از اراده تـــا توانـــایی/بررسی سناریوهای استقرار نیروهای نظامی اروپایی در اوکراین
ایده اعزام سربازان اروپایی به اوکراین در صورت پایان جنگ جدیتر از همیشه دنبال میشود اما گفتوگوها درباره جزئیات این مسئله و چگونگی ارائه تضمین امنیتی معتبر به اوکراین، که روسیه را از فکر تهاجم دوباره به این کشور باز دارد، هنوز در آغاز راه است.

ایده اعزام سربازان اروپایی به اوکراین در صورت پایان جنگ جدیتر از همیشه دنبال میشود اما گفتوگوها درباره جزئیات این مسئله و چگونگی ارائه تضمین امنیتی معتبر به اوکراین، که روسیه را از فکر تهاجم دوباره به این کشور باز دارد، هنوز در آغاز راه است.
روز ۲۱ آوریل، یک مقام ارشد آمریکایی به روزنامه نیویورکپست گفت که طرح صلح دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده برای پایان جنگ در اوکراین شامل استقرار نیروهای اروپایی در این کشور است. با این حال، این مقام آمریکایی تأکید کرد که «قسمت سخت ماجرا» این است که «این نیروهای اروپایی چه ویژگیها و مشخصههایی خواهند داشت» و روسیه تا چه اندازه با استقرار نیروهای اروپایی در خاک اوکراین کنار خواهد آمد.
دو روز پس از این اظهارنظر، در ۲۳ آوریل هیئتهایی از اوکراین، فرانسه و ایالات متحده عازم لندن شدند تا به همراه مقامهای بریتانیایی درباره جزئیات این طرح بحث و گفتوگو کنند. برخلاف انتظار اولیه از این گفتوگوها که قرار بود در سطح وزرای امور خارجه انجام گیرد، مذاکرات در سطوحی پایینتر دنبال شد و پیشرفت لازم را نداشت. یک هفته پیش از نشست لندن نیز ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین در نشستی خبری در پایتخت فرانسه سوالات مهمی را درباره این طرح مطرح کرده بود: «این نیروها چه ساختاری خواهند داشت و فرماندهی آنها چگونه خواهد بود؟ کدام کشورها نیرو اعزام خواهند کرد؟ و نیروها چه زمانی و دقیقاً به کدام مناطق اعزام میشوند؟»
به باور کارشناسان، اصلیترین چالش پیش روی کشورهای اروپایی، چیزی است که آنها در مجامع عمومی چندان در رابطه با آن صحبت نمیکنند. شورای اروپایی روابط خارجی در تحلیلی پیرامون این موضوع نوشته است: «مهمترین مشکل اروپاییها این است که چگونه میتوانند نیرویی به اوکراین اعزام کنند که بدون حمایت ایالات متحده بتواند در برابر تهدیدهای روسیه بازدارنده باشد. این چالشی است که اوکراین و متحدان اروپاییاش باید بر آن فائق آیند تا به جنگ فعلی پایان دهند و از آغاز جنگ آینده جلوگیری کنند.»
اهمیت ایده اعزام سربازان اروپایی به اوکراین در آن است که بدون وجود چنین تضمینی اوکراین با میل خود پایان جنگ را نخواهد پذیرفت و در صورتی هم که مجبور به پذیرش صلح بدون دریافت تضمین امنیتی معتبر شود، این صلح پایدار و تضمینکننده صلح در آینده نخواهد بود.
سناریوهای پیش رو
قدرتهای اروپایی و بهویژه دو قدرت هستهای اروپا بر سر «چرایی» ضرورت اعزام نیروهای اروپایی به اوکراین بهعنوان تضمین آینده این کشور اتفاق نظر دارند و حالا باید بر سر اینکه «چه نیرویی»، «شامل نیروهای کدام کشورها» و «در چه زمانی» باید به اوکراین اعزام شود، به توافق برسند.
ساختار
پیشتر مقامهای ارشد روسیه بارها علیه حضور نیروهای اروپایی در خاک اوکراین هشدار داده و مخالفت خود را با این مسئله اعلام کرده بودند. رویترز در گزارشی اختصاصی که اواسط ماه مارس درباره شروط مسکو برای پایان جنگ منتشر کرد، نوشته بود: «منابع آگاه اطلاع دادهاند که روسیه به آمریکا فهرستی از شرایط برای پایان دادن به جنگ اوکراین ارائه کرده است.
