ستارهای از موج نو/درباره دایان کیتن هنرمند و بازیگر سینما که دیروز درگذشت
دیروز دایان کیتن، یکی از مهمترین بازیگران زن سینمای آمریکا درگذشت. هنرمندی که نه یک بازیگر، که معمار بود؛ معمار تیپهای زن در سینما که با نبوغ و هوش ذاتیاش، پرسونایی منحصربهفرد از خودش در مقام هنرمند متعهد را ارائه داد.

دیروز دایان کیتن، یکی از مهمترین بازیگران زن سینمای آمریکا درگذشت. هنرمندی که نه یک بازیگر، که معمار بود؛ معمار تیپهای زن در سینما که با نبوغ و هوش ذاتیاش، پرسونایی منحصربهفرد از خودش در مقام هنرمند متعهد را ارائه داد. کیتن در رشته بازیگری ابتدا در کالیفرنیا، سپس در نیویورک تحصیل کرد و از مسیر نمایش وارد دنیای سینما شد. در اواسط دهه ۱۹۶۰ که همزمان با دهه دوم زندگیاش بود، ابتدا در نمایشهای فصلی شرکت میکرد و در سال ۱۹۶۸، روی صحنه برادوی در نمایشی موزیکال بازی کرد که بسیار دیده شد. موفقیت اولیه او با بازی در نمایشی نوشته وودی آلن در سال ۱۹۶۹ به دست آمد که برای آن نامزد جایزه تونی شد.
اولین حضور سینمایی کیتن در فیلم «عاشقان و دیگر غریبهها» محصول ۱۹۷۰ بود. او در این فیلم نقش زنی ساده با رفتارهای عجیب و عصبی را بازی میکرد و چون در آن بسیار درخشید، بهسرعت قالب شخصیت اولیه او را تثبیت کرد و پایه و اساس همکاریهای بلندمدت و موفقیتآمیز او با وودی آلن را پی ریخت. اهمیت این نقطه شروع در آن است که کیتن از همان ابتدا، برخلاف بسیاری از ستارگان زن آن دوره براساس استعداد و نه صرفاً جذابیت فیزیکی مرسوم هالیوودی وارد دنیای سینما شد. این رویکرد، او را در برابر کلیشههای جنسیتی محافظت کرد و مسیرش را به سمت نقشهای روشنفکرانه و پیچیده سوق داد.
دوران طلایی کیتن، دهه ۱۹۷۰ بود؛ زمانیکه در تقاطع کمدی و تراژدی ایستاد و نقشهای مرکزی را عهدهدار شد. در دو فیلم پدرخوانده (۱۹۷۲ و ۱۹۷۴) به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا، کیتن نقش کی آدامز را ایفا کرد؛ عروسی که در ابتدا معصوم بود اما بهتدریج به شاهدی رنجکشیده و مستأصل اما همدست خشونت مافیا تبدیل شد. کی آدامز، معیار سنجش سقوط اخلاقی مایکل کورلئونه بود و تنها شخصیتی بود که مخاطب میتوانست با پیشزمینه زندگی عادیاش، وحشت ناشی از اعمال کورلئونهها را درک کند. در همان دهه، کیتن در همکاریهای متعدد خود با وودی آلن، بهعنوان یک نابغهی کمدی خودآگاه شکوفا شد.
اوج این همکاریها فیلم «آنی هال» در سال ۱۹۷۷ رقم خورد. کیتن در نقش آنی هال، جایزه اسکار بازیگری را برد و یک انقلاب فرهنگی در نوع لباس، ژست و طنز عصبی ایجاد کرد. این فیلم شاهکار با جریان آزاد زندگی شهری و کنایههای ادبیاش، چنان اثری بر جای گذاشت که فیلم «جواهری از موج نوی آمریکا» ملقب شد. وودی آلن در مصاحبهای گفته بود، با لباسهایی که دایان کیتن انتخاب میکرد، موافق نبوده اما چون او را یک نابغه میدانسته، همیشه اجازه مییافت هر نوع پوششی را انتخاب کند.
همین سلیقه شخصی، کیتن را به یکی از آیکونهای مد هالیوود تبدیل کرد. پس از موفقیتهای چشمگیر در دهه ۱۹۸۰، کیتن بهدنبال نقشهایی بود که عمق دراماتیک و استقلال او را به نمایش بگذارند. بازی او در حماسه سیاسی «سرخها» در سال ۱۹۸۱ در نقش لوئیز برایانت، فعال سیاسی و فمینیست چالشی سخت و پردیالوگ بود. او برای این نقش، نامزد جایزه اسکار شد. کیتن در این دهه ژانرهای مختلف را کاوش کرد.
از درام تا نقشهای تاریخی و کمدی اما بیشتر آن با رکود گذشت. با ورود به دهه ۱۹۹۰، او بازتعریفی موفقیتآمیز از کارنامه خود را آغاز کرد و با انتخاب کمدیهای جریان اصلی که روی خانواده و روابط بالغ تمرکز داشتند، به موفقیت تجاری چشمگیری دست یافت. او در ایندهه با کارگردان و نویسنده معروف، نانسی مایرز یک همکاری خلاقانه کلیدی را شکل داد که به تعریف مجدد قهرمان زن بالغ در سینما انجامید. اوج این مشارکت در فیلم «باید چیزی بدهد» در سال ۲۰۰۳ و در کنار جک نیکلسون بود. این فیلم یک موفقیت تجاری عظیم بود و چهارمین نامزدی اسکار و دومین گلدن گلوب را برای کیتن به ارمغان آورد.
هنرمندِ چندوجهی و جستوجوی ساختار جهان کیتن، تنها به بازیگری ختم نمیشد؛ او در کارگردانی هم طبعاش را آزمود. مسیر کارگردانی را با ساخت مستندی بهنام «بهشت» در سال ۱۹۸۷؛ مستندی آغاز کرد و حتی قسمتهایی از سریال معروف Twin Peaks را نیز ساخت. او ۳۴ کتاب در زمینههای مختلف نوشت و بارها نیز تعهد عمیق خود را به معماری با پروژههای حفاظت معماری نشان داد. کیتن بیش از پنجدهه درخشید که حاصلاش یک اسکار، یک بفتا و دو گلدن گلوب بود اما اهمیت او فراتر از پرده نقرهای، در بازتعریف سبک و هویت زنانه نهفته است.
این هنرمند الگویی برای زنانی بود که اصالت و خودکفایی را جستوجو میکردند و با همین نگرش نیز موفق شد شخصیت و تیپ خود را تکامل بخشد. ستارهای که در موج نوی آمریکا درخشید، از دوران طلایی خود عبور کرد اما تا زمان مرگ در سن 79 سالگی در هالیوود معاصر باقی ماند، با خندههایی که هیچوقت از صورتاش نمیافتاد.