| کد مطلب: ۱۶۲۴۶

روال غیرعادی

درباره نمایش «روال عادی» به کارگردانی کیارش رُست

روال غیرعادی

آریو راقب‌کیانی

منتقد تئاتر

حکومت‌های تمامیت‌خواه و به‌تبع‌آن دستگاه‌های امنیتی ایشان، نه‌تنها می‌خواهند بر زندگی اجتماعی تک‌تک افراد جامعه احاطه و اشراف داشته باشند، بلکه تمایل دارند که زندگی شخصی و فردی شهروندان خود را نیز رصد کنند. البته که این موضوع برای ادامه حیات آن‌ها امری ضروری به منظور کنترل عملکرد مخالفان تلقی می‌شود و باید گفت بازوی آن‌ها در این وادی، شهروندان مخبر و خبرچین‌ها هستند که باعث ادامه حیات دستگاه‌های جاسوسی می‌شوند.

عناصر اطلاعاتی این نظام‌های اقتدارگرا که بعضاً از خدمات چشم‌چرانانه‌ این شهروندان به‌صورت رایگان بهره می‌برند، گاهی ممکن است خود مبدل به طعمه خبرچین‌ها شوند و آن‌ها که خود ابتدابه‌ساکن به‌صورت سوژه‌های بازجوکننده و جزو کنترل‌کنندگان بوده‌اند، به‌مرور تغییر ماهیت داده و تبدیل به ابژه و کنترل‌شوندگانی به بازی گرفته‌شده توسط مخبرها می‌شوند.

بنابراین با استفاده از چنین ابزارهای اطلاعاتی‌ای، دیگر تنها فقط مردمان عادی هدف خبرچین‌ها نیستند و ممکن است که خبرچین‌ها به‌عنوان سربازان خط‌ مقدم مفتش بودن که عطش فراوان آدم‌فروشی در این چرخه غیرانسانی را دارند، همچون مار اوروبروس اقدام نمایند و خودزنانه عمل کنند و دُم خود را که همان بازجوهای مافوق هستند، ببلعند.

نمایش «روال عادی» به نویسندگی ژان کلود کریر و کارگردانی کیارش رُست، روایتگر نظامی توتالیتر است که در آن عمل آگاهانه خبرچینی که توسط عده‌ای از شهروندان صورت می‌پذیرد و آن‌ها را تبدیل به کارگران پایین‌رتبه نهادهای امنیتی کرده است، به‌مرور از آن‌ها هیولاهایی می‌سازد که به‌شکلی ناخودآگاه مخاطب افعال‌شان دیگر نه توده مردم که خود مدیران دستگاه‌های امنیتی است.

روال عادی

کارگردان در دنیای سیاه و سفید شده نمایش که این موضوع در لباس پرسوناژهای تیپیکال شده نیز متبادر شده است و همه آن‌ها به‌نوعی همسان شده‌اند، به وضوح تصویرگر نظامی می‌گردد که در آن مهم نیست خبرچین گمنام یا ناشناس باقی بماند، زیرا فعلیت خبرچینی به‌صورت چرخشی بین تمام افراد جابه‌جا می‌شود و دیگر نه فردیت اهمیت دارد و نه کمیسر بودن؛ بلکه بودن و شناسنامه‌دار شدن آن‌ها به‌واسطه لو دادن، افشاکردن و خوداظهاری است که مفهوم پیدا می‌کند.

درنتیجه نمایش به‌شکلی ظریف، معناباختگی مردمان جهان نمایشی‌اش را به یکسان‌سازی تمام آن‌ها ربط می‌دهد که هیچ‌یک از آن‌ها از تیر و گزند دایره‌وار استنطاق در امان و امنیت نیست و درنتیجه نقش آدم‌ها ـ خواه رئیس دستگاه امنیتی باشند، خواه یک خبرچین ـ در چنین فضایی حائز اهمیت نیست؛ بلکه پرونده‌سازی‌های مرعوب‌کننده در قبال یکدیگر است که این موقعیت پارادوکسیکال را اعتبار می‌بخشد.

در نمایش «روال عادی»، حرکت مداوم میز بازجویی و صندلی‌های کمسیر و خبرچین به‌عنوان امری دال‌گونه در طول و عرض صحنه، حاکی از موقعیتی بی‌ثبات است و گویی در چنین وضعیتی همه‌چیز در حال تزلزل و فروپاشی است و مفهوم هرکدام از کالبد‌های حاضر در صحنه، مدلول این موضوع است و نتیجه خودی و غیرخودی دیگر معنا ندارد و در لحظه و بلادرنگ دچار باژگونگی و دگردیسی می‌شود.

کارگردان نمایش با درهم‌ ریختن فضای ایستا نمایشنامه و دگرگونی آن از وضعیت دیالوگ‌گویی صرف تابع و متبوع دونفره به دیالکتیک متلاطم و مغشوش چندپیکره، به‌نوعی ریتم نوشتار نمایشنامه را دستخوش تغییر کرده است و آن را با وارونگی و تعویض بسط داده‌شده نقش‌ها و با بازی در بازی‌دادن‌های پیاپی آن‌ها بر سر جای همدیگر، به یک جنون تندشونده می‌رساند.

درنتیجه در این معرکه کاغذ و قلم‌های اعتراف‌گونه که حتی دیگر مرد و زن نمی‌شناسد و توان تفکیک آن‌ها را از هم ندارد، نمی‌توان مرزبندی مشخصی بین اعتماد و شک به وجود آورد.

باید اذعان داشت که نمایش «روال عادی» قصد داشته که با درهم‌شکستن اصول و قاعده‌های روال عادی چنین نظام‌هایی، از یک موقعیت دلهره‌آور بده‌بستان تفیش‌وار، به یک تقابل طنز تلخ‌گونه چندنفره که به‌صورت روال غیرعادی درآمده است، دست‌اندازی کند. 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی