حسین نورانینژاد قائم مقام حزب اتحاد ملت: استراتژی ملی نوین مصادیق روشنی دارد
حسین نورانینژاد، قائم مقام حزب اتحاد ملت در گفتوگو با هممیهن با تاکید بر اینکه مهاجرت نخبگان به دلیل تبعیض سیستماتیک و نقص در حداقلهای آزادی و عدالت شهروند، بالا است، گفت تا زمانی که عدهای خود را مالک کشور و دیگران را رعیت و مستاجر ببینند این مشکلات وجود دارد.

حسین نورانینژاد، قائم مقام حزب اتحاد ملت در گفتوگو با هممیهن با تاکید بر اینکه مهاجرت نخبگان به دلیل تبعیض سیستماتیک و نقص در حداقلهای آزادی و عدالت شهروند، بالا است، گفت تا زمانی که عدهای خود را مالک کشور و دیگران را رعیت و مستاجر ببینند این مشکلات وجود دارد.
آقای روحانی تاکید کرده است باید استراتژی ملی نوین طراحی کنیم، معیارهای استراتژی ملی نوین چیست؟
بازگشت به مردم، میزان بودن رای و خواست ملت، هدفگذاری رضایت مردم؛ اولویت توسعه بر موهومات یا خواستهای ایدئولوژیک، زندگی بر مبارزه؛ حقوق بشر بر تکلیفگرایی ایدئولوژیک، آرامش بر تنش، رفاه بر سختی، قانون بر فرمان، برابری بر تبعیض، آزادی بر سانسور و محدودیت، رقابت بر همسانسازی، دیپلماسی بر ماجراجویی، تخصصگرایی و... همه اینها مصادیق روشنی در ذهن مخاطبان دارد.
تلاش برای جذب دانشمندان و کسانی که در خارج از ایران تحصیل میکنند یکی دیگر از محورهای صحبتهای اخیر آقای روحانی بود، این تلاش از چه راهی و با چه رویکردی میسر است؟
شما دست روی هر مشکلی که بگذارید، به سیاستهای بسته و غلط داخلی و خارجی ربط پیدا میکند. مهاجرت نخبگان بالاست به دلایلی از جمله تبعیض سیستماتیک و نقص در حداقلهای آزادی و عدالتی که هر شهروندی از جمله نخبگان دنبال آن هستند. بازگشت آنها هم به رفع موانعی برمیگردد که آنها را پیش از این از کشور تارانده است. نمیشود که عدهای خود را مالک کشور و دیگران را رعیت و مستاجر ببینند و این مشکلات پیش نیاید. آدمها یک بار که بیشتر زندگی نمیکنند.
آیا با توجه به درخواستهایی که چهرههای شناختهشده نظام پس از جنگ ایران و اسرائیل در حال مطرح کردن آن هستند، افق روشنی مبنی بر تغییر رویکردها در کشور مشاهده میکنید؟
به نظرم نتیجه خطاهای راه طیشده بر اکثر مسئولان مشخص شده و تمایل به تغییر هست، ولی سنگین و کُند و با اکراه و توأم با مقاومت برخی منتفعین رانتی و برخی تندروها و برخی نهادهای قدرتمند امنیتی است که باید پیشرو در تحلیل و انسجامبخشی به جامعه و دفع خطرات باشند، ولی متاسفانه نیستند. اما چارهای جز اصلاح نداریم. ذات اصلاح هم تدریجیگرایی است، اما این تدریجی بودن نباید از تحولات عقب بماند.
بهترین اصلاح، اصلاح بهموقع و به اندازه است. نه دیر و نه زود، نه کم و نه بیمحابا. معیار اندازهگیری این اعتدال هم در ثمربخشی و ایجاد اعتماد و رضایت در جامعه است. همانقدر که عجله خطرناک است، تاخیر هم مضر است. بلاتشبیه، حکومت پهلوی هم به فکر اصلاح افتاد، اما دیر شده بود. مشکل پهلوی در عدم قاطعیت نبود، در دیر فهمیدن تحولات بود. اثربخشی اصلاح، تاریخ انقضا دارد. اگر به وقتش و به اندازه کافی نباشد، اثر نمیکند.
آقای روحانی در صحبتهایی میان مشاوران خود توضیح داد بعد از فاصلهای که غرب فکر میکرد بعد از سال 1401 بین مردم و حاکمیت به وجود آمد، و همچنین حمایت ایران از روسیه در جنگ اوکراین مسئله حمله به ایران پررنگ شد. چقدر این تحلیل روحانی را در بروز جنگ میان ایران و اسرائیل درست میدانید؟
هر دو عامل درست به نظر میرسند. اما اینها تنها علل موجود نیستند. اگر از خوی جنگطلبی اسرائیل بهعنوان ریشه اصلی تحولات پسا ۷ اکتبر بگذریم که فرصت مناسبی برای ماجراجویی و گسترش تنش و ناآرامی در منطقه به این رژیم داد، سیاستهای منطقهای خودمان طی چند دهه گذشته، از دو عامل برشمرده شده توسط آقای روحانی مهمتر بودهاند. در واقع پیامد راهی که بر آن اصرار داشتیم حالا ما را در تنگنا قرار داده است.
البته امروز وقت خوبی برای پرداختن به گذشته نیست به شرطی که دیگران هم قلب تاریخ نکنند و یا با توجه به نتایج امروز، بر تداوم راه گذشته اصرار نورزند. غیر از مباحث منطقهای و دیپلماتیک، مسئله شکافهای داخلی هم حتماً موثر بوده که یکی از نمودهای آن جنبش اعتراضی ۱۴۰۱ است. در واقع نارضاییتراشیها فرصت و جرأت تحرک بیشتر به دشمنان میدهد.