دروزی عاشقپیشه!درباره «فریدالاطرش» نوازنده و آهنگساز شهیر سوری-مصری
این روزها درباره «دُروز» یا همان دروزیها زیاد میشنویم. آنها تا چند هفته پیش سوژه مهمی برای رسانههای جهان عرب بودند.

این روزها درباره «دُروز» یا همان دروزیها زیاد میشنویم. آنها تا چند هفته پیش سوژه مهمی برای رسانههای جهان عرب بودند. استان سویدای سوریه که بیشترین شمار از پیروان این دین را در خود جای داده جولانگاه نیروهای اسرائیلی از یک سو، و در سوی دیگر نیز قبایل عرب بوده است. دروز مسلح نیز در سوی مقابل عربهای عشایر ایستادهاند. آنها استقلال از سوریه را میخواهند.
اما آنچه در ادامه میخوانید درباره سویدا، این منطقه پرآشوب مدیترانهای نیست بلکه درباره یکی از فرزندان این منطقه است. درباره سیاست نیست؛ درباره موسیقی است. درباره یک دروزی تفنگبهدست نیست. درباره یک دروزی سازبهدست است: فریدالاطرش در سال ۱۹۱۷ (برخی منابع ۱۹١٥) در خانوادهای دروزی در منطقهی جبلالدروز واقع در سویدا به دنیا آمد. خانوادهاش بهدلیل فعالیتهای سیاسی علیه استعمار فرانسه، ناچار به مهاجرت به لبنان و سپس مصر شدند. در مصر، او همراه مادرش (عالیهالمنذر، خوانندهای سنتی) نخستین گامها در زمینه موسیقی را برداشت.
سپس در هنرستان موسیقی قاهره تحصیل کرد؛ در همانجا بود که از «ریاض السنباطی» و «مدحت عاصم» دو آهنگساز بزرگ مقدمات آهنگسازی را فرا گرفت. از همان زمان بر تکنیکهای نوازندگی مسلط شد. عود در دست فریدالاطرش، نهتنها سازی برای همراهی آواز، بلکه زبان شخصیِ او برای گفتوگوی درونی بود. او تسلطی خارقالعاده بر این ساز داشت و قطعات بداههای که با عود مینواخت، بارها در جشنوارههای موسیقی شرقی تحسین شد. سبک نوازندگیاش، هم ریشه در سنت داشت و هم نگاهی مدرن به تمپو، مدلاسیون و ضرباهنگ. در دورهای که بیشتر عودنوازان به نقش همراهیکننده محدود بودند، فرید نشان داد که عود میتواند راوی مستقل و تمامعیاری از احساسات انسانی باشد.
موسیقی فریدالاطرش، نقطهی تلاقی سنتِ ردیفمانند عربی و المانهای ملودیک غربی است. او در آهنگهای خود از ساختارهای مقامهای کلاسیک عربی بهره میبرد، اما همزمان از سازهایی چون پیانو، ویولن، ترومپت، و ارکستراسیونهای غربی نیز استفاده میکرد. بدین ترتیب، موسیقی او نهفقط بومی، بلکه نسخه جهانیشده موسیقی عربی بود. او برخلاف عبدالوهاب که گرایش بیشتری به ساختار اروپایی داشت، همواره در کارهایش عنصر طرب و بداههپردازی شرقی را حفظ کرد. در عین حال، اشعار عاشقانه، انتخاب دقیق کلمات، و اجرای احساساتی، صدای او را به صدای محبوب نسلها تبدیل کرد.
برخی از مشهورترین ترانههایش عبارتاند از: «قلبی ومفتاحه»، «یا زهره فی خیالی» و «حکایه غرامی» است. کسانی که با فرهنگ مصر آشنایی دارند میدانند که مشهور شدن در زمینه موسیقی در مصر کار دشواری است چراکه هر آهنگسازی همواره با بزرگانی نامدار مثل محمد عبدالوهاب قیاس میشود. از همین نظر فریدالاطرش همواره در سایهی دو ابرچهره قرار داشت: محمد عبدالوهاب و امکلثوم. اما این سایه، مانع درخشش او نشد. با وجود احترام متقابل، فضای رسانهای مصر، رقابتی میان او و این دو چهره میساخت.
فرید بارها ابراز تمایل کرد که قطعهای برای امکلثوم بسازد، اما این همکاری هرگز رخ نداد. برخی تحلیلگران معتقدند امکلثوم از سبک پرشور و عاشقانهی فرید فاصله داشت و علاقهای به آن نوع موسیقی نداشت. لذا فرید راه خود را رفت؛ نه در تقابل و رقابت با همتایان خود، بلکه در مسیر استقلال هنری. و حفظ هویت موسیقی منحصربهخودش. او هرگز ازدواج نکرد و عشقهای نافرجامش بارها دستمایهی آهنگهایش شدند. بیماری قلبیاش هم به وجهی تراژیک در زندگینامهاش افزود؛ بهگونهای که در بسیاری از اجراهای زنده، خستگی و درد را در چهرهاش میشد دید.
در یکی از مصاحبههای آخر عمرش گفته بود: «من با قلبم زندگی کردم؛ نهفقط از نظر بیولوژیکی، بلکه از نظر هنری هم.» البته به جز نوازندگی بر روی صحنه، او بر پرده هنر هفتم نیز حضوری موفق داشت؛ به طوری که بخش بزرگی از شهرت فریدالاطرش، به حضورش در سینمای مصر بازمیگردد. او در بیش از ۳۰ فیلم بازی کرد و اغلب آهنگهای فیلمها را نیز خود ساخت.
شخصیت او در اغلب فیلمها، خود زندگینامهای عاطفی داشت: مردی عاشق، حساس، اغلب شکستخورده و تنها. او در کنار سمیره احمد، شادیه، ماجده، صباح و دیگر بازیگران مشهور، چهرهای تثبیتشده در سینمای عاشقانهی دهههای ۴۰ تا ۶۰ مصر شد. فیلمهایی مانند: «انتِ حبیبی» (تو عزیزمی) و «لحن الخلود» (نوای جاودانگی) از مشهورترین آثار او در زمینه سینماست. فریدالاطرش در سال ۱۹۷۴ در بیروت درگذشت، اما پیکرش به قاهره منتقل شد و در کنار مادرش دفن شد. با مرگ او، یکی از آخرین چهرههای دوران طلایی موسیقی عربی خاموش شد؛ اما نغمههایش همچنان در گوش زمان جاری است.