| کد مطلب: ۱۷۶۵۲

دختر بقال و امر شفافِ پسامدرن

گزارش عملکرد «سوپرمارکت اسنپ» یا «اسنپ اکسپرس» یا همان تحویل فوری اقلام خریداری‌شده از بقالی درِ خانه، از جنبه‌های گوناگون قابل تحلیل و طبعاً برای هر که از منظری جالب توجه است. مثلاً اینکه تنقلات (‌چیپس و پفک) در رتبۀ اول است و نوشیدنی‌‌ها خاصه گازدار در رتبه دوم و بستنی‌ها در مرتبه سوم پرطرفدارها می‌تواند برای متخصصین سلامت جالب باشد اما در نگاهی سرسری و سپس با درنگ بیشتر این بخش‌ها غافل‌گیرکننده بود:

اینکه کاربری در طول سال ۱۴۰۲ جمعاً بیش از یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان خرید کرده یا ارزش گران‌ترین سبد خرید هم بیش از ۴۵ میلیون تومان بوده یا میانگین فروش آنلاین سوپرمارکت‌های برتر بیش از ۳۵ میلیارد تومان برای هر سوپرمارکت (از مجموع 5 هزار سوپرمارکت) بوده و فروش یکی از فروشگاه‌ها بیش از۴۲ میلیارد تومان ثبت شده است.

مشروح گزارش در شماره امروز درج شده و این مقدمه برای ذکر دو سه نکته به این بهانه است:

اول اینکه منظور از سوپرمارکت همان بقالی‌های خودمان است. یک بقالی به‌‌عنوان سنتی‌ترین حرفه فقط از طریق آنلاین 42 میلیارد تومان فروش داشته؛ شاید تلفیقی از سنت و مدرنیته یا امری پست‌مدرن. اولین بار که توضیحی درباره پست مدرن یا پسامدرن خواندم با این تمثیل همراه بود: دیزی، سنتی بود، پیتزا مدرن است و سفارش دیزی از طریق اینترنت پسامدرن است!

حالا حکایت بقالی است. بقالی سنتی بود و سوپرمارکت مدرن و خرید از بقالی محل با سوپرمارکت اسنپ، پسامدرن است.

سری هم به سیاست بزنیم. می‌دانیم منتقدان خانم تاچر در اوایل نخست‌وزیری بریتانیا در مقام تخفیف او را دختر خوار‌وبارفروش یا دختر بقال توصیف ‌کردند و سیاست‌های او را به باد انتقاد می‌گرفتند اما بارها گفته بود الگوی او در اقتصاد پدرش است و به تجارت و بازار آزاد بهای فراوان داد و اقتصاد انگلستان را چنان متحول کرد که اکنون از تاچریسم به‌عنوان یک مکتب اقتصادی در اقتصاد آزاد و کسب و کار یاد می‌شود؛ همچنان که از ریگانیسم در آن سوی اقیانوس اطلس.

مراد تاچر از الگوپذیری از پدر بقال خود این بود که دولت نباید در اقتصاد مداخله کند و باید به رقابت بها دهد همان‌گونه که بقالی‌ها مطابق بخشنامه‌های اقتصادی دولت فعالیت نمی‌کنند. البته منظور این نیست که خانم تاچر دولت را به بقالی تبدیل کرده بود بلکه اصولی ساده را با الهام از کسب و کار آزاد پدر در عرصه‌ای کلان به اجرا گذاشت که از این قرار بودند: خصوصی‌سازی شرکت‌های دولتی، مهار قدرت اتحادیه‌ها، پایان دادن به تورم مزمن و توقف مالیات‌های مصادره‌ای و هر گاه از او می‌پرسیدند اینها را از که آموخته‌ای؟ می‌گفت: پدرم و جوری از پدر می‌گفت که انگار یک اقتصاددان بزرگ بوده است.

بی‌سبب نیست که فیلم «بانوی آهنین» با بازی درخشان «مریل استریپ» در نقش «مارگارت تاچر» با صحنه‌ای پایان می‌یابد که او مثل یک پیرزن معمولی در حال خرید از فروشگاه محل است و اگرچه بیننده شاید تصور کند منظور بازگشت به زندگی عادی در واپسین سال‌های عمر است اما کارگردان می‌خواهد نقش دختر خواروبارفروش در رونق اقتصاد را هم یادآور شود.

شاید هم اگر سرویس‌های کنونی اینترنتی در آن زمان رایج بود یا کمی بیشتر در این جهان می‌زیست سفارش می‌داد و به مغازه نمی‌رفت!

نکته مهم دیگر اما شفافیت است و لابد وقتی می‌دانیم فروش سالانه سر به 35 و در یک فقره 42 میلیارد تومان زده مالیات را هم لابد با شفافیت پرداخت کرده‌اند چون جای فرار و انکار ندارد.

در این حالت آیا حق نداریم آقای بقال یا سوپری محل را در شفافیت مالیاتی از فلان جراح مشهور شهر صادق‌تر و درست‌کردارتر بدانیم که از خانم منشی می‌خواهد با بیماران تماس بگیرد و یادآور شود هنگام مراجعه به مطب حتماً وجه نقد همراه داشته باشند یا به شماره کارت دیگری واریز کنند؟

دست آخر اینکه نزدیک به 40 سال قبل وقتی بیشتر بقالی‌های تهران تابلوی خود را به سوپرمارکت تغییر داده بودند در سه‌راه توانیرتهران تابلوی «بقالی بزرگ دولت‌خواهان» جلب توجه می‌کرد ولی کاری که در داخل آن انجام می‌شد در واقع بقالی نبود و به تعبیر امروزی‌ها بیشتر پوششی بود چون نطفه شرکت‌های مضاربه‌ای با پرداخت سود بالا همان جا بسته شد که سرنوشت تلخی هم‌ برای آنها داشت خاصه خود دولت‌خواه.

اینکه حالا در بقالی‌های اینترنتی واقعاً اقلام مصرفی رد و بدل و اعداد و ارقام ثبت می‌شود بی‌نیاز به کاری دیگر و فروش‌ها قابل توجه است امری است پسامدرن و البته فرخنده.

دیدگاه

سرمقاله
آخرین اخبار