امضای تفاهمنامه معاونت راهبردی و کارزار تحولی در مناسبات دولت و جامعه رقم خواهد زد؟
فصلی برای شنیدن
حضور دو روز پیش محمدجواد ظریف در «کارزار» و امضای تفاهمنامه میان معاونت راهبردی ریاستجمهوری و این پلتفرم را میتوان از این منظر، فصلی نوین از ارتباط دولت و جامعه دانست.
در کشوری که همیشه مردم به اعداد و ارقام مشکوکند و در بهترین حالت برآوردشان، بهخصوص درباره آمارهای دولتی این است که کاسهای زیر نیمکاسه است، شاید بازتاب این خبر که تعداد امضاءها در پلتفرمی غیردولتی بهنام «کارزار» از 40 میلیون امضاء گذشت، خبری عادی مثل سایر خبرها باشد.
با این همه میشود استدلال کرد که چنین نیست و باید شکلگیری جنبشی زیر پوست جامعه برای مطالبهگری مدنی، آنهم با اسم و رسم مشخص افراد را به فال نیک گرفت. کارزار استارتاپی اجتماعی است که از خردادماه ۱۳۹۶ شروع به فعالیت کرد و بهواسطه آن بستری برای طرح درخواستها، شکوائیهها و تقدیرهای جمعی از طریق جمعآوری امضاء در ایران شکل گرفت.
در آغاز البته بسیاری با دیده شک و تردید بدان مینگریستند و حتی لزوم ثبت نام، نام خانوادگی و شماره تماس را مایه دردسرهای بعدی قلمداد میکردند و بدین طریق از خیر اصل و فرع ماجرا میگذشتند. با این همه اینک این عدد امضاء، شاید نشانگر آن باشد که موفقیت نسبی کارزار در تعهد به بازتاب خبری موثر و پیگیری برخی مطالبات، کمکم یخ این رابطه را آب کرده است.
کافی است سری به تارنمای «کارزار» زد و تنوع چشمگیر خواستههایی را که برخی حتی در تضاد مطلق با یکدیگر هستند، مشاهده کرد تا دریافت که اینک آن «خودبیانگری» که برخی از تحلیلگران رسانه آن را ازجمله ویژگیهای بنیادین انسان عصر جدید رسانهمحور میدانند، در حال ظهور در مسیرهایی جدید است؛ مسیر مطالبهای مدنی مبتنی بر این ایده که حق گرفتنی است، نه دادنی.
فقدان ارتباط جامعه و دولت یعنی اعتراض کف خیابان
یکی از مصائب حکمرانی در ایران، فقدان ارتباط موثر و معنادار میان جامعه با تمامی تکثر موجود در آن با نهاد دولت است. در نظریههای سیاسی بیشتر بر این تاکید میشود که باید میان فرد و دولت، نهادهای مدنی و احزاب سیاسی چونان واسطه عمل کنند و نیازها و تقاضاهای شهروندان را بهشکل مطالبههایی مشخص در ساختارهای دولتی پیگیری کنند.
کیست اما نداند که در ایران چنین ارتباطی بهشدت دچار فترت است و همین خود ازقضا، مایه دو آفت بزرگ میشود: از یکسو دولت بهدرستی از مطالبات مردمی اطلاع پیدا نمیکند و از سوی دیگر جامعه نیز گاهبهگاه، ناگزیر میشود از اینکه خواستههایش را کف خیابان به سمع و نظر مسئولان برساند.
در همین زمینه گرفتاریها وقتی افزون میشود که گاه دولتیها، خود نیازسنجی میکنند و گاه برخی اقشار و گروههای اجتماعی فکر میکنند همفکران گستردهای دارند و همه مردم مانند آنها میاندیشند. «کارزار» از این منظر به واقعیشدن برآوردهای همه کمک میکند و به ما میآموزد که در استفاده از تعابیری چون «مردم» و «خواستههای مردم» احتیاط به خرج بدهند.
کارزار ظریف
حضور دو روز پیش محمدجواد ظریف در «کارزار» و امضای تفاهمنامه میان معاونت راهبردی ریاستجمهوری و این پلتفرم را میتوان از این منظر، فصلی نوین از ارتباط دولت و جامعه دانست. البته نخستینبار نبود که این دیپلمات کهنهکار پا به «کارزار» میگذاشت. ۲۹ خردادماه ۱۴۰۳ و در بحبوحه رقابتهای انتخاباتی، کارزاری با عنوان «حمایت از دکتر پزشکیان، برای نجات ایران با تشکیل دولت ملی» منتشر شد که جمله آغازین آن چنین بود: «من، محمدجواد ظریف به همراه امضاءکنندگان این کارزار از دکتر مسعود پزشکیان در انتخابات ریاستجمهوری حمایت میکنم»؛ کارزاری موفق که بیش از ۵۰۰ هزار امضاء پای آن به ثبت رسید و این در وضعیتی که آمار مشارکت در این انتخابات کمترین درصد مشارکت، یعنی ۴۰ درصد را تجربه کرد، تجربهای تأملبرانگیز بود.
اینک نیز او در این نشست، همچنان با نیمنگاهی به آن تجربه و انتخابات، از لزوم توجه ویژه به آن ۵۰ درصدی که در دور دوم انتخابات هم شرکت نکردند، سخن گفته و معنای واقعی «وفاق» را شنیدن صدای آنان از مسیرهایی چون «کارزار» دانسته است. در همین زمینه اعلام این خبر از جانب او مبنی بر انصراف دولت از راهاندازی پلتفرمی دولتی برای ارتباط مردم با دولت و جایگزینی کارزار بهجای آن، نویدبخش آن است که اینبار بهراستی گوشی برای شنیدن «صدای بیصدایان» در دولت پدید آید؛ شاید قدمی به آنچه ظریف نیز سخنانش را با آن به پایان رسانده است، نزدیکتر شویم: «وفاق یعنی گفتوگو. گفتوگو بهمعنای شنیدن است، نه گفتن. شنیدن تمرین میخواهد ولی حرفزدن تمرین نمیخواهد.
قرآن نیز بیش از هر چیز به شنیدن توصیه میکند و میگوید، گروهی هستند که از حیوان بدتر هستند و آنان گوش شنیدن ندارند. ما دولتیها باید یاد بگیریم بشنویم؛ موعظه خوب است اما شنیدن بهتر است. اول باید بشنویم و بعد عمل کنیم.»