| کد مطلب: ۲۰۳۴۳

بررسی نظرات و عملکرد آیت‌الله سیدمحمود طالقانی در زمینه ایجاد وحدت ملی و حل اختلافات میان جریان‎های سیاسی

سید وفاق

سید وفاق

شاید او را باید «سید وفاق» معرفی کرد. کسی که در تلاش بود آسیب‌‏ها و اختلافات را گوش‌زد کند و مردم، انقلابیون و جریان‏‎های مختلف قومی، سیاسی و جنسیتی را پای یک سفره بنشاند تا مانع از آشفتگی در حکومتی که برایش چندین دهه تلاش کرده است، بشود.

«وفاق ملی» اصطلاحی است که این روزها و از پس سخنان مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری مورد توجه تحلیلگران، کارشناسان، رسانه‎ها و مردم قرار گرفته است؛ اصطلاحی که از مفهوم آکادمیک و سیاسی تا برداشت‎های اجتماعی آن در این روزهای پس از نامگذاری دولت چهاردهم به نام «وفاق ملی» مورد ارزیابی و واکاوی قرار گرفته است و البته در برهه‎هایی به واکاوی تاریخی این اصطلاح نیز پرداخته شده است؛ از تلاشی که ابراهیم یزدی در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ برای همراه‌سازی مسئولان به همراه انتشار مجله‎‎ای به نام «وفاق ملی» انجام گرفت تا آنچه سیدمحمدخاتمی، رئیس‌جمهوری دوران اصلاحات به عنوان «آشتی ملی» در سال‌های پس از اعتراضات ۸۸ و خمودگی ناشی از آن به میان آورد تا شاید بستری فراهم شود که از مسیر آشتی به سمت وفاق، همراهی و البته امید و رضایتمندی جامعه حرکتی صورت گیرد و از آن شکافی که این روزها از تبدیل شدنش به گسست میان دولت- ملت سخن گفته می‎شود، کاسته شود.

یکی از چهره‌هایی که بنا بر شواهد تاریخی ادامه حیاتش احتمالاً تاثیرگذار بر وفاق و اتحاد جامعه به‌ویژه احزاب و جریان‌های سیاسی می‎شد، آیت‌الله سیدمحمود طالقانی است که در برهه‌های مختلف زندگی‌اش معمولاً در راستای کاهش اختلافات و تنش‎ها برای پیشبرد حرکت‎های اصلاحی و انقلابی عمل کرده است؛ کسی که براساس اسناد مختلفی که از فعالیت سیاسی او منتشر شده است، در زمانی میانجی در اختلافات فدائیان اسلام و محمد مصدق، نخست‌وزیر بود که منتقد دولت و وزرای او بودند (سندبه شماره پرونده ۹۱۶/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی) و زمانی هم در پی ایجاد وحدت میان انقلابیون و روابطش با سازمان مجاهدین خلق، این تشکیلات از او با عنوان «پدر طالقانی» یاد می‎کرد. چهره‌ای که از «جبهه ملی» و «نهضت آزادی» تا همه تشکیلات حاضر در انقلاب برای او احترام ویژه‌ای قائل بودند.

سخنران اولین مراسم سالگرد محمد مصدق بر سر مزارش پس از پیروزی انقلاب اسلامی شد و در این سخنرانی از ضرورت حضور همه برای حل مشکلات کشور سخن گفت و از جریان‌های مختلف خواست اختلافات را کنار بگذارند.  آنجا که برخی مردم نگران از تصمیمات درباره پوشش بودند؛ او صدای انتقاد مردم را شنید و به سرعت به آن واکنش نشان داد و گفت:«هیچ کس زنان را به داشتن حجاب اسلامی مجبور نمی‎کند(روزنامه کیهان، روز یکشنبه ۲۰ اسفند۵۷(» و با همین سخنان ناآرامی ایجادشده را به آرامش سوق داد و البته امام خمینی هم از او با نام «ابوذر زمان» یاد می‎کند. در چهل‌وپنجمین سالگرد درگذشت آیت‌الله سیدمحمودطالقانی نگاهی به تلاش‎هایش برای وفاق و وحدت خواهیم داشت.

طالقانی و میانجیگری در اختلافات

«مرحوم آیت‌الله طالقانی یک چهره بسیار محبوب بودند. محبوبیت ایشان در زمان حیات‌شان و همچنین در مراسم بزرگداشت ایشان، کاملاً عیان بود. به این دلیل، گروه‌هایی سعی می‎کردند خودشان را به ایشان نزدیک کنند و عاطفه اجتماعی ایشان را به‌خصوص در رابطه با نسل جوان برانگیزند و حمایت ایشان را جلب کنند و ایشان مکرر می‎گفتند که من می‎دانم نقص و انحرافی را که در این گروه‌ها هست، ولی می‌ترسم اگر آنها را به حال خودشان بگذاریم وضع‌شان از این هم بدتر شود. منطق ایشان این بود. بنابراین به آنها مجال می‎دادند که با ایشان آمد و شدها و ارتباط زیادی داشته باشند...»

اینها بخشی از سخنان آیت‌الله سیدمحمد بهشتی در مراسم بزرگداشت ایشان بود که به محبوبیت او در میان جریان‎‌های مختلف اشاره داشت؛ همان موضوعی که ۱۷ سال بعد لطف‌الله میثمی، از چهره‌های ملی – مذهبی درباره این ویژگی او چنین گفت:«آیت‌الله طالقانی سمبل و نمادی از وفاق ملی بود. آیت‌الله طالقانی سعی داشت با کارکردهای عملی، تضادهای موجود در جامعه را از بین ببرد. طالقانی مارکسیسم را یک فرضیه می‌دانست و اعتقاد داشت کسانی که به مارکسیسم روی آورده‌اند نباید با برخوردی نادرست روبه‌رو شوند. آنچه که طالقانی را سمبل وفاق ملی کرده است، اعتقاد ایشان نسبت به باورهایش بود.»

چنین نقش‌آفرینی آیت‌الله طالقانی، چه پیش از انقلاب و در میانه اختلافات فدائیان اسلام و محمد مصدق و دولت او و چه در زمان شکل‌گیری جبهه ملی و پس از آن نهضت آزادی که خودش از مؤسسان آن بود و همچنین در بحبوحه انقلاب و اختلافات میان انقلابیون مشخص است تا جایی که اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان و تشکل‎های مختلف دانشجویی نیز او را معتمد خود می‎دانستند (دیدارهای اعضای انجمن‌های اسلامی با طالقانی به روایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی) و حتی بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق، خود را از هواخواهان مهدی بازرگان و آیت‌الله طالقانی معرفی می‌کردند. چنانچه محمد حنیف‌نژاد، از مؤسسان مجاهدین خلق از علاقه وافری که به ایشان داشت سخن می‎گفت و در شهریور ۱۳۵۰ به دنبال لو رفتن سازمان و دستگیری بیش از پنجاه نفر از کادر رهبری و اعضای فعال سازمان و اعتراف یکی از اعضای آن به ارتباط طالقانی با مجاهدین خلق، آیت‌الله طالقانی نیز دستگیر و چندی بعد به زابل تبعید شد.

چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و چه پس از آن سازمان مجاهدین خلق و بسیاری از گروه‌های دیگر هر باری که به کمک نیاز داشتند دست به دامان ایشان می‎شدند؛ چنانچه وقتی گروهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بعد از ماجرای هواپیماربایی از دُبی به عراق منتقل شدند، اعضای سازمان برای ممانعت از تحویل آنها به حکومت ایران، از ‌آیت‌الله طالقانی کمک خواستند تا او ضمن نگارش نامه به امام خمینی که در آن دوران در نجف حضور داشتند کاری برای آنها بکند. به همین منظور «آقای طالقانی نامه‌ای در یک تقویم جیبی و با خط نامرئی» خطاب به امام نوشت و از ایشان خواست برای آزادی آنان از زندان بغداد تلاش کنند.

همچنین مهدی طالقانی، فرزند او نیز به یاد می‌آورد: «زمانی که دفتر مجاهدین [خلق] در خیابان ولیعصر(عج) را گرفتند و تخلیه کردند، مسعود رجوی خیلی ناراحت شد و با یکی دو نفر از دوستانش آمدند منزل ما که به مرحوم پدرم شکایت کنند. مرحوم شانه‌چی که مسئول دفتر پدرم بود، به آنها گفت آقای طالقانی به‌شدت از شما ناراحت است و بهتر است که پیش او نروید. اما آنها اصرار کردند که ما حتماً باید ایشان را ببینیم و رفتند به اتاق مرحوم پدرم. پدرم به‌شدت با آنها برخورد کرد و از منزل بیرون‌شان کرد.»

در این بین بنا بر خاطرات موجود از ایشان، او در تلاش بود هر آنکه امکان حفظش در حکومت جمهوری اسلامی ایران از حکومت پهلوی بود، باقی بماند. مهدی طالقانی در این زمینه گفته است:«عده‌ای بعد از انقلاب فکر کردند هرکس حتی آن فردی که در بیمارستان دربار پرستار بوده را باید با خشم انقلابی اعدام کرد. آیت‌الله طالقانی همیشه عدالت و برخورد عادلانه را مدنظر داشت و می‎گفت این افراطهاست که آینده خطرناکی دارد.

همان زمان دو نفر از سران رژیم را آوردند دفتر آیت‌الله طالقانی که یکی از آنها، آزمون بود. یکی از آقایانی که در دفتر حضور داشت با مشت کوبید به صورت آزمون، آقا این صحنه را دیدند و به شدت با آن برخورد کردند و گفتند شما به چه حقی قبل از دادگاهی شدن متهم، او را می‎زنید؟ ضمناً دادگاه مجازاتش را معلوم می‎کند، نه شما. یک بار دیگر نیک‌پی، شهردار سابق تهران را آوردند دفتر آقا، برادرم یک مشت زد به صورت او، باز آقا دید و با اصرار از نیک‌پی خواست که همین کار را با برادرم بکند و انگار نه انگار که پسرش است. به هر حال، پدرم بسیار دیدش باز بود و می‎دانست که چه اتفاقاتی خواهد افتاد و خط نفاق در آینده چگونه گریبان‌گیر نظام خواهد شد. اعتقاد پدرم این بود که هیچ‌وقت نمی‎شود با خشونت خط نفاق را از بین برد (ماهنامه نسیم بیداری).»

طیف‌ها و چهره‌های مختلف از اعضای نهضت آزادی تا غلامعلی حدادعادل، عباس شیبانی، جلال آل‌احمد و بسیاری از چهره‌های سیاسی پیش و پس از پیروزی انقلاب بر نقش آیت‌الله طالقانی در وحدت‌آفرینی در صفوف مردم و انقلابیون و پس از آن ایجاد وفاق میان حاکمیت و مردم اذعان داشتند. در ادامه به چند نمونه از این تلاش‎ها اشاره خواهد شد.

سخنرانی بر سر مزار مصدق و حکومت وفاق ملی

معمولاً سخن از وحدت مردم در سخنان بسیاری از چهره‌های سیاسی و مذهبی وجود دارد؛ البته در آن دهه‎های ۳۰ و ۴۰ بیشتر چهره‎های مذهبیِ سنتی و چهره‎هایی که پیرو سیدجمال‌الدین اسدآبادی بودند، بیش از آنکه بر وحدت مردم حاضر در مرزهای جغرافیایی یک کشور تاکید کنند، سخن از وحدت میان مسلمانان و اتحاد اسلامی را مطرح می‎کردند؛ موضوعی که در آن روزگار در پی اتحاد ورای مرزهایی که مارکسیست‌ها و کمونیست‎ها نیز ترویج می‎کردند به نوعی در مقابله با آن هم به شمار می‎رفت اما ملی‎گرایی که معمولاً از سوی سیاستمداران مکلا بیش از معمم مطرح بود؛ در رفتار و عملکرد روحانیون نواندیشی مانند آیت‌الله طالقانی و... بارها به‌ویژه برای تحقق هدف‎ها به چشم می‎آید.

چنانچه وقتی او در اولین سالگرد درگذشت مصدق پس از پیروزی انقلاب سخنرانی کرد به این موضوع در ادوار تاریخ از مشروطیت تا انقلاب اشاره می‎کند؛ سخنرانی‌ای که او در آن هم از نقش مردم در تحقق انقلاب و هم در پیشبرد اهداف حکومت نوپا سخن به میان آورد و بر ضرورت کنار آمدن بر سر اختلافات و ضرورت حضور همه در حکومت برای پیشرفت و موفقیت آن و ایجاد وفاق میان افراد و جریان‎ها تاکید می‎کند.

چنانچه در بخشی از آن آمده است:«دکتر مصدق با همکاری مرحوم مدرس این راه را باز کرد و این چهره را نشان داد که نه روس و نه انگلیس بلکه ملت. این ملت است که باید سرنوشتش را به دست بگیرد و راهش را بیابد و پیش برود.» یا در جایی به فعالیت «خلق‌های ایران» اشاره کرد و گفت:«خلق‌های ایران در حرکت بود و منتظر فرصت بود تا شهریور ۲۰ پیش آمد. ملت هوشیار شد. پوچی دعاوی رضاخانی را فهمید... اگر ملت با تو بود، چرا فرار کردی؟ اگر خطر اجنبی بود، تو باید با ملت جلوی اجنبی می‌ایستادی. پس چرا تو دررفتی؟ وقتی ملت فهمید رضاشاه کی بود، حرکت شروع شد... باز می‌رسیم به همین آیۀ «إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یغَیرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ».

آن وقتی که وحدت نظر بود، همه نیروهای ملی و دینی در یک مسیر حرکت کردند...به فدائیان اسلام گفتند که شما بودید که این نهضت را پیش بردید. فدائیان می‌گفتند ما حکومت تامۀ اسلامی می‌خواهیم. آنها به فدائیان اسلام می‌گفتند که دکتر مصدق [بی‌دین] است و یا به دین توجه ندارد و نمی‌خواهد خواست‌های شما را برآورده کند. به دکتر مصدق می‌گفتند که فدائیان اسلام جوان‌های پرشور و تروریست هستند. از آنها باید بپرهیزید. من که خودم می‌خواستم بین اینها تفاهم ایجاد کنم، دیدم نمی‌شود. امروز صحبت می‌کردم، فردا می‌دیدم که چهره‌ها عوض شده، باز خصومت، باز موضع‌گیری.»

او در بخش دیگری از این سخنرانی تاریخی تصریح کرد:«فرزندان من، من نمی‌خواهم، مبارزه گروه‌های مختلف را نادیده بگیرم. اینها فرزندان من هستند. من دلم برای همه می‌تپد. در زندان از هر گروه که می‌شنیدم، خبر می‌دادند که مقابل تیر گذاشته‌اند، مثل اینکه به قلب من تیر می‌زدند. ولی آیا می‌شود شرایط کشور، اخلاق این مردم، روحیه‌هاشان و ایمانشان را نادیده گرفت؟...اکنون، ما، ما ملت ایران قیام کردیم...امروز ما یک مرحله بزرگ تاریخی را پشت سر گذاشتیم. مراحل دیگری در پیش داریم...با همه قوا، با همه دسیسه‌ها و با همه وسایل نظامی و غیرنظامی در کمین نشسته‌اند. هوشیار باشید. این تفرقه‌افکنی‌ها، این موضع‌گیری‌ها، این شعارهای بی‌جا را کنار بگذارید. همان‌طور که در انهدام سلطنت پهلوی کوشیدید، در سازندگی بکوشید. به اندازه کوه‌ها بار مشکلات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در پیش داریم.»

آیت‌الله طالقانی از همه می‎خواهد پای کار آیند، آن هم در دولتی که دولت ایده‌آل نیست و تصریح کرد:«این دولتی که فعلاً این مسئولیت خطیر را در پیش گرفته و در دست گرفته، بارها گفته‌ام، نه دولت ایده‌آل شما چپ‌گراها، راست‌گراهاست و نه ایده‌آل من. اما ایده‌آل غیر از واقعیات است و این را باید اعتراف کنید که اینها مخلصند، هواپرست نیستند. مشکلات دارند... انتقاد بکنید. هرچه دلتان می‌خواهد در انتصابات و در کارها انتقاد کنید. ولی باید برادرانه همکاری کنید. با محبت بکوشیم که این مشکلات را از پیش پا برداریم.»

او در ادامه در مسیر جذب حداکثری و ایجاد وفاق شاید نه خطاب به مردم بلکه خطاب به دست‌اندرکاران حکومت در همان روزهای آغازین تصریح کرد:«و بالاخره باید متخصصینی، کارشناسانی، کارکشتگانی، دانشکده‌دیده‌هایی، دانشگاه‌دیده‌هایی باشند که بشناسند [و اینها را به کار بگیرند]. نظام ارتش بد بوده، نه ارتشی. مگر ما فراموش کرده‌ایم که نظام هواپیمائی (پرسنل هوایی) چه خون‌ها دادند، چه حماسه‌ها. سربازانی که شب‌ها به منزل من می‌آمدند، افسرانی که می‌آمدند، چه گریه‌ها، چه ناله‌ها. همین پلیس‌ها [به منزل من می‌آمدند]. اینها برادران ما هستند. اینها فرزندان ما هستند. اینها همه‌شان که بد نبودند در یک نظام سراپا فساد، در یک محیط سراپا فاسد بالاخره هر کس دامنش آلوده می‌شود و گناهکار می‌شود. هیچ‌کدام نمی‌توانیم خودمان را تبرئه کنیم... به خدا برگردیم. یعنی به صلاح مملکت، ملت ایران!»

او در پایان گفت:«باور کنید این مملکت مال شماست. هنوز هم نمی‌خواهید باور کنید، این کارخانه‌ها مال شماست؛ این منابع طبیعی مال شماست؟ سقراط در شرایط مدینه فاضله‌اش می‌گوید حکام مدینه فاضله باید چنین باشند. بعد هم مثالی می‌آورد که باید بسیار نرم و مهربان باشند بین خود برای امت خود و در مقابل بدسگال باید پرخاشجو، قوی و بی‌باک باشند...بین خود مهربان، دلسوز اما در راه عقیده با هم مخالفند. دعوایی ندارد. بیایند ببینند می‌توانید با هم بسازیم صحبت می‌کنیم. ما هم همدیگر را قانع می‌کنیم. تو این‌طور فکر می‌کنی. من این‌طور فکر می‌کنم ولی در اصل سرنوشت آیا نباید وحدت نظر داشت؟»

حجاب و حفظ جناح بزرگ زنان در انقلاب

روزهای آغازین پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که امام خمینی درباره حجاب زنان در ادارات سخنانی را مطرح و تاکید کردند: «زنان می‌توانند در ادارات و مؤسسات کار کنند ولی با حجاب اسلامی»؛ همین موجب اولین اعتراضات و ناآرامی‎ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شد؛ به‌ویژه پس از آنکه برخی تندروها به استناد این سخنان دست به بدرفتاری با زنان زدند.

