عادیسازی کوچ اجباری / ترامپ و نتانیاهو ایدهای را که دههها تابو بود به گفتمان سیاسی تبدیل کردهاند
خاورمیانه منطقه پیچیدهای است. کشیدن یک نخ میتواند کل پارچه را ریشریش کند. اتفاقات اخیر درس عبرتآموزی دارد: توافقنامه آبراهام، مهمترین دارایی دور اول ریاستجمهوری ترامپ، طرف فلسطینی را از توافقنامههای صلح اعراب و اسرائیل حذف کرده بود؛ سنتی که دولت بایدن هم ناشیانه از آن حمایت کرد

مفهوم «جابهجایی جمعیت» که دههها بود حتی برای نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل هم تابو محسوب میشد، حالا به لطف دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا به المان اصلی بحثهای سیاستگذاری در اسرائیل تبدیل شده است. در طول تاریخ، گفتمان عمومی درباره کوچ اجباری فلسطینیان با تعابیری مانند «تشویق به مهاجرت» مطرح میشد تا مانعی برای عبور از خطوط قرمز سیاسی و اخلاقی باشد اما نظرسنجیهایی که در طی سالها انجام گرفتهاند خبر از حمایت مداوم مردم اسرائیل از چنین ایدههایی را میدهند.
نوام شیزاف، روزنامهنگار و مستندساز، در گزارشی در مجله نیولاینز پیامدهای خطرناک عادیسازی چنین سیاستهایی را برجسته کرده؛ سیاستهایی که میتواند تغییرات جمعیتی گستردهای را در قالب برقراری امنیت یا توسعه ایجاد کند که در ادامه میخوانیم:
یک قاعده کلی و قدیمی در سیاستهای اسرائیلیها وجود دارد مبنی بر اینکه هیچ سیاستمدار مطرحی نباید موضع تندتری از رئیسجمهور آمریکا بگیرد. اما اگر رئیسجمهور آمریکا موضع راستگرایان حکومت اسرائیل را بگیرد، چه اتفاقی میافتد؟
19 ژانویه، آتشبسی که با میانجیگری آمریکا، قطر و مصر شکل گرفت، اجرایی شد. 15 ماه درگیری غزه را نابود کرده است. سازمانهای بینالمللی تخمین میزنند 60درصد از سازهها ویران و دستکم 46 هزار و 500 نفر کشته شدهاند و عده بسیار زیادی زخمی. حالا، اسرائیل و حماس به چارچوبی دست پیدا کردهاند که با تعلیق خصومتها، زندانیان فلسطینی را با گروگانهای اسرائیلی معاوضه کنند.
اما تقریباً از روزی که ارتش اسرائیل حملات هفتم اکتبر 2023 حماس را با یورش مرگبار به غزه پاسخ داده، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل با انتقادهای مداومی روبهرو شده؛ مبنی بر اینکه دولت او دیدگاه منسجمی نسبت به آینده پس از جنگ در اراضی فلسطینی ندارد. ضعف آنها با نزدیکتر شدن به مذاکرت آتشبس بیشتر مشخص شد که هم اسرائیلیها و هم شرکای بینالمللی برای مشخصشدن هدف نهایی دولت فشار آوردند.
اوایل این ماه، دونالد ترامپ در یک مصاحبه مطبوعاتی در کاخ سفید، معمای غیرقابلحل نخستوزیر اسرائیل را با طرح «مالکیت» آمریکاییها بر غزه و جابهجایی مردم فلسطین حل کرد. ترامپ با یک بیانیه آنچه که هیچ کدام از سیاستمداران اسرائیلی نتوانستند را به دست آورد: او «کوچ جمعیت» را از مفهومی به حاشیهرفته و تابوشده در گفتمان سیاسی اسرائیل به گزینه رویکرد عملی سیاسی تبدیل کرد. ترامپ برای راستهای اسرائیلی، آنچه را که عده بسیاری در اسرائیل و در صحن بینالمللی بهعنوان «چالش» فلسطینیها میدیدند به یک «هدف نهایی» مشروع دیرینه تعریف کرده است.
اثرات تغییر الگوی رفتاری فراتر از قابلیت اجراییشدن طرح ترامپ خواهد بود. نتانیاهو که در طول حرفه سیاسیاش از حمایت صریح خود از سیاستهای جابهجایی جمعیت اجتناب کرده حالا خود را در موقعیت بیسابقهای میبیند. او بهجای اینکه از سوی رئیسجمهور آمریکا تحت فشار قرار بگیرد تا مواضع خود را ملایمتر کند که از نظر تاریخی هم همیشه اینگونه بوده، بهسمت راستگرایان بیشتر هل داده شده است.
در طول تاریخ هرچقدر هم که رؤسایجمهور آمریکا با اسرائیل همسو بودهاند یا هر چقدر با اعراب و فلسطینیها خصوت داشتهاند، واشنگتن همواره منافع منطقهای و جهانی را در پس ذهن خود داشته است. آمریکا نمیتوانست نمایندگی سیاستهایش را به رهبران اسرائیلی یا بدتر از آن برعهده تندروترین شرکای ائتلافی دولت این رژیم بسپارد. در حقیقت رهبران اسرائیل از فشارهای آمریکا استفاده کردهاند تا سیاستهای نامحبوب و تصمیمات سیاسی خود را «ضروری» توجیه کنند. این فضای مانور ناگهان از بین رفت و داینامیک جدیدی را برای تغییر شکل چشمانداز سیاسی کلی اسرائیل آغاز کرده؛ سیاستمداران در سراسر طیفهای سیاسی بهسرعت خود را با سیاست جدید آمریکا همسو نشان دادند.
آنچه چنین موقعیتی را خاص میکند این است که هماکنون در میانه مذاکرات پیچیده آتشبس قرار داریم و بحران بشردوستانه در غزه زیر ذرهبین قرار گرفته است. درحالیکه حملات نظامی پیشین اسرائیل به اراضی فلسطینیان توجه جهانی کمی را به خود جلب میکرد، این بار چشمهای جهان بر غزه دوخته شده است. با این حال، این اسرائیل است که کلید حل مشکلات فلسطینیها را در دست دارد؛ نهتنها از طریق شکلدادن به واقعیت روی زمین بلکه هرگونه راهحلی نیازمند رضایت اسرائیل است.
این تغییر بزرگ در گفتمان سیاسی میتواند چشمانداز کنونی و شرایط هرگونه توافق در آینده را بازتعریف کند. چالش پیشرو فقط برای مخالفت با دیدگاه ترامپ نیست؛ بلکه برای تولید گزینهای عملی است که فراتر از بازگشت به وضع موجود را در بر میگیرد. بالاخره این شکست در حفظ وضع موجود بود که با تمام خطراتی که همچنان پیشرو قرار دارد، خشونت بیسابقه و رنج کنونی را ایجاد کرده.
طرح ترامپ که پس از دیدار با نخستوزیر اسرائیل مثل انفجار بمبی صدا کرد، حتی نتانیاهو را هم غافلگیر کرد. کاخ سفید تلاش کرد اظهارات ترامپ را نرمتر کند. کارولاین لیویت، سخنگوی کاخ سفید، بعدها تضمین داد که کوچ اجباری فلسطینیان «موقتی» است و هیچ سرباز آمریکایی یا پول مالیاتدهندگان برای این طرح دخیل نخواهند بود. اما ترامپ در نشستهای رسانهای بعدی همچنان بر استراتژی خود تاکید کرد. او در گفتوگو با فاکسنیوز به صراحت اعلام کرد که فلسطینیها به غزه برنمیگردند، اما بهجای آن «مسکن بسیار بهتر....خانهای همیشگی» در جایی دیگر دریافت خواهند کرد. این شفافسازیها عملاً هر گونه تفسیر دیگر جز حمایت از پاکسازی قوی را رد میکند.
اثر آتشبس شکننده بدیهی بود. برای حماس، چشمانداز کوچ همیشگی فلسطینیان انگیزه آنها را برای ادامه پایبندی به توافق تضعیف کرد که تبادل زندانیان فلسطینی در زندانهای اسرائیل را در ازای گروگانهای اسرائیل که در غزه نگه داشته شدهاند، شامل میشد. رهبری سیاسی این گروه فوراً نشان داد که ممکن است آزادی گروگانها را متوقف کند و تقاضای تضمین بیشتری از آمریکا داشته باشد. در این میان، احزاب راست افراطی که در ائتلاف نتانیاهو قرار دارند، با حمایت آمریکاییها برای اجرای رادیکالترین فانتزیهای خود جسورتر شدند و فشارها برای ترک توافق آتشبس موقت را بیشتر کردند.
