نوزادانی که با صدای بمبها میمیرند/گزارشی درباره وضعیت بیمارستانها، کودکان و کادر درمان در روزهای حمله اسرائیل به ایران
بررسی وضعیت این روزهای بیمارستانهای ایران نشان میدهد که علاوه بر برخورد مستقیم بمبهای اسرائیل به مناطق مسکونی، تعدادی از کودکان ایرانی به علت اضطراب از دست دادن خانواده و تشنج ناشی از شنیدن صدای بمبها کشته میشوند.

زهرا علیپور/خبرنگار اجتماعی: بررسی وضعیت این روزهای بیمارستانهای ایران نشان میدهد که علاوه بر برخورد مستقیم بمبهای اسرائیل به مناطق مسکونی، تعدادی از کودکان ایرانی به علت اضطراب از دست دادن خانواده و تشنج ناشی از شنیدن صدای بمبها کشته میشوند. این را بعضی از اعضای کادر درمان کشور در گفتوگو با «هممیهن» تایید میکنند.
یک فوقتخصص کودکان میگوید، تقریباً هیچ نوزادی که به بیمارستان مراجعه کرده است، علایم حیاتی نداشته یا با شدت جراحت بعد از چند روز از دست رفته است. یک پرستار هم از مشاهده تشنج منجر به مرگ کودکی در بیمارستانی در تهران خبر میدهد. این مرگومیرها در کنار ساعت کاری فشرده و اضطراب وضعیت جنگی، کادر درمان را هم خسته و فرسوده کرده است اما مشاهدات «هممیهن» نشان میدهد که آنها با روشی شبیه دوی امدادی به مجروحان رسیدگی میکنند.
از دو روز پیش مرخصیهای کادر درمان لغو شده است و بخشهای غیراورژانس تخلیه و جراحیهای غیرضروری لغو شده است. در این وضعیت با اینکه بعد از شنیدن خبر بمباران یک بیمارستان از سوی اسرائیل، خود پزشکان و پرستارها هم دچار اضطراب شدهاند، اما تلاش میکنند استرس را به بیماران منتقل نکنند.
حالا چندروزی است که تهران خلوت شده. برخی شهر را ترک کردهاند و آنهایی هم که ماندهاند هم از رفتوآمد پرهیز میکنند. بیمارستانها، پزشکها و پرستارها اما هستند. یکی از آمبولانس پیاده میشود و دیگری ویلچری را به سرعت به سمتی میبرد. بیمارستانهای شهرهای آسیبدیده از حملات اسرائیل، مجروح و زخمیهای زیادی به خود دیدهاند. تعدادی از اعضای کادر درمان کشور در گفتوگو با «هممیهن» درباره وضعیت شیفتها و مراجعان بیمارستان میگویند که روزهای سختی را میگذرانند اما تلاش میکنند این خستگی را در مراقبت از مجروحان نشان ندهند.
آنها در میانههای مصاحبه سعی میکنند از هر بیماری که رد میشود با یک شوخی در لحظه، از بیمار احوالپرسی کنند. یکی از پرستارها میگوید که اضطراب و خستگی ناشی از مراجعان آسیبدیده، اضطراب عمومی وضعیت جنگی در کنار شیفتهای سنگین شبانهروزی این روزها را تبدیل به شیفتهایی کمکی کردهاند که بتوانند با حفظ توانایی خودشان، در بیمارستان حاضر باشند. «میثم»، پرستار یکی از بیمارستانهای تهران است و میگوید، نوزادی که شب گذشته با تشنج به علت شنیدن صدای زیاد بمبها به بیمارستان آمده بود، امروز تمام کرده است.
«محمد» پزشک بومی در زاهدان هم میگوید که سطح اضطراب مردم خیلی بالاست، بیشتر مراجعهها بهدلیل اضطرابهاست و زنهای باردار بیشترین آسیب را دیدهاند: «بخشی از کار ما در کنار درمان جسمی، کاهش سطح اضطراب هموطنانه است.» «رامین» پرستار یک بیمارستان در شیراز هم درباره شیفتهای سنگین بیمارستان در این روزها میگوید: «چندشبه که من و همکارهام بهطور دائم سرپا هستیم. جز دعا برای تموم شدن جنگ کاری نمیتونیم بکنیم. بعضی وقتها با مریضها شوخی میکنیم که حواسشون از استرس پرت بشه. این تنها کاریه که برای آسیبهای روانی این مدت میتونیم بکنیم.» یکی از پرستارهای همین بیمارستان هم میگوید: «بعد از اینکه شنیدیم اسرائیل یه بیمارستان رو زده، ترس بین همکارهامون بیشتر شده».
«فرهود»، پزشک دیگری است که با «هممیهن» گفتوگو میکند. او متخصص داخلی یکی از بیمارستانهای مناطق یک تا سه تهران است و میگوید برای مسائل امنیتی گفته شده که همهی بخشهای بیمارستان را تخلیه کنند و فقط کارمندهای بخش اورژانس بمانند. «معصومه» هم سرپرستار یک بیمارستان کودکان در مازندان است. او درباره تجربه اضطراب در شهرهایی که جنگ به آنجا کشیده نشده، میگوید: «با اینکه جنگ به اینجا نرسیده اما اضطراب مادرهای تازه زایمانکرده واضحه و مثلاً در کاهش شیری که بچهها میدن و در وضعیت حال روحی خودشون این رو میشه دید.»
صدیقه یوسفزادگان، فوقتخصص اطفال هم میگوید که تعدادی از کودکان و نوزادانی که به علت حملههای اخیر به بیمارستان مراجعه کردند همگی به محض رسیدن به اورژانس فوت شدند یا بعد از چند روز جانشان را از دست دادند. این استادیار دانشگاه علوم پزشکی ایران میگوید، با تمام این دشواریها ما شماره تلفنهای شخصیمان را به بیمارهایی که از تهران خارج شدند، دادیم که روند درمانشان متوقف نشود. همه این موارد در کنار خستگی جسمی، کادر درمان شهرهای آسیبدیده را با اضطراب زیادی مواجه کرده است که متخصصان میگویند اثرات روانی و بلندمدت آن ممکن است بعد از مدتها شاید برطرف شود.
از نظر علیرضا شریفییزدی، روانشناس اجتماعی، مرگومیرهای ناشی از اضطراب و تجربه قرار گرفتن در چنین وضعیتی را باید اثرات ثانویه جنگ دانست؛ اثراتی که با عارضه PTSD یا آسیبهای روانی بعد از بحران خودش را نشان میدهد. به این ترتیب بهنظر میرسد هم مردمی که به بیمارستانها مراجعه میکنند و هم در آنسو کادر درمان کشور، در این روزها در معرض آسیب روانی شدید ناشی از بمباران قرار دارند. این مسئله درباره کادر درمان که در وضعیت مراقبتکنندگی از شهروندان هستند ممکن است اثرات طولانیمدتی داشته باشد: «این اثرات ثانویه و مستقیم حملاتی است که گفته میشود هدف آن غیرنظامیهاست اما مرگ غیرنظامیها و کودکان و حمله به بیمارستانها این ادعا را نشان نمیدهد.»
هیچ نوزاد آسیبدیدهای زنده نماند
در بیمارستانهای مرکز تهران، مجهولالهویهها یعنی کسانی که هیچ نشانی از خودشان ندارند هم کم نیست. تعداد افرادی که در این روزها به علت اضطراب به بیمارستانها مراجعه کردند هم کم نیستند؛ سالمندان و کودکان بیشترین سهم را در این میان دارند. یک پزشک فوقتخصص ریه کودکان و استادیار دانشگاه علوم پزشکی ایران در گفتوگو با «هممیهن» میگوید: «از هر سه بیمارستانی که من در آن فعالیت میکنم، مراجعه به بخشهای عمومی کم و مراجعه مردم به بخش اورژانس زیاد شده است.»
صدیقه یوسفزادگان، فوقتخصص اطفال هم درباره اطفال آسیبدیده در این روزها میگوید، تقریباً هیچ کودکی نبوده که زنده به بیمارستان برسد یا اینکه بعد از جراحتهای سنگین بعد از چند روز زنده بماند: «کودکان با سطح آسیب به استخوان یا سر به بیمارستان میرسیدند و بعد از چند روز همین شدت حادثه، منجر به مرگشان میشد. البته تا جایی که اطلاع دارم اطفال زیادی زیر آوار ماندهاند.»
او درباره تعداد شهدا برآوردی ندارد اما میگوید: «هیچ کودکی نبوده است که به علت آسیب سانحه به بیمارستان مراجعه کرده باشد و زنده بماند.» این استادیار دانشگاه علومپزشکی ایران درباره عوارض دیگر حملههای اسرائیل به کودکان هم میگوید که خانوادههای زیادی به علت تنگی نفس به بخش ریه مراجعه میکنند اما با بررسی مشخص میشود که بچهها بهدلیل اضطراب دچار مشکل تنفس شدهاند. درواقع استرس و مواجهه با صداهای جنگندهها این کودکان را دچار مشکل تنفسی کرده است. به نظر میرسد که اضطرابهای ناشی از شنیدن بمبها و در معرض اخبار قرار گرفتن، یکی از مهمترین عواملی است که در کنار اثرات مستقیم بمبها، به کودکان آسیب میزند.
چگونه از کودکان مضطرب مراقبت کنیم؟
ایلیا وکیلی، روانشناس در گفتوگو با «هممیهن» میگوید که کودک حداقل تا هفتسالگی فاقد توانشناختی لازم برای تفکر انتزاعی و درک جنگ بهعنوان وضعیتی غیرمنطقی است. «غیرقابل درک بودن» جنگ منجر به سردرگمی و اضطراب بیشتری در کودک میشود. این مسئله در کنار از دست دادن پایگاه امن در ارتباط با والدی که خود درگیر اضطراب جنگ و ناتوان از انتقال حس امنیت به اوست، وضعیت تروماتیکی برای کودک رقم میزند که بهنوبه خود بر رشد شناختی او نیر اثر منفی میگذارد: «بر همین اساس مسئولیت بزرگسالان در مراقبت از روان کودکان در موقعیتهایی مانند جنگ، خطیرتر است اما همین فاصله ذهنی کودک با جنگ یا به بیانی دیگر معصومیتاش میتواند بزرگسال مراقب را هم از فضای ناامن روانی جنگ دور کند. فعالیتهایی مانند بازی کردن هر دو طرف را به انسانیت اینجا و اکنونی متصل میکند و اضطراب والد را نیز تسکین میدهد.»
علیرضا شریفییزدی، روانشناس اجتماعی هم درباره مراقبت از کودکان و بزرگسالان در وضعیت بمباران میگوید که کودکان بیشتر از آنکه نسبت به واقعیت آگاه باشند، از واکنشهای بزرگسالان اضطراب میگیرند: «به همین دلیل بزرگترها باید مراقبت کنند که اگر اضطرابی دارند، جلوی فرزندانشان بروز ندهند. اما اگر کودکان متوجه بمبها شدند با آنها صادقانه صحبت کنند و بدون اینکه اطلاعات اضافی بدهند، بگویند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ و به آنها تضمین بدهند که کنارشان هستند و اشکالی ندارد که بترسند.»
شریفی در یک توصیه دیگر گوش ندادن به اخبار با صدای بلند را توصیه میکند؛ بهنظر او کودکان در این وضعیت توان مناسب تجزیه و تحلیل کودکان در این وضعیت را ندارند و خوب است تا جایی که میتوانیم از مکانهایی که صدای اخبار یا بمباران در آن میآید، فاصله بگیریم. این روانشناس میگوید که بروز اضطرابها میتواند به شکل غذانخوردن و شبادراری در کودکان نشان داده شود. در بزرگسالان هم اضطراب بعد از حادثه متفاوت است. اثرات روانی پس از جنگ (PTSD) تا مدتهای زیادی روی افراد میماند: «مانند تجربه جنگ تحمیلی که تا سالهای بعد از آن هم شاهد اثرات مخرب روانی روی افراد بودیم.»
بعضی از کودکان آسیبپذیرترند
مائده صدیقی، تسهیلگر فرآیندهای مشارکتی که سالها سابقهی کار با کودکان را دارد هم دربارهی مواجههی با کودکان در این روزها میگوید، بچهها بهسرعت متوجه اتفاقات کلان و تغییرات بزرگ در اطرافشان میشوند، خیلی زودتر از آن چیزی که فکرش را بکنیم. بنابراین در شرایط جنگی مهمتر از هرچیز باید در وهله اول تلاش کنیم به کودکان هم در عمل و هم در گفتوگو نشان دهیم که مراقبشان هستیم. کودکان وقتی این اطمینان را پیدا کنند، طبق روتین روزانه خودشان واکنشهای دفاعی مناسبی نشان میدهند.
خوب است به کودکان اجازه دهیم که ابراز احساسات کنند و بهجای رد یا بیپاسخ گذاشتن پرسشها، ترسها و نگرانیهایشان، سعی کنیم تا حد امکان پاسخهای ساده و آمادهای برایشان آماده کنیم. از اینکه جنگ اصلاً چیست؟ تا کی قرار است ادامه پیدا کند؟ یا اینکه چرا نمیتوانیم بیرون برویم؟ صداهای زیادی که میآید از چیست؟ و آیا ممکن است آسیبی ببینیم؟
صدیقی درباره وضعیتی که احتمالاً به خروج این کودکان از مراکز بهزیستی وجود دارد، میگوید: «در تهران و شهرهای دیگر مراکز متعدد بهزیستی و مراقبت از کودکان وجود دارد که شرایط آنها متفاوت است. هر کودک وضعیت متفاوتی را تجربه میکند. ضمن آمادگیهای ذهنی برای پاسخ به پرسشهای بچهها، در این شرایط تا جایی که ممکن است بستر برنامههای جمعی بچهها، مثل خواندن آوازها، بازیهای دستهجمعی و سرگرمیهای جمعی را باید بیش از پیش فراهم کرد. پیچیدگی مراکز بهزیستی خصوصاً مراکز نگهداری از کودکان معلول در این است که هرکدام از بچهها کاراکتر و وضعیت جسمی و روانی متفاوتی دارند. یک نفر ممکن است سکوت کند، یک نفر پرخاشگری بیشتری نشان دهد.
بعضی از بچهها پیشزمینههای بسیار بیشتری برای تروما دارند. بنابراین در این شرایط باید صبور بود و بهدنبال واکنش یکسان مثل بروز ترس در همه بچهها به یک شکل نباشیم. اگر پاسخ سوالی را نمیدانیم، از گفتن «نمیدانم، ولی در کنارت هستم و مراقبتم.» نترسیم. حضورمان، انتقال حس امنیت و محبت مهمتر از هرچیزی است. ضمن اینکه بسته به سن، کودکان در این شرایط واکنشی دفاعی برای کنارآمدن با شرایط را انتخاب میکنند که نباید بهدنبال «درست» یا «غلط» بودن واکنشها گشت. همانطور که ما خودمان هم هرکدام شیوههای متفاوت و متنوعی را برای تابآوردن انتخاب میکنیم.
به گفته او، در شرایط جنگی، کودکان بهزیستی جزو آسیبپذیرترین گروهها هستند و تصمیمگیری دربارهی جابهجایی یا مراقبت از آنها نیازمند دقت و مسئولیت بسیار بالاست. پیشنهادهایی که از سر دلسوزی مطرح میشوند ـ مثل اینکه مردم عادی بچهها را به خانههایشان ببرند چون ساختمانهای بهزیستی در معرض خطر بمباراناند ـ در ظاهر خیرخواهانهاند، اما در عمل میتوانند بسیار خطرناک و پرآسیب باشند.
این کودکان اغلب پیشزمینههای روانی و عاطفی حساسی دارند و فرآیند جابهجایی و سپردن آنها به خانوادهها، حتی در شرایط عادی، نیازمند بررسیهای چندمرحلهای، آزمون و ارزیابیهای دقیق، و زمان برای ایجاد اعتماد متقابل است. در بحران، چنین جابهجاییهای سریع و بدون نظارت میتواند زمینهساز آزار، خشونت، بهرهکشی یا حتی گمشدن کودکان شود. مهمتر از همه اینکه امنیت روانی بچهها نیز بههم میریزد؛ کودکانی که گاهی فقط در همان محیط آشنا احساس امنیت میکنند، حتی اگر آن محیط از بیرون چندان مطلوب به نظر نرسد.
در این وضعیت، وظیفه فوری نهادهای دولتی و بهزیستی این است که: وضعیت فیزیکی و ایمنی تمام مراکز نگهداری از کودکان را بهسرعت و مورد بررسی قرار دهند (آیا زیرزمین یا پناهگاه امن دارند؟ ساختمان مقاوم است؟ چند نفر در آن هستند؟). در صورت نیاز، بهجای جابهجایی فردی، مراکز امنتری با امکانات کامل و گروهی برای انتقال جمعی کودکان در نظر بگیرند، همراه با مراقبان دائمی آنها. با کمک نیروهای تخصصی (روانشناس کودک، مددکار اجتماعی، مربیان تربیتی) فضای امن روانی و فیزیکی ایجاد کنند و مهمتر از همه، هرگونه مشارکت مردمی در حمایت از این بچهها را تحت نظارت و با ضوابط مشخص انجام دهند. اقدامهای بیبرنامه در شرایط جنگی، هرچند با نیت خوب باشند، میتوانند به فاجعهای برای کودکان منجر شوند. حمایت، باید مسئولانه، فوری و بادرنظرگرفتن همه جوانب باشد.
حمایت روانی از کودکان و سالمندان
انجمن روانشناسی ایران و انجمن علمی روانپزشکان ایران در روزهای گذشته، راهنمای سلامت روانی-اجتماعیای در شرایط ناشی از حملات اخیر را منتشر کردهاند. در این راهنمای سلامت که به درخواست دفتر سلامت روانی اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت منتشر شده در بخش حمایت از کودکان آمده است: «در بحرانها، کودکان و سالمندان نیازمند توجه ویژه هستند. صحبت با زبان ساده، مداخلات مبتنی بر بازی و ایجاد محیطی امن برای کودکان و مراقبت روانی مداوم برای سالمندان توصیه میشود.
محدودسازی و راستیآزمایی منابع خبری از دیگر موارد مطرحشده در این زمینه هستند. استفاده از منابع خبری معتبر و محدودسازی مواجهه با اخبار، در کاهش اضطراب نقش دارد همچنین اهمیت ارتباط انسانی؛ حفظ ارتباط با خانواده و دوستان، عامل مؤثری در مقابله با اختلال استرس پس از سانحه و افزایش تابآوری است.
تداوم کارهای روزمره از دیگر موارد مهمی است که در فعالیتهای روزانه، حس کنترل و ثبات را تقویت و به تنظیم روان کمک میکنند». در این راهنما همچنین تمرین تکنیکهای آرامسازی مانند تنفس عمیق، تمرکز حواس و حرکات بدنی ساده برای کاهش تنش و توجه ویژه به کودکان و سالمندان مانند مراقبت روانی متناسب با سن، گفتوگو با زبان ساده و ایجاد محیطی امن برای این گروهها از موارد توصیهشده است.
لزوم دریافت کمک تخصصی در موارد بحرانی در صورت بروز نشانههایی مانند افکار آسیبرسان، اختلال خواب شدید یا بحران روانی، مراجعه به روانشناس یا استفاده از خدمات مشاوره تلفنی مانند خط ۱۴۸۰ هم توصیه شده است. در پایان این راهنما آمده است که در دوران جنگ، مراقبت از سلامت روان، نهتنها یک حق بلکه مسئولیتی فردی و اجتماعی است: «با هم، از این بحران عبور خواهیم کرد.»