به بهانۀ استمداد وزیر جدید فرهنگ از اهل هنر برای خروج ایران از انزوا
آزار و امداد
دچار انزواییم و باید از انزوا خارج شویم و این امر با یاری اهل فرهنگ و هنر میسر است. آزار و تحقیر صاحبان فکر و هنر نکوهیده است به هر بهانه و ذیل هر عنوان و ادعا.
مهمترین واژه در سخنان دیروز سیدعباس صالحی، وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی در تالار وحدت و در آیین معارفۀ خود و تودیع وزیر پیشین «انزوا» بود و چند بارهم بر آن تأکید کرد.
یک جا گفت: «دو بار سنگین بر دوش دولت پزشکیان است: یکی وفاق ملی و دیگری خروج از انزوا و مقابله با ایرانهراسی.» نوبت بعد هم تصریح کرد: «اسبِ تیزرو برای خارج ساختن ایران از انزوا فرهنگ و هنر است چراکه ایران را در جهان با فرهنگ و هنر میشناسند و با سعدی و حافظ و مینیاتور.»
به این دو مرتبه هم بسنده نکرد و برای سومین بار باز بحث انزوا را پیش کشید و گفت: «نقش ایرانیان خارج از کشور را نباید نادیده انگاشت چراکه آنان پلی میانجی میان ما و خارج از کشورند» و در چرایی آن هم گفت: «برای خروج از انزوا.»
نکته بارز دیگر در سخنان وزیر جدید ارشاد اشاره به بودجۀ ناچیز فرهنگ و هنر نسبت به کل بودجه بود که به گفته او تنها 45 صدم درصد است! این در حالی است که در سخنان محمدمهدی اسماعیلی وزیر پیشین (در دولت مرحوم ابراهیم رئیسی) نه صحبتی از انزوا به میان آمد و نه بودجۀ اندک. بلکه به عکس از 17 برابر شدن بودجه به نسبت دولت قبل از خود خبر داد و اینکه اکنون به 36 هزار میلیارد تومان رسیده است.
ترسیم تصویر بهتر از این عدد هنگامی میسر است که بدانیم بودجۀ سالانۀ سازمان صداوسیما به عنوان رسانۀ رسمی و انحصاریِ سراسری به 24 هزار میلیارد تومان رسیده است. وزیر سابق از تکلیف برنامه هفتم در اختصاص سهم یکدرصدی بانکها و مؤسسات مشابه به بخش فرهنگ هم خبر داد و معاون اول رئیسجمهوری اظهار امیدواری کرد محقق شود.
اینها در گزارش مراسم هم آمده و این یادداشت بر آن است تا تصریح کند تفاوت نگاه دو وزیر دو دولت و متعلق به دو عصر کاملاً مشهود بود کما اینکه سیدعباس صالحی از لزوم پایان تحقیر و آزار گفت و وزیر سابق گزارش تکریم هنرمندان ارائه داد.
سال 1400 اسماعیلی وزارت فرهنگ و ارشاد را از صالحی تحویل گرفت تا آن را به وزارتخانۀ تراز با نگاه ایدئولوژیک و با دخالت دولت در تمام شئون تبدیل کند و حالا باز به همان صالحی تحویل داده در دولتی که معاون اول آن بسیاری از کمکها را هم مصداق مداخله میداند برخوردها و مواجههها که جای خود دارد. وزیر جدید یادآورشد: «مشارکت اصحاب فرهنگ و هنر در مناسبات دولت و مستلزم توجه به حقوق آنهاست. تحقیر، اهل فرهنگ و هنر را میآزارد چه رسد به زجر و آزار آنان.»
نه معاون اول رئیسجمهوری و نه وزیر جدید البته اتهامی را متوجه دولت و وزیر سابق نکردند اما همین اشارات نشان میداد قرار نیست و نباید و نمیتواند آن روند ادامه یابد و اگرچه وزیران سابق هم منهای سه تن – سیدمحمد خاتمی، سیدعطاءالله مهاجرانی و علی لاریجانی- روی سن رفتند اما از فحوای کلام سیدعباس صالحی به شکل محسوسی میشد دریافت که تغییر روند پیشین اجتنابناپذیر است و ادامۀ آن نهتنها ما را به مقصد نمیرساند که روزبهروز از هدف سند چشمانداز دورتر و نسل جدید را در برهوت بیهویتی رهاتر میکند.
این تغییر در وهلۀ اول در نگاه است و اظهار خرسندی کرد که بار دیگر مانند دوران معاونت اول مرحوم حسن حبیبی یک چهرۀ علمی و فرهنگی در این جایگاه قرار گرفته و در مرتبۀ بعد از ضرورت توجه به تغییرات نسلی، جنسیتی، فناوری و اقتضائات زمانه گفت. جان کلام اما همان تأکید بر تحقیر و انزوا بود. اینکه به جای آزار رساندن به کسانی که به جنبههای زیباییشناختی هنر توجه دارند و نمیخواهند در خدمت دستگاه تبلیغاتی باشند و به جای آن فرآوردههای فکری و مستقل خود را در قالبهای مختلف با جامعه همرسانی میکنند باید از آنان استمداد طلبید تا از این انزوا خارج شویم. اهدای لوح و تابلوی فرش و عنوان «تکریم» به جای «تودیع» حاشیه بود و تعارف. اصل قصه همان است که گفته شد.
دچار انزواییم و باید از انزوا خارج شویم و این امر با یاری اهل فرهنگ و هنر میسر است. آزار و تحقیر صاحبان فکر و هنر نکوهیده است به هر بهانه و ذیل هر عنوان و ادعا.