رد طرح ترامپ از سوی کشورهای منطقه سریع و قاطعانه بود. در 11 فوریه ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن در جریان دیدار خود با دونالد ترامپ در کاخ سفید، هرگونه پیشنهادی مبنی بر اینکه کشورش باید جمعیت غزه را بپذیرد رد کرد. او بعدها در بیانیهای عمومی بر رد این طرح تاکید کرد. اگر این طرح محقق شود، اردن را اساساً بیثبات خواهد کرد؛ کشوری که فلسطینیان هماکنون اکثریت جمعیت آن را تشکیل میدهند. مصر هم که هماکنون با خیزش اسلامگرایان در شبهجزیره سینا دستوپنچه نرم میکند مخالفت خود را بههمان اندازه قاطعانه نشان داده است.
طرح ترامپ و تهدید او مبنی بر قطع بودجه آمریکا برای کشورهایی که با او مخالفت میکنند، درک ریشهای از توافقات کمپ دیوید بین اسرائیل و مصر و معاهده صلح 1994 بین اسرائیل و اردن را تضعیف میکند. این توافقنامهها با میانجیگری آمریکا به امضا رسیدند تا ثبات مورد نیاز هر دو کشور عربی برای صلح با اسرائیل ایجاد شود. حالا ترامپ تهدید میکند که باثباتترین و ماندگارترین دستاوردهای دیپلماتیک را که پس از چندین دهه خونریزی شکل گرفتهاند، از بین میبرد.
خاورمیانه منطقه پیچیدهای است. کشیدن یک نخ میتواند کل پارچه را ریشریش کند. اتفاقات اخیر درس عبرتآموزی دارد: توافقنامه آبراهام، مهمترین دارایی دور اول ریاستجمهوری ترامپ، طرف فلسطینی را از توافقنامههای صلح اعراب و اسرائیل حذف کرده بود؛ سنتی که دولت بایدن هم ناشیانه از آن حمایت کرد. این موفقیت فرضی به تصمیم استراتژیک حماس برای خروج از انزوا از طریق حملات هفتم اکتبر کمک کرد که در عوض منجر به فروپاشی رژیم اسد در سوریه شد که زمانی غیرقابل تصور بهنظر میرسید. به تغییر سیاسی بداهه ترامپ که فکر میکنیم، فقط میتوانیم تبعات گسترده آن را در نظر بگیریم. اما اولین و بدیهیترین اثر آن هماکنون در اسرائیل احساس شده؛ جایی که مداخله ترامپ منجر به تحول گفتمان سیاسی شده است.
کانال 13 اسرائیل، شبکه تلویزیونی تجاری، پس از اظهارات ترامپ مبنی بر تصاحب غزه از سوی آمریکا، یک نظرسنجی خبری را انجام داد. نتایج آن ناظران و تحلیلگران جامعه اسرائیل را شوکه کرد. طبق این نظرسنجی، ایده کوچ اجباری فلسطینیان به خارج از غزه حمایت نزدیک به سهچهارم یهودیهای اسرائیل را در سراسر طیفهای سیاسی در پی داشت.
در میان رایدهندگان لیکود، 93درصد از این طرح حمایت کردند و 98درصد از رایدهندگان حامی احزاب راست افراطی «صهیونیسم مذهبی» و «قدرت یهود» بودند که هدایت آنها را بهترتیب بتزالل اسموتریچ و ایتامار بنگویر برعهده دارند. قابل تأملتر از آن حمایت اردوگاههایی بود که از نظر سنتی میانهرو بودند؛80درصد از رایدهندگان حامی حزب «آبی و سفید» بهرهبری بنیگانتز و 74درصد از رایدهندگان حامی حزب «یش عتید» بهرهبری یائیر لاپید از این طرح حمایت کردند. در این میان یکسوم از احزاب چپ، مثل حزب میرتس صهیونیستی یا حزب کارگر، از این طرح حمایت کردند. در کل حدوداً 72درصد از طرح ترامپ حمایت کردند (اگرچه جالب است که فقط 35درصد اعتقاد داشتند این طرح اجرایی خواهد شد.)
نتانیاهو تنها کسی بود که دیدار با ترامپ را «دیدار تاریخی با پیامدهای گسترده برای آینده اسرائیل» دانست. رهبران اپوزیسیون بهسرعت خود را با این تغییر در گفتمان عمومی همسو کردند. گانتز، وزیر دفاع پیشین، «اصول مهم» ترامپ برای انتقال مسئولیت غزه از حماس به «جهان» را ستایش کرد و گفت که اسرائیل با اجرای این طرح «چیزی از دست نمیدهد.» پاسخ لاپید کمی شمردهتر بود؛ او ایدههای ترامپ را «برای اسرائیل خوب» خواند در عین حال نیاز به بررسی بیشتر جزئیات را پیشنهاد کرد. یائیر گولان، تنها رهبر حزب لیبرال-چپ «دموکراتهای صهیونیست» (اتحادیه حزب کارگر و میرتس) بود که مخالفت قاطعانه خود را با این طرح اعلام کرد. گولان با اشاره به اینکه جابهجایی مردم غزه رخ نخواهد داد، میگوید: «ما زمانی برای هدر دادن روی مزخرفات ترامپ نداریم.»
تاثیر ترامپ در گفتمان رسانهای اسرائیل نیز مشهود بود که از سوی محافل راستگرای نزدیک به دولت شروع شد. آمیت سگال، یکی از مجریهای سیاسی بانفوذ کانال 12 که در جنبش حامی شهرکنشینی صهیونیست مذهبی بزرگ شده، نظر راستگرایان اثرگذار را با پستی در شبکه ایکس برای 838هزار دنبالکننده صفحه خود بازتاب داد. او درخواست رئیسجمهور آمریکا برای کوچ اجباری فلسطینیان به خارج از غزه را «یک رویا» توصیف کرد.
گیدون دوکو در «ماکور ریشون»، روزنامه قدیمی راستگرا که نماینده جناح روشنفکر جنبش شهرکنشینان است، دیدگاه خود را فراتر از غزه مطرح کرد و نوشت که «تمام اقلیتهای سرزمین اسرائیل باید بین ائتلاف با یهودیان و اخراج، یک گزینه را انتخاب کنند.» دیگر کنشگران راستگرا بهسرعت این چارچوب نظری را عملی کردند؛ جلساتی را برای درخواست از سرگیری جنگ در غزه ترتیب دادند تا آنچه را که علناً «راهحل بلندمدت اخراج» خطاب میکنند، به اجرا درآورند.
آکیوا لام، کارشناس راستگرا در یادداشتی برای «یدیعوت آحرونوت»، یکی از قدیمیترین و پرخوانندهترین روزنامههای میانهرو، مینویسد که «حداکثر قلمرو و حداقل تعداد اعراب همیشه یکی از اصول صهیونیسم بوده است.» او در ادامه مینویسد: «تاریخ بهما یاد داد که تغییرات جمعیتی هدایتشده ابزار مهمی برای کاهش درگیریهای طولانیمدت بوده است.» شاید گویاتر از آن شیوهای بود که «لام» از ایدههای ترامپ استفاده کرد تا نهتنها عملیات خشونتآمیز در آینده، بلکه در گذشته را مشروع کند.
در درگیری اسرائیل و فلسطین صحبت از پاکسازی قومی حتی یک نظریه انتزاعی هم نیست. برای درک کامل تاثیر این ایده، باید به سال 1948 رجوع کنیم؛ زمانی که تاسیس اسرائیل بهواسطه بیرون راندن فلسطینیها از خانههایشان در آنچه فلسطینیان روز نکبت یا «فاجعه» میخوانند، بهدست آمد. درحالیکه تعداد کمی از جوامع یهودی در جنگ نابود شدند، حجم کوچ اجباری فلسطینیان که از جنوبغرب در نزدیکی غزه تا شهرهای ساحلی در امتداد کریدور زمینی که به اورشلیم میرسد و در شمالشرق رخ داد، درگیری امروزی اسرائیلیها و فلسطینیها را شکل داده است.
این رویداد بنیادی نهتنها واقعیت فیزیکی پناهجویان فلسطینی را ایجاد کرد بلکه داینامیک روانی پیچیدهای را در داخل جامعه اسرائیل رقم زد: انکار رسمی این موضوع که ارتش اسرائیل اخراج سیستماتیک را در کنار جریان پنهانی و مداوم حمایت خلاف قاعده از انتقال جمعیت را بهعنوان راهحلی برای تغییرات جمعیتی انجام داده است.
برای چندین دهه، موانع حکومتداری اسرائیل مرز محتاطانهای را بین این اظهارات ساختاری و گفتمان سیاسی مشروع حفظ کرده بود. مثال قابلتوجه آن در دهه 80 میلادی از خاخام مئیر کاهان، سیاستمدار اسرائیلی متولد بروکلین مطرح شد. او که قبل از نقلمکان به اسرائیل به اتهام تروریسم داخلی در آمریکا متهم شده بود، حزب راستگرای کاچ را تاسیس کرد که آشکارا از انتقال جمعیت فلسطینیان از اراضی تحتکنترل اسرائیل حمایت میکرد.
حمایت او از پاکسازی قومی محکومیتهای گستردهای را از سراسر طیفهای سیاسی اسرائیل در پی داشت. اسحاق شامیر از حزب لیکود که رهبری دولت را برعهده داشت بههمراه بلوک احزاب راستگرا، از اقداماتی حمایت کردند تا از مسدود کردن مشارکت کاهان در سیستم سیاسی جلوگیری شود. شامیر، کاهان را «شخصیتی خطرناک» نامید در عین حال اعضای کنست، پارلمان اسرائیل، هنگام سخنرانی او بهطور دستهجمعی از مجلس خارج شدند.
دیوان عالی بعدها رای داد که حمایت از پاکسازی قومی دلیلی برای ردصلاحیت از شرکت در رقابتهای انتخاباتی است و عملاً ثابت کرد که کوچ اجباری فراتر از مرزهای گفتمان سیاسی قابلقبول است. 40 سال بعد، بنیامین نتانیاهو، جانشین شامیر بهعنوان رهبر حزب لیکود و نخستوزیر اسرائیل، پس از احیای خود از شگفتی اولیه از پیشنهاد ترامپ مبنی بر کوچ اجباری فلسطینیان، از این ایدهای که زمانی تابو بود، حمایت کرده است.
با این حال، پشت این اجماع تشکیلاتی، نظرسنجیها همواره تداوم تفکر کوچمحور را در میان بخشهای مختلفی از جامعه اسرائیل نشان دادهاند. سال 2004، در طول نکبت دوم و در میان موجی از حملات نظامی، 64درصد از اسرائیلیهای یهودی با استفاده از لحنی محتاطانه مثل «تشویق مهاجرت اعراب» حمایت کردند. تا سال 2015، نیمی از رایدهندگان صهیونیستهای مذهبی باور داشتند کوچ اجباری «باید بخشی از گفتوگو» باشد درحالیکه یک نظرسنجی در سال 2019 از سوی نهاد دموکراسی اسرائیل درباره الحاق کرانه باختری انجام شد، حمایت ویژه از «تشویق» جابهجایی فلسطینیها از اراضی تحتکنترل کامل اسرائیل را نشان داد. این ارقام نهتنها تداوم کوچ اجباری را بهعنوان یک مفهوم کلی نشان دادند بلکه بیانگر استفاده از تفسیرهای محتاطانهای بودند که از خطوط قرمز دولت فراتر نرود.
تنش بین موانع تشکیلاتی و احساسات مردمی در جناح راست، داینامک عجیبی را در سیاستهای اسرائیل ایجاد کرد. درحالیکه انتقال فلسطینیها رسماً تابو محسوب میشد اما آتش زیر خاکستری بود که مهار شده اما هیچوقت از بین نرفته بود. با اینکه استفاده از عبارات محتاطانه در نظرسنجیها و گفتمان عمومی، مثل «تشویق به مهاجرت» «بخشی از یک بحث»، نهتنها صحت سیاسی بلکه درک عمیقتری از برخی از ایدهها را میدهد که هرچقدر محبوب باشند، رسماً غیرقابل قبولاند. بیانیه اخیر ترامپ این موانع دیرینه را از بین برده و آنچه را که زمانی در تعابیر محتاطانه بهکار برده میشد به بحث سیاسی صریح تبدیل کرده است.
طرح ترامپ برای غزه که به دلیل فقدان جزئیات خطمشی سیاسی، چارچوب حکومتی یا زمینههای منطقهای ظاهراً غیرعملی بهنظر میرسد، باعث شده برخی از ناظران آن را بهعنوان موضع استراتژیک تفسیر کنند. براساس این دیدگاه، مداخله نمایشی رئیسجمهور بهعنوان تاکتیک مذاکره عمل میکند، گامبی تحریکآمیزی را وارد صحن دیپلماتیک میکند تا بازیگران منطقهای مجبور به اقدام شوند. حامیان این تقسیر ممکن است حتی به انعطافپذیری مذاکرات تبادل زندانیها بهعنوان مدرکی اشاره کنند که مداخله ترامپ، اسرائیل، فلسطینیها و قدرتهای منطقهای را مجبور میکند بهجای اینکه بر میانجیگری آمریکاییها حساب کنند، مسئولیت بیشتری از این شرایط را برعهده بگیرند.
این خوانش خوشایند اساساً ایدههای سیاسی را از قلم میاندازد که زمانی مشروع بودهاند و حالا غیرقابل کنترل خواهند شد. در سال آخر دولت پیشین، ترامپ چارچوبی را برای توافق اسرائیل و فلسطین مشخص کرد که میتوانست الحاق شهرکهای اسرائیل در کرانه باختری را شامل شود. درحالیکه توافق بهخودی خود هیچوقت اجرایی نشد، الحاق بهسرعت به یکی از اصول سازماندهی راست اسرائیل تبدیل شد. این طرح امروز توجیه اولیه جناحهای راست افراطی برای حفظ حمایت خود از دولت نتانیاهو است تا دائماً «فرصت تاریخی» را که معتقدند این دولت نمایندگی میکند، دنبال کنند.
عادی شدن ایده انتقال فلسطینیان بهعنوان راهحلی برای غزه که به ذهنیتی مشروعیت میدهد که حقوق فلسطینیها را در سرزمین خودشان انکار میکند، باعث شکلدهی رویکرد حکومت فعلی اسرائیل در برابر حضور فلسطینیها در سراسر اسرائیل و اراضی اشغالی شده است. نظریهپردازی برای انتقال جمعیت اغلب با جعل تاریخ همراه است که موجودیت اعراب فلسطینی در این سرزمینها را بیگانه نشان میدهد با این ادعا که فلسطینیها در حقیقت مهاجرانی هستند که در اوایل قرن بیستم پس از آنکه شهرکنشینان صهیونیست آن را به جای جذابی برای زندگی تبدیل کردند، به اینجا آمدند.
عادیسازی ایده جابهجایی جمعیت پیامدهای عملی بسیاری دارد. جوامع فلسطینی که هماکنون برای ترک غزه تحتفشار قرار دارند حالا با تهدید فزاینده اخراج روبهرو شدهاند؛ از منطقه C در کرانه باختری، از شیخ جراح و سیلوان در قدس شرقی اشغالی و از جوامع بادیهنشین در صحرای نقب در جنوب اسرائیل. الگوی تخریب گسترده شهری و حذف جمعیت که در غزه اتفاق افتاد، میتواند در جاهای دیگر تکرار شود. هماکنون شاهد درگیری نظامی اسرائیل برای تخریب خانههای فلسطینیان در شمال کرانه باختری هستیم. سلب تابعیت اسرائیلی از فلسطینیانی که در منطقه تحت حکومت اسرائیل بهدنیا میآیند و اخراج شهروندان فلسطینی متهم به ارتکاب به جنایت همچنین میتواند به امر رایجی تبدیل شود.
تناقض بدیهی طرح ترامپ برای غزه در ترکیبی از اختلال و فانتزی ترسناک نهفته است. فاصله آن از حقیقت، کمبود حمایت سازمانی و عدم توجه به داینامیکهای منطقهای ممکن است قدرتهای محلی را بهسمت مشارکت بیشتر سوق دهد. با این حال آسیب عمیقتری که با مشروعیتبخشی به انتقال بهعنوان راهحل بهویژه در گفتمان سیاسی اسرائیل همراه است، موانع چالشبرانگیز جدیدی را ایجاد میکند.
وضعیت نگرانکننده جدید بهطور فزایندهای محتمل است، اینکه فلسطینیها بهطور نامحدود در اردوگاههای موقتی باقی بمانند و اسرائیل در عین حال عملیات نظامی کمشدت خود را ادامه دهد که با بهانههای دوگانه ادامه حضور حماس و رد طرح بهاصطلاح صلح ترامپ توجیه میشود. چنین نتیجهای میتواند بدترین جنبههای ترتیبات کنونی را با سلب مسئولیت اخلاقی ترکیب کند و با فلسطینیان حتی نه بهعنوان چالش امنیتی بلکه بهعنوان موانعی که باید بهمیل خود از سر راه برداشته شوند، برخورد میکند.
عکس: Getty Images