| کد مطلب: ۱۸۹۸۹

شلیک به تهران

شلیک به تهران

ترور اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی جنبش حماس در تهران بلافاصله پس از حضورش در مراسم تحلیف مسعود پزشکیان به‌عنوان رئیس‌جمهور جدید ایران، با هیچ حسابی نمی‌تواند تاریخی تصادفی باشد.

در واقع، آن نهادی که در اسرائیل فرمان نهایی این ترور در چنین زمانی را صادر کرده است، انگیزه‌ای فراتر از هدف قراردادن رهبران حماس و یا حتی به رخ کشیدن حفره‌های امنیتی در تهران داشته است. هدف اصلی دقیقاً دولت پزشکیان به قصد ایجاد آشفتگی و حتی فلج‌سازی آن در همان لحظات ابتدایی بوده است.

دولت مسعود پزشکیان اما چه خطری برای دولت بنیامین نتانیاهو و اعضای افراطی ائتلاف او دارد که در همین گام نخست، درصدد کارشکنی در مسیر حرکت او برآمده‌اند؟ دستور کار دولت آقای پزشکیان ایجاد وفاق ملی در داخل کشور و تنظیم روابط خارجی بر مبنای تعادل توازن بین کانون‌های قدرت جهانی به قصد آزاد کردن اقتصاد ایران از زیر فشار سنگین تحریم‌ها و آرام کردن فضاست و این درست همان چیزی است که جناح راست افراطی حاکم بر اسرائیل آن را مغایر با اهداف داخلی و منطقه‌ای خود می‌بیند.

در حقیقت تمام داستان غمبار و پرهزینۀ خاورمیانه در سرنوشت کمتر از شش هزار کیلومتر مربع از سرزمین‌های کرانۀ باختری رود اردن و بیت‌المقدس شرقی خلاصه می‌شود. همین قطعه زمین کوچک در این کرۀ خاکی پهناور، ۵۷ سال است که نظم و ثبات خاورمیانه را به هم زده و تمام کوشش‌های طاقت‌فرسای دیپلماتیک منطقه‌ای و بین‌المللی را به ورطۀ شکست و ناکامی کشانده است.

کرانۀ باختری سرزمینی است که اگر اسرائیل به اشغال آن پایان دهد و آن را در اختیار فلسطینی‌ها بگذارد تا کشور مستقل خود را در آنجا بنا کنند، نه‌فقط ریشۀ بحران و درگیری در خاورمیانه خشکیده می‌شود، بلکه آنگونه که سعودی‌ها قول و وعده‌اش را داده‌اند، حدود پنجاه کشور مسلمان و عرب هم روابط‌شان را با اسرائیل عادی می‌کنند. طیف راست و راست افراطی در اسرائیل اما به هیچ قیمتی زیر بار این معامله نمی‌روند با اینکه می‌دانند چنین معامله‌ای دستاوردهای اقتصادی بی‌سابقه‌ای برای اسرائیل به دنبال خواهد داشت. در حقیقت، مخالفت سرسختانۀ راست افراطی با رفع اشغال از هر قطعه از کرانۀ باختری، بدین علت است که هر معامله و سازشی بر سر این منطقه، به مرگ سیاسی خودشان منجر می‌شود و آنها را برای همیشه از صحنۀ سیاسی اسرائیل حذف می‌کند. اصولاً فلسفۀ وجودی احزاب راست افراطی در اسرائیل به کرانۀ باختری گره خورده است. آنان این بخش از فلسطین تاریخی را یهودیه و سامریه می‌نامند و آن را بخشی جدایی‌ناپذیر از میراث تاریخی و فرهنگی و خدادادی قوم یهود قلمداد می‌کنند و از این جهت، کمترین حق و حقوقی برای حاکمیت فلسطینی‌ها بر این قلمرو قائل نیستند.

در واقع، نامگذاری احزاب اسرائیلی به راست و چپ و میانه و افراطی تابع موضع آنها در مقابل کرانۀ باختری است. هر حزبی که موضع سرسختانه‌تری در مقابل واگذاری هر بخش از کرانۀ باختری رود اردن به فلسطینی‌ها در پیش گیرد، افراطی‌تر به حساب می‌آید.  دستور کار اصلی احزاب افراطی به‌خصوص «اقتدار یهود»، «صهیونیست مذهبی» و حتی بخش بزرگی از «لیکود» ادامۀ اشغال و انضمام کرانۀ باختری به اسرائیل و جلوگیری از واگذاری آن به فلسطینی‌هاست و چنانچه روزی کرانۀ باختری تعیین‌تکلیف و تمام و یا حتی بخش بزرگی از آن به فلسطینی‌ها مسترد شود، فلسفۀ وجودی و عمر سیاسی این گروه‌ها برای همیشه در اسرائیل تمام می‌شود! با پایان عمر سیاسی احزاب راست افراطی، ماهیت جامعه و دولت اسرائیل نیز دگرگون می‌شود و دوران «پساصهیونیسم» فرا می‌رسد.

در شرایطِ عادی و به نسبت آرام در خاورمیانه، معمولاً توجه و فشار بین‌المللی برای حل مسئلۀ فلسطین و پایان اشغال اسرائیل در کرانۀ باختری، تشدید می‌شود. به واقع تمامیت جامعۀ جهانی و تمام کانون‌های قدرت بین‌المللی، تشکیل کشور مستقل فلسطین در کرانۀ باختری و نوار غزه را تنها راه پایان دادن به مناقشۀ خاورمیانه می‌دانند و بر آن اصرار می‌ورزند. از همین رو، راست‌گرایان افراطی در اسرائیل به طور دائم نیاز به بحران‌آفرینی و جنگ و تشنج دارند تا حواس جامعۀ جهانی را از وضعیت کرانۀ باختری دور کرده و در عین حال «موجودیت دولت عبری» را در معرض تهدید و نابودی معرفی کنند.

معمولاً هر گاه پای امنیت و موجودیت اسرائیل به وسط می‌آید، دولت‌های غربی و حتی شرقی، گویی عنان اختیار خود را از دست می‌دهند و برای حفظ و تأمین امنیت اسرائیل، چشم بر بسیاری از رفتارهای غیرقانونی و مخرب آن می‌بندند. بدین ترتیب، سیاست راستگرایان افراطی در اسرائیل تداوم جنگ غزه و ادامۀ جنگ‌افروزی است تا مبادا با آرام شدن اوضاع، سرنوشت کرانۀ باختری در دستور کار مجامع بین‌المللی قرار گیرد و با حل بحران، عمر خودشان تمام شود. از همین رو، احزاب راست افراطی در اسرائیل هر گاه که دولتی در ایران بخواهد به سمت آرام کردن فضای منطقه و فاصله گرفتن از تشنج گامی بردارد، آن را مغایرِ مقاصد نهایی خود تلقی می‌کنند و به هر صورت ممکن، برایش مشکلات امنیتی پدید می‌آورند تا از دایرۀ تشنج خارج نشود.

بدبختانه در سیاست به قول میرفندرسکی:

صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی!

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی