| کد مطلب: ۲۱۲۹۷

یادداشت مهرداد خدیر به مناسبت روز جهانی صلح

شاید به هیچ واژه‌ای به اندازه صلح در روزگار ما تعرض و تجاوز صورت نگرفته باشد

 شاید به هیچ واژه‌ای به اندازه صلح در روزگار ما تعرض و تجاوز صورت نگرفته باشد

صلح را می‌توان در ۶ معنی به کار برد: یکی نقطه مقابل و نقیض جنگ. چندان که جنگ و صلح با هم به ذهن متبادر می‌شود. دیگری صلح با خویشتن و با جهان و پیرامون درنیاویختن. سوم خود را عین حقیقت ندانستن. چهارم در مقابل قهر که به شدت جنگ نیست و همان آشتی است. پنجم همان معنی حقوقی که حقی یا دارایی یا موقعیتی را تمام و کمال به دیگری می‌سپاری و از ادعای خود درمی‌گذری. ششمی تعریف سازمان ملل است که زمان آرامشی است که در آن هیچ کس و هیچ چیز مزاحم شما نمی‌شود.

مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: 

آن‌قدر در جهان، جنگ برپاست و غالبا نیز بیهوده که سخن‌گفتن از صلح در روز جهانی صلح شاید فانتزی یا آرمانی در‌نظر آید اما اتفاقا وضعیت کنونی دنیا نشان می‌دهد بیش از پیش به صلح نیاز داریم و مگر جوهر اندیشهٔ ما و هویت ما آموزه های مولانا نیست که تابع روزگار نشد و گفت:

   تو نگو همه به جنگ‌اند و زِ صلح من چه آید؟

   تو یکی نئی، هزاری! تو چراغ خود برافروز

 ۲۱‌ سپتامبر به عنوان روز جهانی صلح نام گذاری شده که در سال های غیر کبیسه (‌اسفند ۲۹ روزه) معادل ۳۰ شهریور است و در سال‌های کبیسه مثل امسال یک روز بعد و ۳۱ شهریور و با این وصف امروز است. آن هم در گرماگرم خشونت و خون در منطقهٔ خاورمیانه که بوی جنگ و باروت می‌آید.

   احمد شاملو بر سهراب سپهری خرده گرفته بود که سر آدم‌ها را لب جو می‌گذارند و گوش تا گوش می‌برند و خون جاری است و تو می‌گویی: آب را گِل نکنیم؟! و یکی پاسخ داده بود: وقتی آب را گل (گل‌آلود) نکنند به طریق اولی خون‌آلود هم نخواهند کرد. حالا حکایت روز جهانی صلح است. از ۲۱ سپتامبر سال گذشته تا امسال ۴۰ هزار انسان و غالبا زن و کودک در باریکه غزه و کمتر از این در جاهای دیگر قربانی شده‌اند و حالا ما از صلح بگوییم؟!

    بله، اتفاقا چون این‌گونه است باید از صلح گفت. اگر نبود این قدر ضرورت نداشت. جدای این صلح معانی متنوعی دارد و تنها یک جلوه از آن در مقابل جنگ توصیف می‌شود.

   صلح را شاید بتوان در ۶ معنی به کار برد: یکی همین نقطه مقابل جنگ و مخاصمه است. دومی اما صلح با خویشتن است نه با دیگری. سومی به معنی کوتاه آمدن و خود را عین حقیقت ندانستن است. چهارم در مقابل قهر که به شدت جنگ نیست و همان آشتی است. پنجم همان معنی حقوقی که حقی یا دارایی یا موقعیتی را تمام و کمال به دیگری می‌سپاری و از حق خود به مصالحی درمی‌گذری‌ (‌مانند صلح امام دوم شیعیان با معاویه در صلح بر سر خلافت). بر این ۵ تعریف باید توقف شود  و کفایت می‌کند اما چون به بحث سازمان ملل در میان است نمی‌توان به تعریف آن بی‌اعتنا بود.

