بیمهرگانی که حیاتما وابسته بهآنهاست/نگاهی مختصر به روایت زندگی حشرهها در «ویز، نیش، گاز»
کتاب «ویز، نیش، گاز» تنها محدود به مگسها و عنکبوتها نمیشود، در کتاب با زندگی با سوسکهای آتشجوی سیاه هم آشنا میشویم.

روز، وقتِ وز وز مگسها و زنبورها بود، گاهی هم صدای ملخی در میان سبزیها میپیچید. شبها صدای «سوسک ریشه» همه فضای حیاط را پُر میکرد، کافی بود برای ثانیهای در باز باشد تا داخل شود و خودش را به پرده توری جلوی پنجره بچسباند. ما به زحمت از پرده جدا و در حیاط رهاسازی میکردیماش! علیرضا نادری حشرهشناس به من گفت، این سوسک آفت بوده و از ریشه درختان حیاط خانه ما تغذیه میکرده است، بنابراین نباید از نشنیدن صدایش در این سالها غصهای به دل راه دهم، بلکه غیاباش را به فال نیک بگیرم.
تنها سوسکهای ریشه نبودند که راهشان را به خانه ما باز میکردند، خرخاکیها گوشه فرش مدام در رفتوآمد بودند، گاه آبدزدکی هم خودش را به آنها میرساند یا در میانه گلهای فرش گشتی میزد. عنکبوتها هم در همان حوالی بودند و در تقاطع دو دیوار پیدایشان میشد. آنها که بزرگتر بودند تورهایشان را در فاصله دیوار و سقف میبافتند و کوچکترها به موازات عنکبوتهای بزرگتر در حدفاصل دیوار و کف خانه، توری برای گرفتن سایر حشرات پهن میکردند. کندوی زنبورها در پشتبام حمام بود، لانه مورچهها هم در گوشهگوشه حیاط! گاهی هم سرگین غلتانی در حال انجام ماموریت خطیرش در میانه حیاط پیدایش میشد.
در دستشویی گوشه حیاط، پیش میآمد که سوسکی به پشت افتاده را ببینیم، باید کمکاش میکردیم تا سرپا شود و پی زندگیاش برود. پدر که بیل میزد انواع و اقسام کرمها از دل خاک بیرون میزدند. فضای خانه، شبها از پشهها پُر بود، باید دست و پایمان را زیر ملحفه سفت میپیچیدیم همچنان که روزها مگسها آزادمان نمیگذاشتند. با چنین تجربهای از کودکی، کتاب «ویز، نیش، گاز» نوشته آنه اسوردروپ-تاگسون، استاد دانشگاه نروژی علوم زیستی (NMBU)، با ترجمه کاوه فیضالهی را دست گرفتم. پیشتر دیگر کتابهای ترجمهشده توسط فیضالهی که آنها هم توسط نشر نو ترجمه شدهاند را خوانده بودم، بااینحال «ویز، نیش،گاز» اثری متفاوت است.
تارهایی قویتر از فولاد
«حشرات شگفتانگیز، پیچیده، جالب، غیرعادی، سرگرمکننده، جذاب و بیهمتا هستند و همواره ما را حیرتزده میکنند. یکبار حشرهشناسی کانادایی گفته بود که دنیا پر از شگفتیهای کوچک است اما خالی از چشمهایی که تماشایشان کند.» اینها آخرین جملههای «ویز، نیش، گاز» است، کتابی که در هفت بخش سراغ آناتومیبدن، قرارهای عاشقانه و جفتگیری، زنجیره غذایی، چرخه مرگ و زندگی حشرات، مسابقه بیپایان حشرات و گیاهان، تغذیه ما از این موجودات و کاربرد حشرات در صنایع رفته است.
در «ویز، نیش، گاز» وارد دنیای پیچیده انواع و اقسام این گونههای بیمهره میشویم، اینکه چطور در سال 1235 میلادی مگسهای لاشهخوار، یک معمای جنایی را حل کردند. در آنسال در یک دهکده چینی کوچک، مردی بیرحمانه با داس کشته شد. دهقانان محلی فراخوانده شدند تا یکجا گرد آیند. فکر میکنید مگس لاشهخوار چطور قاتل را لو داد؟ کارآگاهان، دهقانها را نگه داشتند و از آنجا که روزی گرم و آفتابی بود، طولی نکشید که مگسها از راه رسیدند و همه آنها روی یک داس نشستند. آنها با حس بویایی بیهمتای خود، جذب همان مقدار ناچیز خون شده بودند.
تلاش دهقان برای از بین بردن رد جنایت، کافی نبود. سایر اقسام حشرات هم به کمک کارآگاهان آمدند اما از آنجا که دنیای حشرات فراتر از دنیای جرم و جنایت است، میتوانید کتاب را تهیه کرده و باقی موارد را خودتان بخوانید. دنیای عنکبوتها هم شگفتیهای خودش را دارد، نمونهاش همین تارهای ساده که بهراحتی از کنار آن میگذرید. این تارها بهنسبت وزنشان ششبرابر قویتر از فولاد هستند و در عین حال از کشسانی بسیاری نیز برخوردارند. همین موضوع باعث شده که حشره سنگین سر به هوایی که به داماش بیفتد، نتواند بهراحتی از آن خارج شود.
تارهای عنکبوت تا اندازهای شبیه کابلهای بازدارندهای عمل میکنند که به فرود هواپیمای جنگنده روی عرشه ناو کمک میکنند. این ویژی به تور نازکی که از تار عنکبوت بافته شده، امکان میدهد پرتابهای پرنده را متوقف کند؛ ویژگی جالبی که میتوان از آن در ساخت جلیقههای ضدگلوله بینهایت سبک، کلاههای ایمنی فوقجاذب و نوع جدیدی از کیسه هوا برای ماشینها استفاده کرد.
آزمایشها نشان دادهاند که میتوان از یک عنکبوت حدود 1000 متر تار برداشت کرد. اما برای تولید انبوه، یک مشکل کوچک وجود دارد؛ برخلاف لاروهای چاق و خونسرد کرم ابریشم که به چیزی جز خوردن برگهای درخت توت و تنیدن ابریشم خام نمیاندیشند، عنکبوتها شکارگرانی هستند که کوچکترین تردید و کمترین عذابوجدانی از خوردن همدیگر ندارند، و به همین دلیل نگهداری آنها در اسارت بهمنظور تولید انبوه در مقیاس صنعتی بههیچوجه کار آسانی نیست.
آنها به ما نیاز ندارند
دوباره برگردیم به دنیای مگسها! حتماً شنیدهاید که میگویند درِ فلانچیز را بگذار تا مگس روی آن ننشیند. چرا؟ پاسخ اغلب مردم به پاهای این گونه مربوط میشود، مگس روی هر چیزی نشسته و پاهای آلودهاش، نان یا سایر مواد غذایی را آلوده میکند. در کتاب «ویز، نیش، گاز»، نویسنده شرح میدهد که داستان کمی پیچیدهتر است.
مگسهای خانگی چند نقطهضعف دارند، آنها دندان یا هیچ ابزار دیگری ندارند که به آنها امکان دهد، غذای جامد بخورند و این محکومشان میکند به یک رژیم غذایی مایع ابدی. پس وقتی که یک مگس خانگی روی چیز خوشمزهای مثل نان فرود میآید، چه کاری از دستاش ساخته است؟ شاید چندان خوشایند بهنظر نیاید. اما مگس از آنزیمهای گوارشی درون شکماش استفاده میکند تا آنغذا را به چیزی روان تبدیل کند. برای انجام این کار چارهای ندارد جز آنکه، مقداری از شیره معدهاش را روی غذا بالا بیاورد که برای ما چندان خوب نیست؛ زیرا بهمعنای آن است که باکتریهای موجود در آخرین وعده غذایی آن مگس ـ که احتمالاً هیچ شباهتی به آنچه ما غذا مینامیم ندارد، ـ ممکن است از تکه نان ما سردرآورند.
کتاب «ویز، نیش، گاز» تنها محدود به مگسها و عنکبوتها نمیشود، در کتاب با زندگی با سوسکهای آتشجوی سیاه هم آشنا میشویم. گروهی از این سوسکها سال 1925 در آمریکا از فاصله 130 کیلومتری، خودشان را به محل یک آتشسوزی رساندند تا در پوست برشته درختان تخمگذاری کنند. آنها پس از اینکه به محل آتش رسیدند فهمیدند که آتشسوزی نه در یک جنگل، بلکه در انبار نفت و در اثر برخورد آذرخش اتفاق افتاده بود، نتیجه اینکه، چیزی دستگیر سوسکها نشد.
داستان مگسهای سرکه هم داستان جالبی است. اینکه مصرف الکل زیادی، آنها را سمج و آمیزشطلب میکند درحالیکه همزمان از شانس آنها برای جفتگیری موفق میکاهد. یا اینکه وقتی مگسهای نر در جلبنظر مادهها ناکام میمانند، با نوشیدن الکل بیشتر نسبت به رقیبانی که توانستهاند با موفقیت جفتگیری کنند، اندوهشان را بهاصطلاح غرق میکنند.
«ویز، نیش، گاز» کتاب متفاوتی است. اثری که زندگی شگفتانگیز موجودات ریز را برایمان شرح میدهد، روایتی از تنازع بقای نفسگیر در هر نقطه کرهزمین. و دانستن این نکته که بیمهرگان به ما نیاز ندارند اما اگر آنها از بین بروند، حیات انسان هم به پایان خواهد رسید. این اثر را تهیه کنید و بخوانید، برایتان جالب خواهد بود.
ویز، نیش، گاز
نویسنده: آنه اسوردروپ تاگسون
مترجم:کاوه فیضالهی
انتشارات: نشر نو
قیمت: 450 هزار تومان