سعید شریعتی عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت:اگر راه دولت خاتمی ادامه پیدا می کرد سند چشمانداز محقق میشد
سعید شریعتی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در گفتوگویی که با هممیهن داشت، تدوین سند چشمانداز ۲۰ساله در دولت سیدمحمد خاتمی را حاصل مطالعاتی دانست که مبتنی بر واقعیتهای آن زمان بود که امکان دستیابی به آن وجود داشت.

سعید شریعتی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در گفتوگویی که با هممیهن داشت، تدوین سند چشمانداز 20ساله در دولت سیدمحمد خاتمی را حاصل مطالعاتی دانست که مبتنی بر واقعیتهای آن زمان بود که امکان دستیابی به آن وجود داشت. او که تاکید میکند آمدن دولت احمدینژاد کشور را از آن ریل خارج کرد، میگوید وقتی سرمایه اجتماعی وجود نداشته باشد و جامعه ناامید باشد، طبیعتاً رشد هم اتفاق نخواهد افتاد و به همین علت توسط چهرههایی چون خاتمی، روی مسئله سرمایه اجتماعی تاکید میشود.
بهعنوان اولین سوال، تاثیر دولت خاتمی را در تدوین سند چشمانداز 20ساله چطور ارزیابی میکنید و چه شد که آن سند نوشته شد؟
پشت این سند منابع و مستندات زیادی به عنوان سندهای پشتیبان وجود داشت که حاصل پیگیری و بررسی کارشناسان دولت آقای خاتمی بود که به تایید همه نهادهای عالی کشور و نهایتاً مقام رهبری رسید و عملاً مقام رهبری ابلاغکننده بود. براساس این سند قرار بوده که کشور در ابعاد مختلف رشد اقتصادی سالانه 8درصدی را بهعنوان میانگین تجربه کند و در پایان 20سال، ما براین اساس از رقبای خودمان در خاورمیانه و شمال آفریقا پیشی گرفته و قدرت اول منطقه شویم.
این خلاصه هدفگذاری این برنامه بود. وقتی صحبت از شاخص رشد اقتصادی و رشد تولید ناخالص ملی میکنیم، این فقط ابعاد اقتصادی صرف را شامل نمیشود. رشد اقتصادی همه ابعاد در زمینههای مختلف مانند تولید فرهنگی، کشاورزی و... را لحاظ میکند. این شرایط تدوین هم شرایط تخیلی نبود، اینها مبتنی بر دستاوردها و امکانسنجیهایی بود که در دولت آقای خاتمی تحقق پیدا کرده بود، یعنی وقتی صحبت از رشد 8رصد میشود، مبتنی بر این بوده که ما در دولت آقای خاتمی پیاپی رشدهای بالای 8درصد را تجربه کردهایم.
مسیر دولت اصلاحات به جهتی بود که اگر بر همان اساس حرکت میکردیم، میتوانستیم این 8درصد را بهدست آوریم. این سند، میتوانست بسیار راهگشا باشد و اگر در ابتدای شروع برنامه با آمدن دولت آقای احمدینژاد انحراف جدی در آن ریلگذاری صورت نمیگرفت و کشورمان به قهقرا نمیرفت، امروز تحقق اهداف آن سند، دور از انتظار نبود و ما میتوانستیم از ترکیه و عربستان پیشی بگیریم.
آقای خاتمی اخیراً اشاره داشتند که ما براساس آن سند قرار بود اول شویم اما الان نیستیم. تحلیلتان درباره این دغدغهای که آقای خاتمی مطرح کرده چیست؟
به هر حال آقای خاتمی خودش را تدوینکننده این سند میبیند و به امکان تحقق این آرمان که در این سند متجلی است، بیش از هر کسی واقف است و امروز که میبیند آن ریلگذاری به چه سرنوشتی دچار شده، معلوم است که بیش از هر کسی ناشاد و ناراحت باشد. اعداد و ارقام خیلی گویاست. اگر بخواهیم با عدد و رقم حرف بزنیم، در سال 2005 که سال آغاز برنامه چشمانداز 20ساله بوده، GDP کشور ایران 226.5 میلیارد دلار بوده و قرار بوده ما طی 20 سال سالانه 8درصد رشد کنیم و در سال پایانی عددی نزدیک به 977 و یکسال بعدش نزدیک به هزار میلیارد دلار برسیم درحالیکه ما در سال 2024، براساس برآوردهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، حدود 415 میلیارد دلار بوده است، یعنی ما از تحقق آن هدف سال به سال عقب ماندهایم.
ما در طی این رویه باید بیش از ده هزار میلیارد دلار تولید ثروت میکردیم اما محقق این رقم، کمتر از 8هزار و 300 میلیارد دلار است یعنی چیزی نزدیک به 2هزار و 138هزار میلیارد دلار، ما از تحقق چشمانداز عقب ماندیم. یک مثال بزنم، تولید ناخالص ملی سال گذشته ما، 400 میلیارد دلار بوده است، یعنی ما چیزی نزدیک به 5سال را از 20 سال از دست دادهایم. بالاترین رقمی که از خسارات جنگ تحمیلی برآورد شده، این بوده که ما ادعا کردهایم حدود 400 میلیارد دلار خسارت دیدهایم. انگار طی این 20سال 5 بار جنگ تحمیلی بر کشور ما حاکم شده است. این موضوع خودش را خیلی جاها نشان میدهد.
بهطور مشخص این سوال را دارم که خاتمی سالهای دولت اصلاحات مجموعهای از دغدغهها را داشت و الان نیز دغدغههای او به سمت افزایش سرمایه اجتماعی رفته است. درباره این موضوع نظرتان چیست و علت آن را چه میدانید؟
حاملان اصلی توسعه و رونق کشور، آحاد جامعه هستند و اگر این سرمایه اجتماعی، انسجام، همدلی و باور جمعی به ساختن ایران از بین برود و ناامیدی بر کشور حاکم شود و بین حکومت و جامعه شکاف بیفتد، معلوم است توسعه و رشد اتفاق نخواهد افتاد. رشد اقتصادی دو رکن دارد؛ اول، افزایش بهرهوری و دوم، افزایش سرمایهگذاری است. در کشور ما افزایش سرمایهگذاری منفی بوده است؛ یعنی علاوه بر اینکه سرمایهگذاری نداشتهایم، بلکه فرار سرمایه نیز داشتهایم. با یک جستوجوی ساده این فرار سرمایه مشخص است.
سرمایهگذاری در داخل نیاز به سرمایه اجتماعی و باور ملی دارد. امسال شعار سال سرمایهگذاری برای تولید است، سرمایهگذاری نیازمند است که سرمایهگذار دلش با این کشور و جامعه باشد، پشتوانهاش به سیستم محکم باشد. وقتی اینجا شکاف افتاد، دیگر سرمایهگذاری تحقق پیدا نمیکند. وقتی ثبات و چشمانداز نباشد، وقتی مردم باور نداشتند که بالاخره این چرخه تحریم و تعلیق و انزوای کشور یک روزی به پایان خواهد رسید، سرمایهگذاری اتفاق نخواهد افتاد. سرمایهگذاری هم که نباشد، رشد اتفاق نخواهد افتاد. رکن دیگر رشد اقتصادی، بهرهوری است.
وقتی نیروی کار، نیروی تولید و در مجموع مردم، انگیزه برای مشارکت در توسعه اقتصادی نداشته باشند، وقتی سیستم این فرصت را از مردم بگیرد که در سرنوشت خودشان، در توسعه و ساختن کشور مشارکت داشته باشند؛ وقتی مردم از این وضعیت ناامید هستند و این ناامیدی توسط اجزا سیستم دامن زده میشود، معلوم است بهرهوری پایین میآید.
سرمایه اجتماعی میآید، امید میدهد تا مردم سرمایهگذاری کنند، بهرهوری را بالا ببرند و آن موقع رشد اقتصادی رخ خواهد داد. این مسائل چیز پیچیدهای نیست، خیلی ساده است. سرمایه اجتماعی طی سالهای گذشته به طور اعجابآوری افول پیدا کرده است. برای اینکه مستند حرف بزنم، به آخرین پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان مراجعه کنید که آبانماه 1402 در دولت آقای رئیسی انجام شده است. از یافتههای این پیمایش میتوان وضعیت سرمایه اجتماعی را دید که قابل کتمان نیست.