در تعریف سازمان ملل صلح یعنی رهایی از مزاحمت و زمان آرامشی است که در آن هیچ‌کس و هیچ‌چیز مزاحم شما نمی‌شود. این صلح شامل درک یکدیگر و کار با یکدیگر برای یافتن راه حل برای مشکلات است. در این نگاه صلح برای صلاح است و در مقابل سلاح قرار می‌گیرد و هر چه سلاح کمتر صلح بیشتر.

    در عمل اما می‌بینیم گاه بدون سلاح نمی‌توان به صلح دست یافت و همین باعث سوء‌ظن مردمان جنوب به داعیه صلح از جانب حاکمان شمال و اصحاب قدرت جهانی شده  که با هدف خلع سلاح دیگران به قصد تسلیم هم متهم می‌شوند. از این رو هر چند در شکل آرمانی صلح در مقابل سلاح است ولی در عمل زمین‌گذاشتن سلاح عجالتا می‌تواند صلح را به مخاطره بیندازد چون توازن را بر هم می‌زند.

  به لحاظ فرهنگی و عرفانی اما صلح به معنی صلح با خود و آشتی با جهان هم هست.  صلح با خویشتن نهایت صلح است و به سادگی فراهم نمی‌آید و مستلزم مراقبه و تمرین ذهنی است. به این بهانه کتاب «برف در تابستان»‌ را پیش‌نهاد می‌کنم که کم‌حجم و ارزان و روان و بسیار کاربردی است. البته نویسنده تعبیری جز صلح با خویشتن را به کار می‌برد و مترجم هم واژه «به‌هوش‌یاری» را به جای آن به کار برده ولی احتمالا مراد هر دو همان صلح با خویشتن یا بیهوده با جهان و پیرامون درنیاویختن است:

- هر چه بیشتر مراقبه می‌کنم و به‌هوش‌یار‌تر می‌شوم بیشتر می‌خواهم از این دنیای دیوانه فرار کنم.

- چرا سخت تلاش می‌کنیم دیگران را متقاعد کنیم؟

  صلح شاید با سادگی به دست آید چندان که نویسنده می‌پرسد: چرا آدم‌ها چنین بار بزرگی را به خود تحمیل می‌کنند؟

   در استقبال از سخن او می توان گفت واقعیت این است که قرار نبوده زندگی این قدر پیچیده باشد و همین ما را از صلح این اندازه درون دور کرده. مثلا قرار بود حکومت‌ها در خدمت مردم باشند ولی مردم کار می‌کنند تا مالیات بدهند و هزینه‌های حکومت ها تأمین شود!  یا قرار بوده آدم‌ها ازدواج کنند تا به آرامش یا سکینه در تعبیر دینی برسند اما گاه گرفتار تنش مدام می‌شوند!

   همچنین قرار بوده آرزو کنیم و برای تحقق آنها بکوشیم ولی هر آرزو خود منبع تولید رنج شده! قرار بوده خودرو وسیله راحتی باشد. اما آدم‌ها   سخت کار می کنند تا از عهده پرداخت اقساط خودرو برآیند و از این دست مثال‌ها فراوان اند که مانع صلح با خویشتن شده‌اند و نمی‌گذارند تسلیم جریان زندگی شویم و با حس شناوری لذت ببریم:

  کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ

  کار ما شاید این است

  که در افسون گل سرخ شناور باشیم.

  با این نگاه راه رسیدن به صلح و به تعبیر سهراب همان شناوری است ولی به هر حال این واژه در معانی مختلف به کار می‌رود.

 صلح در وهله اول در مقابل جنگ می‌نشیند. سپس به معنی صلح با خود یا آرامش درون به کار می‌رود. معنی حقوقی هم دارد. وقتی طرف حقی را یا دارایی هایی را به دیگری وامی گذارد. این حق می تواند حکومت باشد یا یک ملک اما صلح در اینجا به معنی پایان منازعه نیست. واگذاری اختیاری حق است و در همه این جلوه ها صلح زیباست.