در همین اثنا با افزایش نارضایتی، آیت‌الله طالقانی در یک مصاحبه رادیو تلویزیونی درباره این موضوع به تفصیل سخن گفت و بر ضرورت حفظ این جمعیت بزرگ کشور و حفظ همراهی آنها با حکومت تصریح کرد: «هیچ‌کس زنان را به داشتن حجاب مجبور نمی‌کند...پوشش زنان یک اصل قرآنی و اسلامی است. اگر بخواهیم مسئله حجاب را از جهت اسلامی و از نظر ملی بحث کنیم یک مسئله سنتی و تاریخی است که در عمق تاریخ ما و تاریخ شرق مطرح بوده است...عناصری می‌کوشند یک جناح بزرگ انقلاب، یعنی زن‌ها را از انقلاب جدا کنند و به سوی نارضایتی بکشانند...من سلام و درودم را بر زن‌ها و خواهرانم و دخترانم می‌رسانم و باز می‌گویم سهم بزرگی در این انقلاب داشته‌اند؛ باید این حق و سهم بزرگی [را] که دارند ادامه بدهند، به ثمر برسانند، آلت دست تحریکات نشوند... سر کارشان بروند، به سر کلاس‌ها بازگردند و در ادارات هم سنگین [و] با وقار مسئولیت‌شان را خوب انجام بدهند... ما اجازه نمی‌دهیم کسی به اینها اهانت کند یا به هیچ عنوان متعرض اینها بشود. (کیهان ۱۵ اسفند ۵۷).»

غائله کردستان و ممانعت از تفرقه

کمتر از دو ماه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که درگیری و اختلاف بین برخی احزاب کُرد و نیروهای انقلاب موجب شد مناطق مختلفی در کردستان به هم بریزد و نیروهای تجزیه‎طلب هم از این فرصت استفاده کنند و با دامن زدن به تنش‎ها به دنبال بهره‌برداری دست به توطئه بزنند. در پایتخت، در ابتدا دو نگاه نسبت به این چالش به وجود آمده بود؛ اول، آنها که فکر می‎کردند این چالش دستپخت استکبار جهانی است و باید بدون ملاحظه با آن برخورد کرد و نگاه دوم به بی‎اعتمادی متقابل تاریخی مردم این مناطق و دولت مرکزی و ضرورت اتخاذ روش‎های سیاسی اعتمادساز در این مناطق توجه داشت.

در ابتدای کار دولت موقت، نهضت آزادی و آیت‌الله طالقانی نیز همراه با نگاه دوم بودند اما با افزایش درگیری ارتش و کُردهای منطقه وضعیت بحرانی شرایط به نحو دیگری رقم خورد و ارتش به مقابله پرداخت و همین موجب سفر آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله سیدمحمد بهشتی به منطقه شد. در این زمینه بهشتی در خاطره‌ای چنین تعریف کرده است:«تأثر ایشان از این برادرکشی‌هایی که در کردستان به تحریک دشمن به‌وجود می‎آمد، آنقدر فراوان و عمیق بود که ایشان را برمی‌افروخت...»

در نهایت به همت آیت‎الله ‎طالقانی، شورای شهر سنندج جهت اداره شهر شکل گرفت و در این انتخابات، چندتن از دگراندیشان و مارکسیست‌ها انتخاب شدند. در پی این حادثه آیت‌الله طالقانی بیانیه‎ای نیز منتشر می‎کند که بر ضرورت توجه به اتحاد مردم و خواسته‎های آنها برای حفظ وحدت و ایجاد وفاق تاکید می‎کند. در بخشی از این بیانیه آمده است: «...از این جهت من مانند یک برادر و پدر دردمند که دردهای این ملت را که سال‌هاست لمس می‌کنم، به‌خصوص دردها و رنج‌های این ملت محروم کُرد را، اتهامات، زندان‌ها، کشتارها، محرومیت‌ از آزادی در سرنوشت خود، سال‌هاست لمس کرده‌ام. و اکنون انتظار دارم که همه ملت کُرد، به‌خصوص که من اکنون در میان آن‌ها هستم، با وحدت نظر و هوشیاری بتوانند این منظور و این هدف مقدس را حفظ کنند.

از این جهت من از شما می‌خواهم که هم‌بستگی خود را حفظ کنید. من از شما می‌خواهم وحدت خود را نگه دارید... شما ملت کردستان موظفید، مسئولید که خواسته‌های خود را، خواسته‌های مشروع‌تان را اعلام کنید. خواسته‌هایی که دارید تنظیم کنید و آن‌چه که اولویت دارد و آنچه که با مدتی بیشتر لازم است، این‌ها را از هم تفکیک کنید. و آن‌چه که اکنون از دولت برمی‌آید و در امکانات دولت است، تقاضا کنید. و آنچه برای آینده است، تنظیم کنید و ارائه دهید...در این شهر سنندج که مرکز استان این قسمت از کردستان است، به حمدالله با کوشش دوستان ما و با همکاری صمیمانه و احساسات پرشور خواهران و برادران‌مان اکنون به این نتیجه رسیدیم که باید شورای موقتی در این شهر تشکیل شود و وظایفی که محول شده است، برای حفظ امنیت، برای رسیدگی به احتیاجات ضروری انجام بدهد. این شورای موقت به زودی انتخابات آزادی را شروع خواهد کرد برای تشکیل انجمن شهر. و انتظار داریم که مردم آزادانه نمایندگان انجمن خود را برای مدتی مشخص و معین کنند و انتظار دارم که این شورا نمونه‌ای باشد برای سرتاسر کشور و سرتاسر مملکت ما و گروه‌های ما و ساکنین شهر و روستا که نمودار رشد شما و نمونه یک شورای آزاد و عالی که افراد آن نمایندگان واقعی مردم باشد، تشکیل شود. این مرحله اولی بود که ما در اینجا پایه‌گذاری کردیم و تا اکنون به نتیجه رسیده‌ایم و نتیجه آن به یاری خداوند اعلام خواهد شد... مسئله دیگر در این روزها ما در آستانه رفراندوم سرتاسری کشور هستیم.

و همینطوری که می‌دانید و می‌دانیم، بارها و بارها در تظاهرات، مردم رأی خود را بیان کردند ولی برای اینکه دنیاپسند باشد و مورد اعتراض و خرده‌گیری دیگران و بیگانگان و بعضی از خرده‌گیران داخلی نباشد، همانطوری که امام خمینی فرمودند، باید رفراندوم انجام بگیرد و هرکس آزاد رأی خود را اظهار کند و در صندوق رأی بیاندازد.جمهوریت اسلامی:جمهوریت، یعنی آراء عمومی مردم در انتخاب مسئولین و دولت.اسلامی، یعنی در معیارهای مترقی و قوانین... و متحول، متحول اسلامی و من انتظار دارم که همه برادران و خواهرانم در این وظیفه مقدس ملی و اسلامی و تاریخ‌ساز ما با همه ایمان خود شرکت کنند و من هم از اکنون اعلام می‌‌کنم رأیم جمهوریت اسلامی است(فروردین ۵۸).»

