| کد مطلب: ۱۹۲۲۵

تصمیم سخت در میان موج فشار از پایین

مسعود پزشکیان و سخنگوی وزارت خارجه، از ارادۀ جمهوری اسلامی برای پاسخ به عملیات ترور اسماعیل هنیه رهبر سیاسی حماس در تهران پرده برداشته‌اند، اما در همان حال، بر مخالفت ایران با «گسترش جنگ» در منطقه تأکید کرده‌اند. همزمان، دولت بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل نیز تحت فشار متحدان غربی و عرب خود است، تا پاسخ احتمالی‌اش به حملۀ احتمالی ایران موجبات گسترش شعلۀ آتش جنگ در خاورمیانه نشود.

نشر این نوع خبرها، خاطر مردم کشورهای خاورمیانه را کمی آسوده کرده است؛ به‌طوری‌که بسیاری از ساکنان بنادر حاشیۀ شرقی مدیترانه، در گرمای طاقت‌فرسای این تابستان جهنمی، خود را به ساحل دریا رسانده‌اند تا ساعتی از زهر هوا و  نگرانی از فرود بمب و موشک در امان باشند.

با این حال، مشکل همچنان پابرجاست و صورت معما هم به خود گرفته است. معما این است که چگونه می‌توان از اسرائیل انتقام گرفت اما زمینه‌ساز گسترش جنگ هم نشد؟ نه در تهران و نه در هیچ نقطۀ دیگری از جهان، پاسخی به این پرسش داده نشده است. از این رو، شاید تأخیر در عملیات تلافی‌جویانه مربوط به همین معضل باشد.

در آغاز هفته، روزنامۀ وال استریت ژورنال به نقل از برخی منابع ناشناس گزارش داد که طرف ایرانی در مذاکرات خود با رهبران غربی و عرب، نسبت به «گسترش جنگ» خود را بی‌اعتنا نشان داده و بر گرفتن انتقامِ خون اسماعیل هنیه حتی به بهای فراگیرشدن آتش نبرد پای فشرده است. اظهارات رسمی تاکنون ادعای وال استریت ژورنال را تأیید نمی‌کند، بخصوص آنچه از جانب رئیس‌جمهور و وزارت خارجه بیان شده است.

با این حال، شاید پشت صحنۀ گزارش وال استریت ژورنال مربوط به تصوری باشد که به «جنگ اراده‌ها» به‌عنوان مؤثرین ابزار در نظام بین‌الملل می‌نگرد. در کنار این معضلات، در ایران اما یک پدیدۀ بغرنج نیز به عنوان امری عادی رواج یافته که بعید است بتوان برایش نمونه‌ای در هیچ نقطۀ دیگری از جهان پیدا کرد.

پدیدۀ بغرنج این است که به محض وقوع حادثه‌ای در حوزۀ داخلی و خارجی، جمعی از افراد به ظاهر عادی جامعه که پنداری خود را تنها صاحب کشور و نظام می‌دانند، بدون هیچ درنگی، خواستار اشد برخورد با عامل یا عاملان آن حادثه می‌شوند و با ایجاد فضایی هیجانی و آمیخته به رعب‌افکنی، جایی برای هیچگونه تأمل و تعمق و بررسی و مشورت نهادهای تصمیم‌گیر باقی نمی‌گذارند و بی‌وقفه بر فوریت و شدت اقدام تا سرحد نهایت آن اصرار می‌ورزند!  

هیچ دولت و حکومتی در جهان خود را در معرض چنین فشاری از جانب محافل مدعی حمایت از خود به هنگام تصمیم‌گیری در مورد بحرانی با عواقب طولانی‌مدت، قرار نمی‌دهد، اما متأسفانه در ایران این رویه به رفتاری عادی تبدیل شده است.

بعضاً تصور می‌شود که این موج‌های فشار از پایین، با چراغ سبز همه یا برخی از نهادهای حاکم به راه می‌افتد، اما وقایع چند ماه گذشته به روشنی نشان می‌دهد که ماجرا عمدتاً معکوس است و این موج‌های تحریک‌گر و هیجانی از روی ساده‌اندیشی و یا احتمالاً برای حفظ منافعی خُرد و باندی و یا از روی اغراض نامشروع سیاسی، تصمیم‌گیران را برای حرکت در جهت علایق و منویات خود، تحت شدیدترین فشارهای سیاسی و روانی و عصبی قرار می‌دهند.

این موج‌ها نه‌فقط مراکز تصمیم‌گیری را هدف می‌گیرند بلکه با طرح اتهام و تهدید و رعب‌افکنی، صاحب‌نظران حوزه‌های مختلف را نیز از بیان نظرات خود باز می‌دارند تا خود یکه‌تاز میدان باشند.

این معضل، مادامی که دوام داشته باشد، مانع از سنجش همه‌جانبۀ تصمیمات صعب و دشوار می‌شود و هر بحرانی را تشدید می‌کند.

به هر حال، مراکز تصمیم‌گیری اگر واقعاً تصمیم گرفته‌اند که عملیات انتقام از ترور رهبر حماس به جنگ فراگیر منجر نشود، مجبورند با ملاحظاتی سخت و متناقض دست‌وپنجه نرم کنند.

قاعدتاً عملیات وعده‌داده‌شده اگر بدون تلفات و خسارات گسترده باشد که کمکی به اهداف اعلام‌شده بخصوص موضوع بازدارندگی نمی‌کند، اما اگر تلفات و خسارات هنگفتی به دنبال داشته باشد که در آن صورت ضمانتی برای پیشگیری از گسترش جنگ با خود ندارد.

از این رو، این موضوع از هر جهت پیچیده و تناقض‌آلود است. پس لازم است تصمیم‌گیران نهایی به دور از موج فشارهایی که بخصوص نیروهای اصطلاحاً بدنه از پایین علیه آنان راه انداخته‌اند، به تصمیمی درست و همه‌جانبه‌نگر دست یابند.

دیدگاه

سرمقاله
آخرین اخبار