محتوای دقیق این فهرست مشخص نیست. به گفته دو منبع آگاه، شرایط کرملین کلی اما گسترده و مشابه با خواستههایی است که پیشتر مسکو به اوکراین، ایالات متحده و ناتو ارائه کرده بود. این درخواستها شامل مواردی از این دست است؛ عدم پذیرش عضویت اوکراین در ناتو، هیچ نیروی خارجی در اوکراین مستقر نشود و اوکراین به روسیه امتیازات سرزمینی بدهد که شامل کریمه و چهار منطقه در شرق و جنوب اوکراین میشود.» هرچند دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا میگوید همتای روس او با استقرار نیروهای اروپایی در اوکراین پس از پایان جنگ موافقت کرده، اما هنوز تردیدهای زیادی در این زمینه وجود دارد و روسها موضع جدیدی در راستای تغییر مواضع پیشین خود مطرح نکردهاند.
این امکان وجود دارد که روسها تنها با استقرار نیروهای اروپایی در ذیل یک نیروی بزرگتر در قالب نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد موافقت کنند و اجازه حضور نیروهای مستقل اروپایی بهعنوان تضمین را ندهند. این شرایط، چالشهای زیادی را برای کشورهای اروپایی در پی خواهد داشت. در صورتی که آنها بخواهند با هماهنگی روسیه، جزئیات ارسال نیرو به اوکراین را تعیین کنند، آنگاه احتمالاً به هدف اصلی خود یعنی استقرار یک نیروی بازدارنده برای منصرف کردن روسیه از حمله دوباره به اوکراین دست نخواهند یافت.
امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه ضمن رد شروط روسیه در این باره گفته بود: «اگر قرار باشد بر اساس رضایت روسیه نیروها مستقر شوند ما هیچگاه به هدف پایدار نگه داشتن صلح نمیرسیم.» همزمان، این مشکل هم وجود دارد که اگر اروپاییها بخواهند بدون رضایت روسیه اقدام به اعزام نیرو به اوکراین کنند، این موضوع به افزایش قابل توجه تنشها منجر خواهد شد و مشخص نیست در این شرایط امکان حفظ صلح وجود داشته باشد.
کدام کشورها نیرو اعزام میکنند؟
از زاویه دید اروپاییها، برای این که نیروهای اعزامشده بازدارندگی لازم را در برابر روسیه داشته باشند، باید تعداد زیادی از کشورها و تعداد قابلتوجهی از سربازان آنها در نیروی اعزامی مشارکت کنند. با این حال، وقتی صحبت از تعداد زیادی از کشورها به میان میآید، تعداد زیادی از کشورهای حامی اوکراین هستند، نه کشورهای بیطرف. در مذاکراتی که تاکنون صورت گرفته و طرحهایی که در حال حاضر وجود دارد، این نیروها احتمالاً از پرسنل کشورهای اروپایی به همراه کانادا و استرالیا تشکیل خواهد شد. این کشورها همگی از متحدان اوکراین هستند و نه کشورهای بیطرفی که متعهد به دفاع از اوکراین نشدهاند.
در ژانویه، زلنسکی ایده نیاز اوکراین به ۲۰۰,۰۰۰ سرباز خارجی (۱۰۰,۰۰۰ نفر بهصورت چرخشی) برای اجرای توافق صلح را مطرح کرد. بحثهای کنونی شامل تعداد بسیار کمتری (معمولاً بین ۱۰,۰۰۰ تا ۳۰,۰۰۰ نفر در ابتدا) است. اما این موضوع منطق مأموریت را تضعیف نمیکند.
اما یک «پشتیبانی» آمریکایی برای بازدارندگی حملات روسیه به نیروی اروپایی، شرط برخی از متحدان اروپایی اوکراین برای مشارکت در این مأموریت به نظر میرسد. ایالات متحده دارای قابلیتهای نظامی منحصربهفردی در زمینههایی مانند دفاع هوایی یا کسب اطلاعات، نظارت و شناسایی (ISR) است که در نیروهای اروپایی هنوز بهطور کامل توسعه نیافتهاند. یک مقام آمریکایی به نقل از نیویورکپست اعلام کرد که حمایت مالی از نیروی اروپایی ممکن است ارائه شود، اما سربازان آمریکایی در این مأموریت حضور نخواهند داشت. اگر حمایت آمریکا از این مأموریت صرفاً مالی باشد و شامل پرسنل یا تجهیزات نشود، ائتلاف باید بودجه آمریکا را بر روی توسعه تواناییها در زمینه ISR سرمایهگذاری کند.
در صورتی که آمریکا بهطور کامل حاضر به پشتیبانی از نیروهای اروپایی نباشد، کشورهای مشارکتکننده باید ظرفیتهای کنونی ارتشهای خود را با ارتش اوکراین هماهنگ کنند و با امکانات موجود «کنار بیایند». چراکه برای اروپا، حمایت از اوکراین در حال حاضر بسیار عاقلانهتر و کمهزینهتر از جنگ دیگری در اروپاست.
ابعاد اعزام نیرو
موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک در تحلیلی سه سناریوی مختلف را برای اعزام نیرو به اوکراین مطرح کرده است. سناریوی اول اعزام یک نیروی کوچک شامل یک تیپ با حدود ۱۰,۰۰۰ سرباز، با پشتیبانی محدود هوایی و دریایی است. اعزام نیرو در این ابعاد، دردسرها و چالشهای کمتری دارد و اثر بازدارندگی آن عمدتاً از حضور آنها در اوکراین ناشی میشود، اما توانایی چنین نیرویی برای عملیات رزمی سنگین محدود خواهد بود.
سناریوی دوم اعزام یک نیروی بزرگتر شامل یک لشکر بزرگ با حدود ۲۵,۰۰۰ سرباز، با پشتیبانی قویتر هوایی و دریایی است. این نیرو قابلیتهای بیشتری برای دفع یک حمله اولیه خواهد داشت و توان رزمی بالاتری دارد اما اعزام آن زمانبر است و حساسیتهای بیشتری هم برمیانگیزد.
در سناریوی سوم، اروپاییها ۶۰,۰۰۰ تا ۱۰۰,۰۰۰ سرباز را با پشتیبانی گسترده هوایی و دریایی به اوکراین اعزام میکنند. این نیرو به ماهها زمان برای آمادهسازی نیاز دارد و حساسیتهای بیشتری را هم در روسیه برخواهد انگیخت.
طولانی شدن این مأموریت و نیاز به استقرار نیروی بیشتر، ضعفها و کاستیهای نظامی اروپا را بهویژه در صورت عدم حمایت آمریکا، آشکارتر خواهد ساخت. حمایت آمریکا، خصوصاً در زمینههایی مانند اطلاعات، شناسایی و مراقبت (ISR)، مهندسی رزمی، توپخانه و همچنین خنثیسازی پدافند هوایی دشمن، بسیار حیاتی است. علاوه بر این، تأمین نیرو در درازمدت برای کشورهای اروپایی چالشبرانگیز خواهد بود، چراکه مدیریت چرخشهای متعدد سربازان را ضروری میسازد. این مسئله میتواند سایر مأموریتهای نظامی اروپا را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
البته، مشارکت کشورهای بیشتر، مانند کانادا یا شرکای اروپا در منطقه آسیا-اقیانوسیه، میتواند این فشارها را کاهش دهد. هرچند حضور کشورهای متعدد ممکن است هماهنگی و امور لجستیکی را پیچیدهتر کند، اما از دیدگاه سیاسی سودمند خواهد بود.
در هر سه سناریوی مطرحشده، چنانچه کشورهای مشارکتکننده محدودیتهایی برای حضور خود در نظر بگیرند، مشکلات بیشتری بروز خواهد کرد. همچنین، توافق همه کشورها بر سر قوانین درگیری و سطح ریسک قابلقبول، امری ضروری است. اروپاییها قادر به استقرار یک نیروی اطمینانبخش هستند، اما با افزایش حجم نیرو و بدون پشتیبانی آمریکا، این امر دشوارتر میشود. همزمان، خطر حمله روسیه به این نیرو، چه به شکل متعارف و چه غیرمستقیم، همواره وجود دارد. موفقیت این مأموریت به هماهنگی دقیق، منابع کافی و تعهد سیاسی قوی نیاز دارد.
نیروها کجا مستقر خواهند شد؟
چالش بعدی اروپاییها، مکان استقرار نیروها در اوکراین خواهد بود. در آغاز، تصور اروپاییها از این مأموریت بیشتر بر جنبه زمینی آن متمرکز بود، اما اکنون این دیدگاه به یک عملیات چندبعدی شامل نیروهای زمینی، هوایی و دریایی گسترش یافته است. چنین مأموریتی اوکراین را قادر میسازد تا با تلفیق نیروهای زمینی، گشتزنی هوایی و بازدارندگی دریایی، رویکردی یکپارچه اتخاذ کند. علاوه بر این، عملیات مذکور همکاری میان نیروهای اوکراینی و غربی را تقویت میکند؛ امری که برای هر کشور خواهان پیوستن به ناتو، یک هدف کلیدی محسوب میشود. اندیشکده شورای اروپایی روابط خارجی نوشته است: «این مأموریت اطمینانبخش باید به راهبرد کلان اروپا در جهت بازدارندگی روسیه یاری رساند.
استقرار این نیرو در نزدیکی مرزهای لهستان و رومانی (بهعنوان مثال، در چرنیوتسی یا غرب لویو) پاسخگوی نیازهای راهبردی اوکراین یا سایر کشورهای اروپایی نخواهد بود. نیروها باید در مکانی نزدیکتر به خطوط مقدم جبهه مستقر شوند. حتی اگر این نیرو در ابتدا کوچک باشد، در صورت استقرار در خطوط مقدم، قادر خواهد بود از حملات به منطقه اودسا ممانعت به عمل آورد، از تهاجم احتمالی از خاک بلاروس جلوگیری کند، از کییف و دنیپرو محافظت نماید و امنیت زیرساختهای حیاتی اوکراین، نظیر تأسیسات انرژی را تأمین کند. چنین اقدامی، روسیه را از دستیابی مجدد به اهدافش در اوکراین بازداشته و از هرگونه تجاوز احتمالی این کشور در سایر مناطق نیز پیشگیری خواهد کرد.»
نقاط ضعف اروپا
اروپاییها در سالهای اخیر تلاشهای زیادی را برای تقویت توان دفاعی خود انجام دادهاند اما جبران سالها بیتوجهی به این حوزه به زمان زیادی نیاز دارد. در صورتی که اروپا بخواهد بدون حمایت آمریکا، نیروهایی را برای دفاع از اوکراین اعزام کند، نیاز به اتکا به تواناییهای خود دارد.
روزنامه نیویورکتایمز نوشته است: «از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کشورهای اروپایی بودجه دفاعی خود را بهطور ناگهانی کاهش دادند و حتی تصرف شبهجزیره کریمه از سوی روسیه در سال ۲۰۱۴ هم تغییری در سیاستهای آنها در این حوزه ایجاد نکرد.»
نقطه عطف مهم تاریخی برای اروپاییها حمله نظامی تمامعیار روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ بود که باعث شد بسیاری از کشورهای اروپایی در خصوص آینده خود احساس نگرانی کنند و درصدد تقویت توان دفاعی برآیند. با این حال نقطه ضعفهای اروپا در این زمینه، چنان جدی است که امکان رفع آنها در کوتاهمدت وجود ندارد. در ادامه به بررسی برخی از این نقاط ضعف میپردازیم.
تأمین مالی: بدون پول هیچ اتفاقی در این زمینه نخواهد افتاد و اروپا بهرغم افزایش جدی هزینههای دفاعی بهویژه از سال ۲۰۲۲ به این سو، همچنان نتوانسته خود را به سطح مورد انتظار برساند. ۱۰ سال پس از زمانی که اعضای ناتو اعلام کردند که میخواهند هزینههای دفاعی خود را به سطح ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی برسانند، هنوز یکسوم از کشورها نتوانستهاند به این هدف دست پیدا کنند.
یعنی در شرایطی که دبیرکل سابق ناتو پیش از پایان دوره مأموریت خود در اواخر سال ۲۰۲۴ تأکید میکرد، رساندن هزینههای دفاعی به ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی «یک سطح حداقلی است و نه حداکثری» هنوز کشورهای زیادی از جمله ایتالیا و اسپانیا نتوانسته بودند خود را به این سطح حداقلی برسانند. ضمن اینکه مهمترین اعضای اروپایی ناتو، مانند بریتانیا، فرانسه و آلمان، هنوز به طور قطعی متعهد نشدهاند که در بلندمدت حداقل ۲ درصد یا سهم بیشتری از تولید ناخالص داخلی خود را برای دفاع هزینه کنند. این در حالی است که نیاز واقعی اروپا برای تقویت توان دفاعی صرف بین ۳ تا 3/5 درصد تولید ناخالص داخلی برای امور دفاعی برآورد میشود.
کمیل گرند، دستیار سابق دبیرکل ناتو در تحلیلی پیرامون این موضوع نوشته است: «مشکل اصلی اروپا در خصوص هزینههای دفاعی، نبود ثبات در این زمینه است.» به گفته او، این نگرانی وجود دارد که تغییرات سیاسی در برخی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا و ناتو نظیر ایتالیا و فرانسه همه چیز از جمله بودجههای دفاعی این کشورها را تحت تأثیر قرار دهد.
نیروی انسانی: کشورهای اروپایی پس از فروپاشی شوروی در دهه ۹۰ میلادی، علاوه بر بودجه نظامی، پرسنل فعال در نیروهای مسلح خود را نیز به طور قابل توجهی کاهش دادند. به همین دلیل امروز بسیاری از ارتشهای اروپایی بهرغم توان تسلیحاتی و لجستیکی بالا، با کمبود نیروی انسانی کارآمد برای حضور در میدان جنگ مواجه هستند. ایالات متحده پس از آغاز جنگ اوکراین تعداد نیروهای خود را در اروپا به حدود ۱۰۰ هزار نفر رساند اما به نظر میرسد با توجه به سیاستهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور جدید آمریکا این تعداد به طور قابل توجهی کاهش پیدا کند.
جیم تاونسند، دستیار سابق وزیر دفاع آمریکا سال گذشته در گفتوگویی تلویزیونی درباره این موضوع گفته بود: «تعداد پرسنل ارتشهای اروپایی بسیار کمتر از آن است که حتی بتوانند تجهیزاتی را که اکنون در اختیار دارند عملیاتی کنند.» او افزود: «برای نمونه ارتشهای بریتانیا یا دانمارک ارتشهای خوبی هستند اما آنها توانایی حضور فعال در یک جنگ برای مدت بیش از چند هفته را ندارند.» تاونسند تأکید کرد: «واقعاً اهمیتی ندارد که چقدر در جنگ خوب باشید وقتی تعداد کافی از شما وجود ندارد.»
آمارها هم اظهارات دستیار سابق وزیر دفاع آمریکا را تأیید میکنند. ارتش بریتانیا در حال حاضر کوچکترین ارتش در این کشور از زمان جنگ واترلو به این سو است. ارتش آلمان به اندازهای پس از فروپاشی شوروی کوچک شده که ترمیم آن سالها زمان نیاز دارد. بر اساس اعلام وزیر دفاع آلمان، این ارتش برای رسیدن به آمادگی حداقلی دست کم به ۲۰ هزار سرباز بیشتر نیاز دارد اما با درخواست افزایش بودجه 7/25 میلیارد دلاری وزارت دفاع این کشور برای سال ۲۰۲۵ موافقت نشده و بودجه دفاعی این کشور قرار است تنها 1/3 میلیارد دلار افزایش پیدا کند. سایر کشورهای اروپایی هم وضعیت بهتری ندارند.
مشکل اروپاییها تنها تعداد پرسنل نظامی نیست. در برخی از کشورهای اروپایی تناسبی میان تعداد نیروهای رزمی و نیروهایی که در سایر بخشهای نیروهای مسلح فعال هستند وجود ندارد و این امر به کمبود سربازان ماهر برای حضور در جنگهای پیشرفته امروز منجر شده است. تعداد نیروهای فعال در حوزه پشتیبانی از جمله افسران اطلاعاتی، پرسنل پزشکی و تعمیرکاران نیز در این ارتشها کم است.
توانمندیهای استراتژیک: برای اینکه اروپاییها بتوانند در مقابل یک حمله احتمالی مستقلاً از خود دفاع کنند، نیاز است که بتوانند برخی موارد ضروری را که امروز آمریکا برای ناتو تأمین میکند، خودشان تأمین کنند.
شورای اروپایی روابط خارجی در گزارشی مفصل به این موضوع پرداخته و نوشته است: «اروپا با کمبودی جدی در زمینه توانمندیهای استراتژیک روبهرو است. دفاع یکپارچه هوایی، موشکهای دوربرد، توپخانه، تانکرهای سوخترسان هوایی، ماهوارههای اطلاعاتی و پهپادهای پیشرفته از جمله مواردی هستند که باید در تعداد بالا به ارتشهای اروپایی اضافه شوند.»
بر اساس پژوهش موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک، نیروهای اروپایی همچنین در زمینه نیروی دریایی و مهمات دچار ضعفهای قابل توجهی هستند. این مشکلات به وضوح در ناتوانی اروپا برای تأمین گلولههای توپخانه برای اوکراین در مقیاس مورد نیاز قابل مشاهده بود. برخی از عناصر اساسی مانند تعداد گردانهای رزمی، تانکهای رزمی در حال خدمت، توپخانههای خودکششی و خودروهای جنگی پیادهنظام از سال ۲۰۱۴ تاکنون ثابت مانده یا کاهش یافتهاند.
این موسسه همچنین در تحلیل نهایی خود نوشته است: «اروپا برای اجرای هر عملیات رزمی بزرگ به نیروهای ایالات متحده نیاز دارد تا کمبودها در زمینه نیروهای زمینی، دریایی و هوایی اروپا را جبران کنند.»
همچنین جنگ اوکراین، افت صنعت دفاعی اروپا را پس از جنگ سرد به وضوح نمایان کرده است. اروپا اکنون نمیتواند تسلیحات، تانکها، توپخانهها، موشکها، سیستمهای دفاع هوایی و پهپادهای پیشرفته را به تعداد کافی تولید کند. اگرچه در دو سال اخیر پیشرفتهایی حاصل شده و سرمایهگذاری بیشتری صورت گرفته، اما هنوز فاصله زیادی بین سفارشات و روند تحویل وجود دارد. تقاضای جهانی برای برخی از سیستمهای تسلیحاتی چندین برابر تولید و عرضه این سیستمها است.
ضمن اینکه اروپاییها به شدت به تولیدات نظامی آمریکایی وابسته هستند؛ بهطوریکه حدود ۶۳ درصد از خریدهای نظامی اروپا به شرکتهای خارج از اتحادیه اروپا، عمدتاً آمریکایی، سفارش داده میشود. تغییر این وضعیت هم که یک نیاز ضروری برای صنایع دفاعی اروپایی است میتواند تبعات زیادی از جمله اقدامات تلافیجویانه دولت ترامپ در آمریکا باشد.
چتر هستهای: یکی از حساسترین مسائل در حال حاضر، مسئله چتر هستهای است. ناتو که یک ائتلاف هستهای محسوب میشود، به حمایت هستهای ایالات متحده برای بازدارندگی از حملات روسیه وابسته است. هیچ کارشناسی نمیگوید که آمریکا قصد دارد این حمایت را کنار بگذارد، اما نگرانیهایی وجود دارد درباره اینکه آیا ایالات متحده در شرایط بحرانی حاضر است از تسلیحات هستهای برای دفاع از اروپا استفاده کند.
امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، اذعان کرده که منافع کشورش ابعادی اروپایی دارند. با این حال، دکترین هستهای فرانسه کاملاً ملی است و این کشور هیچ نقشی در برنامههای هستهای ناتو ندارد. این سوال مطرح میشود که آیا فرانسه حاضر است تسلیحات هستهای خود را در خارج از مرزهای این کشور مستقر کند؟
وضعیت مشابهی برای بریتانیا نیز وجود دارد. بریتانیا تنها یک سیستم بازدارنده هستهای مبتنی بر زیردریایی دارد و در حال حاضر با مشکلات مالی برای نوسازی این سیستم روبهرو است.
اما پرسشهای جدیتری برای کشورهای غیرهستهای ناتو پیش میآید: آیا این کشورها آماده میزبانی از تسلیحات هستهای در خاک خود هستند؟ آیا حاضرند بر افزایش توان دفاع موشکی بیشتر سرمایهگذاری کنند؟ آیا باید یک «بمب هستهای اروپایی» وجود داشته باشد و در این صورت، چه کشوری باید مسئولیت کنترل آن را بر عهده داشته باشد؟