| کد مطلب: ۳۰۱۰۷

محمداسماعیل کوثری نماینده مجلس و فرمانده پیشین سپاه در گفت‏‌وگو با «هم‌‏میهن»:

محور مقاومت روی پای خود می‌‏ایستد

در این چهار دهه حزب‏ الله تا این حد تقویت شد که توانست جلوی ارتش اسرائیل بایستد و از این طرف هم عراق امتحان پس داده‌‏است و توانست آمریکایی‏‌ها را با خفت و خواری اخراج کند.

محور مقاومت روی پای خود می‌‏ایستد

از پائیز سال ۱۳۶۱ که حافظ اسد رئیس‌جمهور وقت سوریه یک نماینده را برای مذاکره به سفارت ایران فرستاد تا رسماً حمایت خود را از ایران در جنگ با عراق اعلام کند، ۴۲ سال گذشته‌است.  در طول ۴۲ سال گذشته تا هجدهم آذرماه که بشار اسد سرنگون شد و از سوریه فرار کرد، تهران و دمشق روابطی بدون فرازونشیب پشت سر گذاشتند. 

سوریه در تمام این دوران به‌عنوان تنها متحد ایران در میان کشورهای عربی محسوب می‌شد و هرچند تهران روابط نسبتاً خوبی با برخی کشورهای عربی دیگر مانند الجزایر داشت و بعد از اشغال عراق توسط آمریکا توانست روابط مثبتی با حکومت جدید در عراق برقرار کند، اما هیچ‌یک از حکومت‌های دیگر عربی نتوانستند جایگاه سوریه را در سیاست خارجی ایران پر کنند اما سقوط اسد و در اختیار گرفتن قدرت توسط مخالفانی که در ۱۳ سال گذشته با دولت اسد که از حمایت ایران برخوردار بود جنگیده‌بودند، آینده روشنی برای روابط ایران و سوریه قابل تصور نیست. 

دولت بشار اسد از سال ۲۰۰۶ که جنگ ۳۳ روزه اسرائیل علیه لبنان رخ داد، نقش چشمگیری در تقویت حزب‌الله در این جنگ و کمک به محور مقاومت تحت حمایت ایران بازی کرد. در سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ که دولت سوریه در جنگ با مخالفان بود، این محور مقاومت در کنار حزب‌الله لبنان از اسد حمایت کردند. بدون تردید سقوط اسد یک آسیب به منافع ایران در منطقه بود. در گفت‌وگو با اسماعیل کوثری، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی و از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نصرت‌الله تاجیک، سفیر پیشین ایران در اردن، در مورد آینده روابط ایران و سوریه و آسیب‌هایی که سقوط اسد به منافع ایران وارد کرد گفت‌وگو کرده‌ایم.

‌تحولاتی که در هفته‌های گذشته رخ داد چه تاثیری بر ایران دارد؟ تردیدی نیست که بعد از سقوط بشار اسد در سوریه ایران دچار محدودیت‌هایی در سوریه خواهد شد. آیا راهبردی وجود دارد که تهران بتواند آسیب‌هایی را که به ایران وارد شده‌است جبران کند؟ چشم‌اندازی وجود دارد که ایران بتواند با هیئت حاکمه جدید سوریه ارتباط برقرار کند؟

اگر سوال این باشد که به سرزمین ایران یا کیان جمهوری اسلامی لطمه‌ای وارد شده‌است، که جواب آن نه است. اما جبهه مقاومت دچار آسیب شده‌است. سوریه در اصل محل عبور و پشتیبانی از جبهه مقاومت در جبهه جنوب لبنان یعنی حزب‌الله و در فلسطین حماس و دیگر گروه‌های مقاومت بود. بالاخره این تحولات تاحدی اثرگذار است. موقعی که ایران در سوریه حضور داشت، راحت‌تر می‌شد این کار را دنبال کرد.

حزب‌الله که سال ۱۳۶۱ بعد از آزادی خرمشهر تاسیس شد، در طول ۴۲ سال گذشته، خودشان مستقلاً بسیار کارهای بزرگی انجام داده‌اند و در این چهار دهه بیش از پیش به خوداتکایی رسیده‌اند. این توانمندی‌ها بعد از شهادت فرماندهان برجسته حزب‌الله، به خصوص حاج سیدحسن نصرالله و عزیزان دیگری که در رأس حزب‌الله بودند، دیدیم که حزب‌الله توانست وارد حالت تهاجمی شود و برد موشک‌های خودش را از ۱۵ کیلومتر به عمق سرزمین اشغالی رساند و رژیم منحوس اسرائیل را در عمق سرزمین‌های اشغالی هدف قرار داد.

در نتیجه اگر بخواهیم بگوییم که نسبت به گذشته شرایط سخت‌تر شده‌است، حرف درستی است اما اینکه بگوییم که کار تمام شده‌است، اشتباه بزرگی است که به ذهن خیلی افراد آمده و می‌آید که تحلیل درستی ندارند.

اگر ما به سوریه رفتیم و این ارتباط با دمشق برقرار شد، علتش این بود که گام مثبت اول را آقای حافظ اسد، پدر آقای بشار اسد برای ما برداشت و در ۸ سال دفاع مقدس در کنار ما بود. بین تمام کشورهای عربی تنها کشوری که با ما بود، سوریه و تنها رهبری که با ما بود، آقای حافظ اسد بود. به همین دلیل است که حتی اگر مباحث دینی و اعتقادی را هم کنار بگذاریم، به لحاظ انسانی هم ما باید متقابلاً می‌رفتیم و کمک می‌کردیم.

به علاوه اینکه ما از تعدی و رسیدن داعش به سرزمین و مرزهای خودمان پیشگیری کردیم. اگر ما جلوی داعش را در عراق و سوریه نمی‌گرفتیم، خودمان گرفتار می‌شدیم. فراموش نکنید که داعش تا ۳۵ کیلومتری مرز ایران رسید و می‌خواستند وارد ایران شوند. حاج قاسم عزیز که خدا روحش را شاد کند، اقداماتی انجام داد که باعث شد اینها از بین بروند، یا در واقع باید بگوییم این هدفی که به ظاهر داشتند که دولت اسلامی عراق و شام را تشکیل بدهند، در این اقدام ناموفق ماندند. داعش در کلیتش از بین رفت، اما به هر حال جرثومه‌های داعش هنوز باقی مانده‌است.

حرف من این است که سوریه، جزء اهداف جمهوری اسلامی ایران نبود. بلکه سوریه واسطه کاری و عملیاتی برای ما در جبهه مقاومت بود. ان‌شاالله و به امید خدا، همانگونه که در گذشته سوریه بخشی از راهکارهای ما بود، در آینده نیز راهکارهای دیگری وجود دارد و این ارتباط با جبهه مقاومت برقرار می‌ماند. فراموش نکنید که ما با یمن ارتباط جغرافیایی زمینی نداریم، اما یمن بر اساس تفکرش با ما ارتباط دارد. تفکر یمنی‌ها برخاسته از اسلام ناب محمدی است و به همین دلیل ارتباط برقرار شد. باید به این موضوع توجه داشته‌باشیم.

بخشی از مردم سوریه که در گذشته با جبهه مقاومت در ارتباط بودند، ممکن است آسیب ببینند که این موضوع از نظر ما، بسیار ناراحت‌کننده است و ما هم به امید خدا، مدتی تحمل می‌کنیم تا دریابیم کسانی که در سوریه مستقر شده‌اند و قصد دارند بر این کشور حاکم شوند، بر چه اساس و چه مبنایی می‌خواهند فعالیت کنند. بر اساس سیاست‌ها و رهنمودهای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری تنها کشوری که ما هیچگاه با آن ارتباط برقرار نمی‌کنیم، اسرائیل است. پس باید اندکی صبر کرد تا سیاست‌های حاکمان جدید سوریه را دریابیم.

‌شهید حاج قاسم سلیمانی، فعالیت‌های زیادی در سوریه داشتند، چه در قالب کمک به ارتش سوریه و چه در قالب سازماندهی و آموزش یکسری از گروه‌های سوری. آیا این احتمال وجود دارد که یکسری از همین نیروهایی که دست‌پرورده حاج قاسم بودند در سوریه به صورت خفته حضور داشته‌باشند و آیا این احتمال وجود دارد که آنها فعال شوند؟

همینطور است. من چون خودم در صحنه صحبت کرده‌ام و اطلاع دارم، از زمان شهید حاج حسین همدانی که از جانب حاج قاسم و نیروی قدس سپاه آنجا بودند، در اصل ایشان با ارتش سوریه ارتباط برقرار کردند و این ایده را اجرایی کردند. ایشان به من گفتند که ما ابتدا هر چه به آنها می‌گفتیم، قبول نمی‌کردند. بارها به آنها توضیح دادند که ما این تجربه را قبلاً داشته‌ایم که باید مردم وفادار به سوریه را به صحنه بیاوریم. ارتش سوریه ابتدا قبول نمی‌کرد که به مردم اسلحه بدهد. اما آن زمان با آقای بشار اسد صحبت شد، ایشان هم قبول کردند و به ارتش دستور دادند...

‌...ارتش بشار اسد یک ارتش کلاسیک بود و نمی‌توانست جنگ شهری را پیش ببرد...

دقیقاً! این شد که در مرحله نخست ۷۰ هزار نفر و در مرحله دوم ۱۳۰ هزار نفر را بسیج کردند اما بعد از خاموش شدن داعش، این نیروهای مردمی دیگر گسترش پیدا نکرد و توسعه نیافت. نه‌تنها این نیروها رها شدند، بلکه بی‌محلی کردند. این اشتباه راهبردی خود آقای بشار اسد، ارتش عربی سوریه و مسئولان سوریه بود که در جهت تقویت نیروهای مردمی اقدامی نکردند و این نیروها از بین رفتند و همین باعث شد که ارتش در نبرد تنها بماند. به اضافه اینکه ارتش سوریه هم نسبت به دفعه قبل انگیزه آنچنانی نداشت و استقامتی در مقابل تکفیری‌ها نشان ندادند و همین شد که کار به اینجا کشیده‌شد.

‌پس اینکه گفته می‌شود ایران هیچ حلقه وصلی با سوریه ندارد، درست نیست. یعنی به اعتقاد شما هنوز گروه‌هایی هستند در سوریه که با ایران ارتباط دارند...

بله! یک مقدار باید تحمل بکنیم و ان‌شاالله بعد از آنکه صحنه را دقیق بررسی کردیم. من عرض کردم که اگر سوریه در ۸ سال دفاع مقدس با ما همراهی نمی‌کرد، اساساً بحث دفاع ما از سوریه مطرح نیست. اگر جزئیات کمک‌هایی که سوریه در طول ۸ سال جنگ به ما کرد، علناً مطرح شود، همه تایید خواهند کرد که واقعاً ما باید به حکومت سوریه کمک متقابل می‌کردیم. تمایل ما به سوریه به دلیل همان کمک‌هایی بود که در گذشته به ما کرده‌بودند.

وگرنه قرار نبود که ایران کشورگشایی کند و سرزمین‌های جدیدی را فتح کند. ما در جبران کمک‌های گذشته و در پاسخ به درخواستی که حکومت سوریه انجام داد، به کمک سوریه رفتیم. این کمک دلیل دیگری هم داشت و آن این بود که ما اجازه ندهیم داعش به مرزهای ما نزدیک شود و نخواهند کوچک‌ترین تعرضی به مرزهای ما داشته‌باشند.

‌چقدر احتمال می‌دهید که فضا در سوریه به سمتی برود که این تحولات به خاک عراق سرایت بکند؟

شرایط عراق با سوریه خیلی متفاوت است. شرایط هر کشوری مخصوص به خودش است. عراق حشدالشعبی دارد و مراجع تقلید بزرگی در عراق مستقر هستند. همانگونه که در دوران ظهور داعش، مقام معظم رهبری به حضرت آیت‌الله سیستانی، پیام دادند که از مردم بخواهند به صحنه بیایند و مرجعیت ورود کرد و اثرگذار بود و حاج قاسم هم این مردم را آموزش و سازمان داد، دیدیم که نقش مرجعیت و بسیج مردمی در شکست داعش چقدر موثر بود. بخشی از این مردم در دوران دفاع مقدس در جبهه ما بر علیه صدام می‌جنگیدند و فرماندهان ارشد حشدالشعبی، از جمله ابومهدی‌مهندس، در گذشته با صدام مبارزه می‌کردند و بعد از ظهور داعش، تجربه بسیار ارزشمند خود را در مبارزه با داعش به کار بردند. الان هم بسیج مردمی عراق، توانمندی بسیار قوی‌تری نسبت به گذشته دارد.

مراجع تقلید در عراق اجازه نمی‌دهند که اتفاقی رخ دهد. ارتش عراق هم مثل ارتش سوریه نیست، به مراتب توانمندتر است. مسئولان دولت عراق هم احساس مسئولیت می‌کنند نسبت به مردم. لذا نمی‌توان وضعیت سوریه را با عراق مقایسه کرد و نمی‌توانند آن کاری که در سوریه انجام شد و اینکه تخریب‌هایی که در سوریه انجام می‌شود، در عراق پیاده کرد. این توانمندی نه در رژیم اشغالگر قدس و نه‌تنها آمریکایی‌ها نیست که بلایی که سر سوریه آمد، سر عراق هم بیاید.

نباید فراموش کرد که بعد از انهدام برج‌های دوقلوی نیویورک، که در واقع توطئه خود اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها بود اما به اسم القاعده تمام شد، هدف این بود که به ۲۲ کشور حمله شود. به یاد داشته‌باشید که همان زمان، جورج بوش پسر ایران را در محور شرارت قرار داد. اینها در همین چارچوب افغانستان را گرفتند و بعد از آن عراق را گرفتند تا از دو طرف، یا حتی بگوییم از چهار طرف به ایران فشار وارد کنند. اما دیدید که نهایتاً هم از افغانستان و هم از عراق پا به فرار گذاشتند. قطعاً و یقیناً افرادی در عراق هستند که جلوی چنین شرایطی را می‌گیرند. حتی زمانی که خود آمریکایی‌ها وارد عراق شدند و کل ظرفیت ناتو را همراه خودشان به عراق آوردند، باز هم نتوانستند در مقابل اراده عراقی‌ها مقاومت کنند. حساب و کتاب عراق با سوریه متفاوت است.

در سوریه هم باید توجه داشت که ممکن است مدتی زمان ببرد، اما قطعاً و یقیناً بدانید که اسرائیل نخواهد توانست در سوریه بماند. بلکه این پیشروی که اسرائیل در خاک سوریه کرده‌است، زمینه‌ای ایجاد می‌کند که در آینده تلفات بدهد.

اجازه بدهید تاریخ را برای شما بگویم. در پاسخ به سوال‌های قبلی گفتم که حزب‌الله بعد از آزادی خرمشهر ایجاد شد. این نکته که می‌گویم، دلیل دارد. بعد از آزادی خرمشهر اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد و سه‌روزه به بیروت، پایتخت لبنان رسید اما وضعیت امروز را نگاه کنید. حتی بعد از شهادت سیدحسن نصرالله و شهادت فرماندهان دیگری که از طریق انفجار پیجرها و حملات هوایی و ترورها به شهادت رسیدند، اسرائیل نتوانست مانند گذشته به خاک لبنان نفوذ کند.

حزب‌الله نه‌تنها در قالب دفاعی اجازه نداد که اسرائیل حتی چند کیلومتر در خاک لبنان پیشروی کند، بلکه خود اسرائیلی‌ها بودند که درخواست آتش‌بس دادند و از طریق آمریکایی‌ها به مسئولان لبنان متوسل شدند. شرایط به گونه‌ای بود که از سوی حزب‌الله ضربات خیلی سنگینی به اسرائیل وارد می‌شد. حرف من این بود که در این چهار دهه حزب‌الله تا این حد تقویت شد که توانست جلوی ارتش اسرائیل بایستد و از این طرف هم عراق امتحان پس داده‌است و توانست آمریکایی‌ها را با خفت و خواری اخراج کند. پس اینطور نیست که بخواهیم بگوییم ایران باید مستقیماً حضور داشته‌باشد تا جبهه مقاومت برقرار بماند.

‌یعنی منظور شما این است که به‌رغم تحولات در سوریه، حزب‌الله آنقدر استقلال و قدرت دارد که روی پای خودش بایستد؟

بله! آنها خودکفا هستند.

‌آیا ایران در شمال شرقی و شرق سوریه ارتباطی با کردهای سوریه دارد؟

رابطه کردهای شمال شرق سوریه بیشتر با آمریکایی‌ها است. چراکه این کردها بودند که از منابع نفتی سوریه در شرق حفاظت کردند و آمریکایی‌ها به سادگی نفت سوریه را غارت می‌کنند. همین آمریکایی‌هایی که دم از حقوق بشر می‌زنند، در حالت غارت‌گری در یک کشور از منابع یک ملت هستند. این ادعاهای آمریکایی‌ها خنده‌دار است. متاسفانه برخی در کشور ما حمایت می‌کنند یا به این تفکر آمریکایی علاقه‌مند هستند.

درحالی‌که تفکر آمریکایی، تفکر چپاول‌گری است. ببینید درحالی‌که مردم سوریه نیازمند بودند و اقتصاد این کشور فشل شده‌بود، چند سال است که آمریکایی‌ها نفت سوریه را غارت می‌کنند. آمریکایی‌ها یا اسرائیل هیچ‌وقت به دنبال کمک کردن به این ملت و این مردم نیستند. تنها هدف آنها چپاول است و انتظار دارند که هیچ‌کس هم در مقابل‌شان نایستد. زمانی که ملت ایران و جمهوری اسلامی جلوی اینها می‌ایستد، اظهار ناراحتی می‌کنند. ما هم می‌گوییم که از این ناراحتی بمیرید. ان‌شاالله اینها که از آن سوی دنیا آمده‌اند که منطقه را چپاول کنند، باید دست‌شان را قطع کنیم، همانطور که از ایران دست‌شان را قطع کردیم، از منطقه هم قطع می‌کنیم.

ترکیه مخالف کردها است و آمریکا حامی آنها...

‌من هم همین را می‌خواستم بپرسم که اگر ترکیه به سمت کردها بیاید و بخواهد حمله‌ای انجام دهد، که از نشانه‌ها هم اینگونه بر می‌آید، آیا ممکن است که ایران حتی به لحاظ موضع‌گیری اعلانی از کردهای سوریه دفاع کند؟

ببینید، کردها یک دولت مستقل و مستقر نیستند که بخواهند از جمهوری اسلامی درخواست کمک کنند.

‌آیا به ضرر ما نیست که کردهای سوریه تضعیف شوند؟

کردها می‌توانند از پس خودشان بربیایند. آنها که یک دولت نیستند و یک ارتش منظم ندارند. سال‌های سال است که به صورت پارتیزانی مبارزه می‌کنند...

‌پس فکر می‌کنید می‌توانند بجنگند؟

بله! می‌توانند. اما بستگی دارد که مسئولان‌شان چه تصمیمی بگیرند و بخواهند که به حرف آمریکایی‌ها گوش بدهند یا اینکه راه دیگری در پیش بگیرند. اگر حرف آمریکایی‌ها را گوش کنند، زود از پا در می‌آیند و این یک امتیاز به نفع ترکیه می‌شود از طرف آمریکا. اما اگر مسئولان نیروهای کردی به منافع خودشان اهمیت بدهند، قطعاً ایستادگی خواهند کرد. آنکارا مدت‌هاست که به دنبال این است که شمال سوریه را به ترکیه ضمیمه کنند و به نظر من یک اشتباه سیاسی از سوی ترک‌ها است.

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
سرمقاله