دیگر سخنان وحدت‌آفرین طالقانی

آیت‌الله طالقانی علاوه بر مواردی مانند غائله کردستان یا شروع به کار حکومت جمهوری اسلامی ایران تلاش بسیار در رفع اختلافات در همان ماه‌هایی که پس از پیروزی انقلاب تا فوت‌شان در قامت عضو شورای انقلاب، امامت جمعه تهران و برخی موارد دیگر حضور داشت؛ انجام داد. او در برخی سخنرانی عمومی دیگر نیز بر وحدت میان مردم و رفع اختلافات میان جریان‎های سیاسی و حکومت پرداخت. نمونه‌اش در سالگرد قیام ۳۰ تیر ۳۱ که درباره کنار گذاشتن اختلافات گفت:«...احزاب و جمعیت‎های ما اهداف‌شان چیست؟ چرا باید در مقابل هم قرار بگیریم؟ این مقابله‌ها، این موضع‌گیری‌ها هرچند با حُسن‌نیت باشد ولی پشت سر آن دست استعمار کار می‎کند... جمعیت‎هایی که در مقابل هم ایستادند، نتیجه‎اش چیست؟ اولین نتیجه‎اش انصراف اکثریت مردم ایران و محرومین و مجاهدین ایران و همه مردمی که خون دادند...آنهایی که علیه مصالح مردم، مصالح مسلمان‎ها، مصالح ایرانی‎ها، در همین کاخ مجلس شورا عربده می‎کشیدند، کجا بودند؟ آن احزابی که کارشکنی کردند در مقابل حرکت ملی ما، چطور می‎توانند این ننگ تاریخی را از چهره‌شان بزدایند؟... ولی طولی نکشید که این قیام بزرگ و انقلاب عظیم ما پیش آمد: بر اثر وحدت، بر اثر یکپارچگی.(۳۰ تیر ۵۸)»

دیگر آن که در ماه رمضان و در مراسم افطاری شهرداری که در مردادماه سال ۵۸ در استادیوم انقلاب(ورزشگاه آزادی) انجام شد بر این موضوع اشاره کرد و با توجه به تجربه کردستان به انتقاد از بی‌توجهی به ضرورت استفاده از مردم مناطق مختلف پرداخت و گفت: «... این مردم حُسن‌نیت دارند، این مردم صمیمیت دارند، ولی هنوز باور نمی‎کنند که اینها در سرنوشت‌شان باید دخالت کنند. اگر از ابتدا در بعد از انقلاب، ما شوراهای روستایی و شهری تشکیل می‎دادیم و از میان مردم ناشناخته، چهره‌های فعال، چهره‌های صادق، چهره‎های با حُسن‌نیت، چهره‎هایی که استعدادهایشان شناخته نشده بود، می‎آمدند حالا کارهای ما طور دیگری شده بود. ما همه‌اش گناه را به گردن این و آن می‎اندازیم و گاهی به جای اینکه پیشگیری کنیم قضایا را پسگیری می‎کنیم، حادثه‎ای که پیش آمد می‎گوییم چه بکنیم؟ این را اجمالاً عرض می‎کنم نمی‎خواهم توضیح بدهم، باید پیشگیری کرد حوادث را ببینیم، مردم چه می‎خواهند...(سخنرانی ۲۶ مرداد ۵۸ استادیوم انقلاب).»

پایان سخن

خوش‌خاطره‌ای است او را همیشه در مسیر آشتی و وفاق به یاد می‎آورند. شاید او را باید «سید وفاق» معرفی کرد. کسی که در تلاش بود آسیب‌ها و اختلافات را گوشزد کند و مردم، انقلابیون و جریان‌‎های مختلف قومی، سیاسی و جنسیتی را پای یک سفره بنشاند تا مانع از آشفتگی در حکومتی که برایش چندین دهه تلاش کرده است، بشود. شاید اگر او این مسیر را ادامه می‎داد و یا اگر راه او با همان نگاه تساهل و تسامحی‎اش ادامه پیدا می‎کرد، حالا سیاستمداران‌مان چراغ به دست به دنبال ایجاد زمینه‌های وفاق نبودند تا شاید در مسیر آن دولت-ملت مدرن که در آن رضایت جامعه به نحوی شکل گرفته و حقوق شهروندی تا حدودی تامین شده و گسست‎ها به پیوند تبدیل شده (که همه در ذیل همان اهداف انقلاب ۵۷ قابل تعریف بود) قرار می‎گرفتیم.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی