاجعهباری که بهنام آنها بر دو میلیون فلسطینی در غزه تحمیل میشود. همین واقعیت که امدادگران بهشیوهای که یادآور فیلمهای ژانر دیستوپیایی (ویرانشهری) است، بدون هیچ توجیهی اعدام شدند، درحالیکه جامعه اسرائیل طوری رفتار میکند که انگار در سیاره دیگری اتفاق افتاده، حیرتانگیز است.
حتی یک سیاستمدار اسرائیلی هم از این حادثه انتقاد نکرد یا سوالی نپرسید. در بحبوحه این جنون، بهنظر میرسد جامعه اسرائیل در وضعیت ناهماهنگی شناختی قرار دارد و از واقعیت جدا شده است. اواخر سال گذشته، شاخه اسرائیلی سازمان عفو بینالملل از پذیرش گزارش خود سازمان درباره نسلکشی در غزه خودداری کرد. این امر بهرغم اینکه عفو بینالملل اسرائیل که متعاقبا از سوی سازمان بینالمللی بهحالت تعلیق درآمد، بیشترین مواجهه مستقیم را با وحشت در غزه و گفتمان عمومی که آنها را مشروعیت میبخشد، دارد.
جنگ اسرائیل باعث کشتهشدن بیش از 50 هزار و 800 نفر در غزه شده و قحطی گستردهای را بهبار آورده است. پذیرش بیش از حد عادی این خشونت از سوی جامعه اسرائیل در حالی صورت میگیرد که این کشور بیشتر از قبل در پوچی فرو میرود و نخستوزیر آن تمام نهادهای دولتی را منحل میکند. بنیامین نتانیاهو در سفر اخیر به مجارستان، دکترای افتخاری خود را از «دانشگاه خدمات عمومی» دریافت کرد. ظاهراً، سازماندهی یک نسلکشی و تحت تعقیب بودن از سوی دیوان کیفری بینالمللی، کسی را برای دریافت افتخارات دانشگاهی واجد شرایط میکند.
شگفتآورتر از آن، نتانیاهو درحالی که در نهادی بهمنظور آموزش خادمان دولت قرار داشت، به خود خدمات دولتی حمله کرد که یادآور هشدارهای پدرش درباره قدرت «دولت در سایه» است. باور عمومی بر این است که اصالت این عبارت حدوداً به دهه 90 میلادی برمیگردد که برای توصیف شبکههای مخفی ژنرالها و بوروکراتهای عالیرتبهای بود که فراتر از نظارت دیپلماتیک عمل میکردند.
با این حال نتانیاهو بهخوبی میداند که اسرائیل «دولت در سایه» ندارد چون به آن نیازی ندارد. برای این منظور سه تا از نهادهای مهم اسرائیل را در نظر بگیرید: ارتش، پلیس و دیوان عالی. ارتش اسرائیل دستخوش تحولاتی شده و تعداد زیادی از فرماندهان آن پس از شکستهای هفتم اکتبر 2023 یا استعفا دادهاند یا برکنار شدهاند. خدمات پلیس تحت نفوذ ایتامار بنگویر، وزیر امنیت ملی راست افراطی قرار گرفته و شینبت در حال بررسی ادعای «نفوذ کاهانیستها» است. دیوان عالی کشور، اغلب متهم است که اهداف لیبرالها یا چپگرایان را ترویج میکند و در واقع بیشتر نگران محافظت از اسرائیل در سطح بینالمللی است.
این همان دادگاهی است که تصرف زمینهای شهرکنشینان در کرانه باختری اشغالی را مشروعیت میبخشد. در اسرائیل اوضاع اصلاً عادی نیست. این ایده که این آشفتگی میتواند تاابد ادامه پیدا کند نهتنها پوچ بلکه خطرناک نیز هست. ماجراجوییهای منطقهای نتانیاهو نهتنها خاورمیانه را بیثبات میکند، بلکه باعث فروپاشی جامعه اسرائیل میشود.