دلیلی برای ادامه دادن
سوزانا تامارو در رمان «طوطی» با ترجمه بهمن فرزانه از تبدیل روزهای ملالانگیز زندگی زنی میانسال به روزهایی رنگین بهواسطه اتفاقی ساده میگوید.
![دلیلی برای ادامه دادن](https://cdn.hammihanonline.ir/thumbnail/wSQmSmqJiIcB/Z0T8H9pYUbXo0sZ7HQQFz9sdEP6gpeoxwm6qBw3FUyban5x7qgvQboTcvz1ITR3hR5RyeP2TswdCeyo0woFaD79kLxmvcp_86atk84Zr3YM84XQXCkF_Sw,,/Untitled-3.jpg)
سوزانا تامارو، نویسنده رمان کوتاه «طوطی» در سال ۱۹۵۷ در شهر تریسته ایتالیا به دنیا آمد. او در سال ۱۹۸۹ برای رمان «حواسپرتی» به شهرت رسید و جایزه ادبی الزا مورانته را دریافت کرد. تامارو در سال ۱۹۹۱ نیز به خاطر رمان «تکخوان» جایزه پناینترنشنال را به دست آورد. «کارا ماتیلدا»، «جان جهان»، «دل به من بسپار» و پرفروشترین کتاب قرن بیستم ایتالیا؛ «برو دنبال دلت» از دیگر آثار او هستند. تامارو «طوطی» یا «لوئیزیتو- یک داستان عشقی» را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد.
«طوطی» داستان زنی بهنام آنسلماست. معلمی بازنشسته که سالهایسال از مرگ همسرش جانکارلو میگذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی میگذراند. روزگاری که طلوع و غروب خورشید در آن نه شورانگیز است، نه رغبتی برمیانگیزد؛ روزگاری خاکستری و ملالآور. این روزگار خاکستری و ملالآور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته میشود، الماسی که آنسلما آن را در میان زبالهها پیدا میکند؛ یک طوطی از نژاد آمازون چهرهآبی، از جنگلهای آمریکای جنوبی. نمونهای نادر که خیلی زود تلفظ نام آن- سل- ما را یاد میگیرد و بیشتر از آن؛ آن- سل- ما- گن- جی- نهی- من را. زندگی آنسلما با حضور این طوطی نوری دوباره میگیرد و رنگی دیگر. او پس از سالها ملال و ملال و ملال، بار دیگر شور و شوق زندگی را در خود احساس میکند و لوئیزیتو را که بعدتر – با تخمی که این طوطی میگذارد- لوئیزیتا میخواندش، نور زندگی خود میبیند.
نامی که آنسلما بر طوطی خود میگذارد، لوئیزیتو است. مذکرشده لوئیزیتا، یعنی مذکرشده نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی. دوستی درگذشته که خاطرهاش نه محو میشود، نه با چیزی جایگزین. آنسلما بعدها با دیدن تخمی در میان نازبالشها درمییابد طوطیاش ماده است و او را لوئیزیتا میخواند… نور زندگی آنسلما اما چندان دوام نمیآورد، میرود، میآید، از آنسلما دریغ میشود و بار دیگر به او بازمیگردد. بازگشت دوباره لوئیزیتا حتی اگر همیشگی نباشد، آنسلما را از لبه سقوط به ورطه جهان دیگر بازمیگرداند و بار دیگر به ادامه زندگی مجابش میکند.
تامارو در توضیح چگونگی نگارش این داستان در جایی گفته بود سالها پیش در روزنامه، داستان زندگی زوجی را خوانده بود که با قوانین سخت نگهداری حیوانات وحشی، یک طوطی را نزد خود برده بودند. این خبر او را بسیار تحتتاثیر قرار داد و سالها بعد، به خلق دوستی آنسلما و لوئیزیتو یا لوئیزیتا در ذهنش در داستانی بهنام «طوطی» منجر شد. تامارو داستان «طوطی» را یک روایت شاعرانه امروزی میخواند و میگوید این اثر به باور او تاییدی است بر نیروی حیاتبخش عشق و دوستی. تامارو در وبسایت شخصی خود، نوشتن این کتاب را تجربهای شیرین میداند و مینویسد؛ «طوطی» داستانی غیرمعمول برای مخاطبانش خواهد بود که در گام نخست، نویسندهاش را بارها و بارها در هنگام نوشتن شگفتزده کرد و در خود فرو برد و او امیدوار است مخاطبان داستان هم حسی مشابه نویسنده داشته باشند.
سوزانا تامارو تلاش میکند از راه وجود طوطی در زندگی آنسلما و رسیدگی و دلمشغولی به آن، بهنوعی داستان خود را به اندیشه خوشبختی از راه دیگری و پیامدهای شفابخش آن پیوند دهد. چراکه هرچه رسیدگی آنسلما به طوطیِ بیجانورمق بیشتر میشود، خودش هم ناخودآگاه از سکون زندگی گیاهیاش فاصله میگیرد. مثلاً گویی تازه به یاد میآورد که آدم زنده میتواند از رفتوآمد و مهمانی دادن لذت ببرد.
پس مهمانی میدهد و همکارانی را که سالها ندیده بود، به خانهاش دعوت میکند یا به یاد میآورد زمانی از شنیدن موسیقی و رقص لذت میبرده است، پس با طوطی خود که شیرینکاریهای زیادی بلد است، به موسیقی گوش میدهد و میرقصد. طوطیای که میداند چگونه بابت مهماننوازیهای آنسلما سپاسگزاری کند؛ بهجای بوسه، لاله گوش آنسلما را به آهستگی در لحظهای کوتاه به منقار گیرد و صورت او را از شرم سرخ کند یا با نشان دادن استعداد خود، نام آنسلما را هجی کند یا چند کلمهای حرف بزند و...
رمان یا داستانِ بلندِ ساده، سرراست و خوشخوان «طوطی» پلات ساختارمند خود را با نمادها و نشانههایی قابل تأمل میکند. نمادها و نشانههایی که عدم درک و دریافتشان چیزی از احساس همدلیای که «طوطی» برمیانگیزد، نمیکاهد ولی فهمیدنشان بر لذت ناشی از خوانش آن میافزاید. به عبارت دیگر با اینکه فلسفهورزی، امری است که در کل داستان به چشم میخورد اما آزاردهنده نیست و نویسنده دیدگاههای فلسفیاش را با شاعرانگی درمیآمیزد. امری که اتفاقاً بر جذابیت داستان میافزاید.
آنسلمای سوزانا تامارو انعطافناپذیر نیست و نمیتواند بپذیرد که جهان و آدمها همیشه در حال تغییرند و کسی در این میان برنده است که توانایی تغییر داشته باشد، نه کسی که طلبکارانه به جنگ با محیط اطرافش برمیخیزد. در مقابل آنسلما، دوست درگذشته او، لوئیزیتاست که آنسلما نامش را برای الماس زندگیاش؛ طوطیاش برمیگزیند. دوستی که در 40 سالگی در اثر ابتلا به سرطان درگذشته است و آنسلما بهرغم تفاوتهای بنیادینشان با یکدیگر، او را مرید و راهنمای خود میخواند. آنسلما هم جایی در درونش میداند که لوئیزیتا درست میگوید و به همین خاطر است که به او علاقهمند است.
لوئیزیتا تمام آن چیزی است که آنسلما آرزو دارد باشد اما باورهای متعصبانهاش به او اجازه تغییر نمیدهند. آنسلما انزوا را برمیگزیند، چون شجاعت تغییر ندارد اما لوئیزیتا همچنان در قلبش زنده است و به همین دلیل، نام طوطیاش را لوئیزیتا میگذارد تا خاطرات شیرین دوست درگذشتهاش را زنده کند. اینگونه است که آنچه از «طوطی» در ذهن خواننده ماندگار میشود، لوئیزیتا و فلسفیدنهایش است؛ نه آنسلما و تعصبهایش.
طوطی
نویسنده: سوزانا تامارو
مترجم: بهمن فرزانه
انتشارات: نشر پنجره
قیمت: 100 هزار تومان