دلش از عمق اقیانوس گرفته بود/درباره عکسی از خودکشی یک نهنگ گوژپشت در ریودوژانیرو
به گل نشستن نهنگ دلایل مختلفی دارد. بخش زیادی از این دلایل به اختلالات محیطی و فیزیولوژیکی بستگی دارد. نهنگها با امواج صوتی جهتیابی میکنند برای همین در بسترهای صاف و مناطق کمعمق این امواج بازتاب درست و درمانی ندارند و حیوان را به اشتباه میاندازند.

به گل نشستن نهنگ دلایل مختلفی دارد. بخش زیادی از این دلایل به اختلالات محیطی و فیزیولوژیکی بستگی دارد. نهنگها با امواج صوتی جهتیابی میکنند برای همین در بسترهای صاف و مناطق کمعمق این امواج بازتاب درست و درمانی ندارند و حیوان را به اشتباه میاندازند. خیلی وقتها این صدای ما آدمهاست که باعث این اختلال میشود. در واقع آدمیزاد در اینکه نهنگ به چنین روزی بیفتد دخل زیادی دارد. یک گروه حفاری میکند. گروهی دیگر پلاستیک و زباله و کثافت به آب میریزد. جماعتی - که خودمان هم بینشان هستیم- از ریشه میزنند و باعث گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی و... میشوند.
خلاصه آنکه ابر، باد، مه، خورشید، فلک، آدمیزاد، ماکیان و ماهیان جان این زبانبسته را چنان به لبش میرسانند که زندگی نکبتی را تاب نمیآورد و دل به خاک میزند. همه این حرفها را میدانم اما همین که به این عکس و این عظمت نگاه میکنم میخواهم بنویسم: نهنگی، لب ساحل مُرد. نه صدایی در کار بود و نه صیادی، انگار دلش از عمق اقیانوس گرفته بود... اگر زودتر از این حرفها میدیدمش اگر میتوانستم به عمق دریاها بروم، چشم در چشم نهنگ میشدم. آنقدر زیر آبی میرفتم تا از کف اقیانوس یک آینه پیدا کنم. آن وقت میرفتم پیشش و چشم توی چشماش میشدم.
جلو که نه، آینه را کنار صورت نهنگ میگرفتم و میگفتم به خودت نگاه کن. چند وقت است که اینقدر به هم ریختهای. کور شوم و نبینم که به چنین روزی افتادی. بلند شو. به خودت بیا. خجالت بکش. بلند شو و دُمی به آب بزن. دلت رو بزن به این دریای بیکران و برو. برو و برای خودت بچرخ. بچرخ و یک نهنگ آدم حسابی پیدا کن. دمت را به دمش بزن. برو زیر آب و برایش شکلک در بیاور. بزن به گله ماهیها و برایش غذا ببر. اصلاً دل به دلش بده. نکش خودت را عزیز من. تو کم کم برای یک نفر مهمی.
پی نوشت: ظاهراً نهنگ گوژپشت آدمکشترین موجود دریاست.