آموزش سکوت
انتشار عکسی از استقبال دانش آموزان یک مدرسه در زنجان که دانش آموزان دختر را در حال تعظیم و کرنش به شهردار و مدیرکل آموزش و پرورش نشان می دهد ، بازتاب زیادی در رسانه های داخلی و خارجی داشته است.
به این بهانه مایلم به جای شکستن کاسه و کوزه ها بر سر خانم مدیر نگون بخت یا شماتت آقای شهردار و یا گفتن از بی تدبیری مدیرکل ، فرصت را مغتنم بشمارم از دریچه نگاه ژرف اندیشمند برزیلی «پائولو فریره» با کتاب ارزشمند "آموزش سکوت " که توسط مرحوم استاد احمد بیرشک، ترجمه شده است همراه شویم.
این نظریه پرداز و فیلسوف تربیتی در کتاب "آموزش سکوت" از تبدیل «آموزش سکوت» یا «انفعال در برابر آموختن» به «هشیارسازی» یا «پرسشگری در آموختن» سخن میگوید.
به نظر او در مدارس جدید، شبکههای آموزشی «مبتنی بر انقیاد» جای خود را به «آموزش مبتنی بر مشارکت و نقد» میدهد تا دانشآموختگان، توانایی حل مسائل پیرامون خویش را بیابند.
فریره ضمن انتقاد از آموزش و پرورش متداول میگوید:
آموزش و پرورش تبدیل به نوعی عمل ذخیرهسازی شده است که در آن دانشآموز ذخیرهکننده و معلم ذخیره سپار است.
جان کلام "فریره" این است آموزش و پرورش باید در صدد باشد تا دانش آموزان به غایتها و اهدافشان در زندگی برسند نه این که آنها را برسانند!
فرق است میان رسیدن و رساندن !فراموش نکنیم که انسان در شرایط مدرن به موجودی خوداندیش تبدیل شده که پدیدهها را در ظرف عقل و اندیشه خود به محک تجربه و شناخت در میآورد، بر همین اساس به جای راه نشان دادن، راه انداختن مخاطب حائز اهمیت است .
این آموزگار برجسته بر این باور بود که نظام آموزشی به عنوان ابزاری برای جامعهپذیری و نگه داشتن مردم در قالبهای فکری سنتی عمل میکند و فاصله بین قدرت و عدالت را مرتباً در هر نسل بازتولید میکند.
او باور داشت در نبود تفکر انتقادی و آموزش مطالبه گری ،تعلیم و تربیت نقش بازدارنده و سرکوبگر دارد، دانشآموزان تنها به حفظ کردن مطالب درسی میپردازند بدون اینکه مفاهیم درسی را بفهمند یا مورد پرسش قرار دهند و همین رویکرد به ظاهر ساده، با نهادینه شدن در فکر و ذهن کودکان، از آنان افرادی مطیع و سر به زیر میسازد که قادر به تحول اجتماع پیرامون خود و شرایط زندگی مشقتبار خود نیستند.
این فیلسوف برزیلی معتقد بود در نظام آموزشی سنتی و اقتدارگرا، معلم محور کلاس است و مطالب درسی به عنوان تنها مرجع درست حقیقت تلقی میشوند و دانشآموزان باید خود را با دانش موجود وفق دهند و از طریق به خاطر سپردن، این باورها را هم ناخودآگاه هضم و جذب کنند. اما در فلسفه تعلیم و تربیت فریره، نظام آموزشی رویکردی کاملا متفاوت دارد رویکردی که به دانشآموزان قدرت و ابزار نقد وضعیت موجود را میدهد به او پرسشگری می آموزد. ذهن آنها را از طریق به چالش گرفتن دانستههایشان به کار میاندازد و هیچ حکمی را حتی اگر از جانب معلم یا کتاب درسی مرجع صادر شده باشد، بدون تفکر انتقادی و آزمودن شخصی نمیپذیرد.
بنابراین در یک نظام آموزشی نه معلم و نه کتاب درسی هیچ یک نمیتوانند به عنوان نمایندگان مطلق حقیقت شناخته شوند بلکه حقیقت امری برساختی است و از طریق تبادل آرا در ذهن انسانها ساخته میشود.
او اعتقاد داشت ساختارهای موجود را میتوان از طریق همین آگاهی و تفکر انتقادی و روحیه پرسشگری به چالش کشید و میتوان طرحی نو برای جهان در انداخت. بنابراین او نقطه آغاز آموزش و پرورش را نه علم موجود بلکه درک و شناخت وضعیت موجود زندگی میدانست یعنی معتقد بود بحث کلاس درس باید روی شناخت شرایط زندگی واقعی انسانها بنا شود و این شناخت باید نقطه آغاز تحول جامعه به شمار آید. اگر قرار باشد شناخت، منجر به تحول نشود، پس تعلیم و تربیت نتوانسته به وظیفه خود به درستی عمل کند.
در فلسفه آموزشی فریره، جایی برای انفعال و بیطرفی نیست بنابراین معلم نیز نمیتواند نقشی منفعل داشته باشد. نقش معلم، هدایتگر و جهتدهنده است . اوست که باید تشخیص دهد کجای معادله بایستد و طرف خوب و بد را تشخیص دهد و نهایتا این معلم است که باید در طرف درست بایستد. معلم باید با هدایت بحثهای آزاد، تشویق رشد تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت و وضع موجود، دانشآموزان را در مسیر حرکت و بازسازی اجتماعی یاری دهد. معلم نمیتواند بیطرف باشد بلکه باید همیشه در طرف درست بایستد.
فریره باور داشت پرسشگری و رسیدن به آگاهی انتقادی و رهاییبخش باید از معلم شروع شود و او با به چالش گرفتن نظام قدرت در مدرسه، خود را از یوغ نظام و سلسله مراتبی که قصد سرکوب و شانتاژ او را دارند رها کند و در مرحله بعدی، این آگاهی را به دانشآموزان منتقل نماید.
نگاهی به آموزه های کتاب آموزش سکوت و عکس بچه هایی که تا کمر در برابر یک شهردار خم شده اند این پرسش را در ذهنم ایجاد می کند که نظام آموزشی و مدارس ما تا چه حد تونسته اند براساس سند تحول نسلی خلاق، کارآفرین، متخلق به اخلاق الهی، مثبتگرا، امیدوار به آینده، هدفمند، ظلم ستیز و عدالتگستر تربیت کنند ؟
آیا اگر برنامه درسی و محتواهای ارائه شده غیر از این بود و معلمان ما در طرف درست نقش تاریخی خود ایستاده بودند بازهم شاهد کرنش و ساعت ها انتظار در خیابانها و استادیومها برای آیین های استقبال از مسئولان بودیم؟