تن ندادن یک مرد مستأصل / فارس باقری با واسازی متن مروژک، بهجای ظرفیتهای هولناک نظامهای توتالیتر به درماندگی توأم با استقامت انسان زیر سایه این نظامها پرداخته است
«پیوتر اوهه»ای را که این روزها روی صحنه تالار چهارسوی مجموعه تئاتر شهر است، میتوان بهیادماندنیترین اجرایی دانست که تاکنون از این نمایشنامه در ایران روی صحنه رفته است.

مرتضی حسینزاده که این شبها نقش پیوتر اوهه را در سالن چهارسوی مجموعه تئاتر شهر بازی میکند، مردی مضحک و خندهدار نیست، اگرچه در موقعیتی عمیقاً مضحک و خندهدار گرفتار شده است. آدمهایی؛ از مامور مالیات تا یک دانشمند، مدیر یک سیرک و منشی یک وزراتخانه، ناگهان سروکلهشان در خانه او پیدا شده است و مدعیاند که بهترین برنامه را برای بیشترین استفاده از حضور ببری دارند که در حمام خانه پیوتر اوهه لانه کرده است.
اوهه اما در این موقعیت مضحک و خندهدار، عمیقاً همدلیبرانگیز است و حیرانی و بعدتر استیصال و مقاومتاش برای تن ندادن، قابل درک. با این حساب آنچه اسلاومیر مروژک در «شهادت پیوتر اوهه» میکند، با آنچه فارس باقری؛ نویسنده و کارگردان تئاتر بهنام «پیوتر اوهه» روی صحنه برده، متفاوت است. اگر مروژک میکوشد ظرفیتهای پنهان نظامهای توتالیتاریستی را در حقنه کردن چیزی که وجود ندارد و توانشان در ساخت توهمهای ذهنی را نشان دهد، فارس باقری انسانی حیران و مستأصل را در برابر این وضعیت به تصویر میکشد.
انسانی که در دوگانه انتخاب میان تن دادن به آنچه برایش ساختهوپرداختهاند و سرباززدن از پذیرش آن، راه دوم را انتخاب میکند. باقری که آخرینبار ۱۲ سال پیش نمایش «دهانی پر از پرنده» را در مقام نویسنده و کارگردان روی صحنه داشت، از چهار سال پیش قصد کرد روایت خود را از نمایشنامه مروژک اجرا کند؛ سالهایی که به همهگیری کرونا و بعدتر اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ گذشت.
این مدرس دانشگاه، پژوهشگر و منتقد تئاتر سرانجام توانست از ۲۱ بهمنماه در تالار چهارسوی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه برود. هرچند دو اجراییبودن این روزهای چهارسو و زمانی تنها حدود نیمساعت میان اجرای «پیوتر اوهه» با «درد»، شرایط دشواری را برای هر دو گروه ایجاد کرده است.
بازنویسی نمایشنامهای از مروژک و تغییر مسئله اصلی
«پیوتر اوهه»ای را که این روزها روی صحنه تالار چهارسوی مجموعه تئاتر شهر است، میتوان بهیادماندنیترین اجرایی دانست که تاکنون از این نمایشنامه در ایران روی صحنه رفته است. از سال ۱۳۸۲ که ترجمه نمایشنامه «شهادت پیوتر اوهه»، نوشته اسلاومیر مروژک، با ترجمه محمدرضا خاکی در دسترس خوانندگان ایرانی قرار گرفت، کارگردانان بسیاری برای روی صحنه بردناش خیز برداشتند. «پیوتر اوهه» به دراماتورژی و کارگردانی فارس باقری اما بهواسطه «گسترش ظرفیتهای اجرایی نمایشنامه و فضاسازی متفاوت» یا آنطور که کارگردانش میگوید، بهواسطه «واسازیهای انجام شده در متن مروژک»، به یادماندنیترین یا دستکم یکی از بهیادماندنیترینهایشان است.
فارس باقری اجرایی را که هماکنون روی صحنه دارد ۱۰ درصد از متن مروژک میداند. او اشاره میکند که متن را از نو نوشته است و این نکته را احتمالاً کسانی بیشتر متوجه میشوند که نمایشنامه را خوانده باشند. یکی از تغییرات در متنِ از نو نوشته شده، شخصیتی است اضافهشده و دیگری پایانبندیِ بهکل تغییر داده شده، همچنین تبدیل شدن پیوتر اوهه از مردی معمولی در حال روزنامهخواندن به نویسندهای تازه از زندان آزاده شده. سرانجام؛ فرقی که «حقنه کردن ادعای وجود یک ببر در حمام خانه» به یک مرد معمولی با یک نویسنده زیر فشار سانسور دارد. برای همینها و خیلی چیزهای دیگر، فارس باقری آنچه را انجام داده است، نه صرفاً دراماتورژی که بازنویسی متن میداند.
او «شهادت پیوتر اوهه» را در همان بدو انتشار خوانده بود و جهان دوسویه آن زیر سایه وجه سیاسی غالباش ازجمله چیزهایی بود که هنگام بازنویسی کنارشان گذاشت. او داستان نمایشنامه «شهادت پیوتر اوهه» را به یک موقعیت نمایشی تبدیل کرد و داستانگویی سرراست تفصیلی آن را به موقعیتی برای کاراکترها تغییر داد. او نمیخواست آدمهای داستان بهرغم وجه نمادگرایانه پررنگشان، روی صحنه به شکل نماد دیده شوند.
باقری کاراکتر اصلی را از متن جدا کرد و عنوان به شخصیتی در تعارض با نهاد جامعه نشان داد. هیچکدام از این تغییرات اما در تمرینات ایجاد نشد و فارس باقری تمرین را با متنی بازنویسیشده شروع کرد. تمرینی پنجماهه و مداوم با بازیگرانی که متن بازنویسیشده زیر دستشان چکشکاری شد.
انسانی مستأصل بهجای هژمونی توتالیتاریسم
او در پاسخ به چگونگی شکلگیری مجموع تغییرات رخداده در متن مروژک، به «تغییر فرضهای متن» اشاره میکند. باقری از این میگوید که میخواسته بهجای یک انسان عادی، نویسندهای را بگذارد که کابوسهایش را زندگی و تخیلهای هولناکش را تبدیل به واقعیت میکند. در پی تغییر فرض موجود در مورد شخصیت اصلی، همه عناصر نمایشنامه شروع به تغییر میکنند.
درواقع اگرچه یک جزء تغییر کرده است اما تغییرِ شروع شده در کل ساختار، بهواسطه تغییر همان یک جزء است. پس مردی معمولی که خانهاش با ورود مدعیانِ حضور ببری در حمام، در حال تسخیر شدن از سوی آنهاست، به نویسندهای تبدیل میشود که نمیخواهد به این وضعیت تن دهد. اینجاست که واسازی متن اتفاق افتاده است؛ فرضها تغییر داده شده و نسبتهایی فعال شدهاند که پیشتر فعال نبودهاند. فارس باقری در مورد مفهوم واسازی اینطور توضیح میدهد: «همیشه چیزهایی در متن پیدا میشوند که وقتی شروع به فعال کردن آنها میکنید، بهمعنای تغییر یک، دو یا سه جزء نیست، بلکه تمام متن تغییر میکند. واسازی، بازنویسی یا دراماتورژی متن به نظر باید حفاری متن بیاید.
چراکه سراغ ناخودآگاه متن میرود و چیزهایی را پیدا میکند که تا پیش از این رویتپذیر نبودهاند و تلاش میکند رویتپذیرشان کند.» اوههی نویسنده، نیروهایی را که میخواهند خانهاش را تصاحب، تسخیر یا اشغال کنند، دست میاندازد و جدی نمیگیرد. درنهایت هم هنگام مواجههاش با تنهایی در برابر آنها، وقتی همسر و دخترش را کنارش نمیبیند، به آنچه پیش آمده است تن نمیدهد.
چیزی از این نیروها نمیپذیرد و تبدیل به آنچه آنها میخواهند نمیشود. اوههی فارس باقری، به آنچه از او میخواهند تن نمیدهد و مقاومتاش در مقابل نیروهای اشغالگر ازجمله نکاتی بوده که کوشش شده است در بازنویسی و کارگردانی پررنگ شود. فارس باقری همچنین در پاسخ به اینکه ظرفیتهای اجرایی متن و فرضهایی را که میتوان تغییرشان داد چگونه یافته است، به زیاد خواندن متن و دقت در جزئیات اشاره میکند و نتیجه آن را فعال کردن نقاط غیرفعال میداند. او کار واسازی را پیدا کردن گسستهایی در متن میداند که از شکاف آنها میتوان به جهان تازهای پا گذاشت. گسستها و شکافهایی که حفاری میشوند و آنقدر در موردشان گمانهزنی میشود که آرامآرام موجب تغییر نسبتها میشوند.
حرکت از کمدی به کمدی- تراژدی
موقعیت نمایشنامه «شهادت پیوتر اوهه» در متن مروژک، موقعیتی کمیک است؛ مردی میانهحال که در یکی از روزهای ملالتبار زندگیاش با ادعای حضور یک ببر زنده در حمام خانهاش مواجه میشود. ادعایی از سوی نمایندگان نهادهایی گوناگون؛ از علم تا سرگرمی و سیاست که هرکدام معتقدند باید از این وضعیت بهگونهای استفاده کرد که بیشترین فایده را به نهاد متبوعشان برساند.
در واسازی فارس باقری اما موقعیت تراژیک است، موقعیتی تراژیک که هنگام رودررویی با زندگی براساس احساس، تراژیک و هنگام رودروریی با آن براساس تفکر، کمیک جلوه میکند. اینجاست که حتی وقتی دلتان میخواهد بخندید، چیزی از خنده بازتان میدارد؛ چون چیزی عمیقتر زیر آن پنهان است. این وضعیت اگرچه یک وضعیت طنزآمیز انسانی است اما موقعیت آنقدر برای اوهه تراژیک است که نمیتوان به این وضعیت طنزآمیز انسانی خندید.
یک سالن با دو نوبت اجرا به فاصله نیمساعت!
فارس باقری با اشاره به همزمانی اجرای نمایش «پیوتر اوهه» در نوبت ۱۸ و ۳۰ دقیقه با مدت زمان یکساعت و ۳۰ دقیقه در سالن چهارسو، با اجرای نمایش «درد» به کارگردانی سامان خلیلیان در نوبت ۲۰ و ۳۰ دقیقه در همان سالن، این همزمانی را اتفاقی ناخوشایند برای هر دو گروه خواند. او این همزمانی و شتاب ناگزیر برای تحویل هرچه سریعتر سالن به گروه بعدی را به وضعیت مستاجر یکساعتهای تشبیه کرد که میداند باید بهسرعت اسباب و اثاثیهاش را جمع کند.
او همچنین اشاره کرد سالن تئاتر شهر، انباری نیست که اینطور با آن و گروههایی که در آن روی صحنه میروند برخورد شود. عدم بازسازی سالنها، وضعیت طراحی نور سالنها، کمبود تعداد پروژکتورها و نکاتی دیگر که باقری حتی اشاره به آنها را کسرِشأن مجموعه تئاتر شهر دانست، مسائلی بودند که مورد اشاره نویسنده و کارگردان «پیوتر اوهه» قرار گرفتند.