  درست است که تاریخ بشر مشحون از جنگ است و رؤیای جهان بدون جنگ تحقق نیافته اما همچنان جنگ قاعده نیست و استثناست.

 

  شگفتا که به رغم این همه تأکید بر صلح و مدارا در فرهنگ ایرانی صلح چندان که باید به یک ارزش در جامعه ما بدل نشده. شاید به خاطر تقبیح سازش در فرهنگ انقلابی باشد. خوش بختانه آقای پزشکیان در این چند ماه بارها از « کوتاه آمدن» برای ختم اختلاف گفته و این هم یکی از جلوه های صلح است.

  اگر باور کنیم در این جهان همچون قایقی بدون پارو بر پهنه دریا شناوریم از بسیاری از تلاش‌های بی حاصل دست می‌کشیم و به صلح با خویشتن می‌رسیم. گفتیم صلح هم در مقابل جنگ به کار می‌رود و هم به معنی آشتی در مقابل قهر است. هم مصالحه بر سر حقوق مادی و ملکی و معنوی با دیگری است و هم سکوت و آرامش اما صلح با خویشتن بالاترین صلح است.

    صلح یعنی قدر داشته‌هامان را بیشتر بدانیم. همچنین به این معنی که تسامح بیشتر نیاز داریم و خود را حقیقت مطلق نپنداریم. تأکید بر صلح به معنی انکار جنگ و خشونت نیست. بلکه  از شدت افراط در آنها به صلح نیازمندتریم. کما این که دعای منسوب به داریوش یا خشایارشا که این قوم را از دروغ و قحطی ایمن دار نشان می‌دهد گرفتار هر دو بوده‌ایم.

   از بخت یاری ماست که روز جهانی صلح امسال با زادروز پیامبر گرامی‌مان مقارن شده که به رغم اصرار مخالفان و برخی پیروان بر وجوه جنگی او مرد صلح بود وگرنه چگونه می‌توان ۱۳ سال بعد از برانگیخته شدن تنها با ۱۰۰ نفر کوچید و ۸ سال بعد با خیل همراهان بازگشت و مکه را بی‌جنگ و با کمترین خون - شاید در حد دو سه نفر- فتح کرد و شمار پیروان در گذر زمان و بعد از خود پیامبر به شکل اعجاب‌آوری افزایش یابد؟

   زنده‌یاد دکتر داوود فیرحی حکومت پیامبر را هم با قراردادها می‌شناساند.اگر شما هیچ حقی برای طرف مقابل قایل نباشی محال است با او پای قرارداد بنشینی حال آن که پیامبر گرامی اهل پیمان و قرارداد و مصالحه بود. 

   استثناگرایان جنگ را قاعده دانسته وصلح را مذموم نشان می دهند. در حالی که غایت جنگ هم باید برای دست‌یابی به صلح باشد چندان که قیصر امین‌پور سروده است:

  شهیدی که بر خاک می‌خفت

  سرانگشت در خون خود می‌زد و می‌نوشت:

  دو سه حرف بر سنگ

  به امید پیروزی واقعی

  نه در جنگ که بر جنگ...

  این سخنان البته به این معنی نیست که صلح معنی مشخصی ندارد و همین که بر سر تحقق آن تردید درگرفته به خاطر آن است که این واژه هم در معنی درست آن به کار گرفته نمی شود.

  از کنفسیوس حکیم پرسیدند: «‌برای رهایی از روزگار سخت وسیاه عاجل ترین تدبیر چیست؟» پاسخ داد: «باید کاری کرد که واژه ها در معنای درست خود به کار روند. واژه ها دیگر با مدلول خود مطابقت ندارند و باید محتوای آنها را دریافت.»

      روز جهانی صلح شاید  به کار برقراری صلح در جهان نیاید ولی فرصتی است برای تأمل در معنی واقعی آن تا صلح خود صلح باشد. چندان که شاعر گفته بود: واژه باید خود باد خود باران باشد.

     شاید به هیچ واژه‌ای به اندازه صلح در روزگار ما تعرض و تجاوز صورت نگرفته باشد...

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی