| کد مطلب: ۲۹۴۴۶

نمایش هیوشیما داستانی وهم ‏آلود را در قبرستانی متروک زیر برف و بوران شبانه روایت می‏‌کند

اینجا از آسمان جنازه می‌بارد

جای خالی جشنواره تئاتر دانشگاهی به شدت احساس می‌شود. فضایی که ما می‌توانستیم در آن به آزمون و خطا بپردازیم.

اینجا از آسمان جنازه می‌بارد

سرباز به جلال، نگهبان قبرستان می‌گوید صبح که سردخانه بوده، شنیده قبرستان‌ها پر شده! شنیده که دیگر جای خالی برای جنازه‌ها نیست. شنیده که جنازه‌ها روزبه‌روز بیشتر و بیشتر می‌شوند و از این به‌بعد هم قرار نیست دانه‌دانه خاک‌شان کنند، همه را با هم خاک خواهند کرد. این‌‌ها را سرباز به جلال می‌گوید. در نمایشی به‌نام «هیوشیما». نمایشی با طراحی صحنه‌ای سرد و خاکستری. در اتاق نگهبانی. با دو تخت و دو پتوی سربازی و سربازی که فرار کرده از خدمت و پناه آورده به نگهبانی به اسم جلال. وسط یک قبرستان که برف و بوران یا از پنجره تو می‌زند یا از در. اسی دوست جلال هم هست و یک زن، به اسم طاهره. وسط قبرستانی که انگار مرده‌هایش آدم می‌خورند و منتظر فرصتند که جان این چهار نفر را بگیرند.

«هیوشیما» به نویسندگی و کارگردانی مصطفا فراهانی، تهیه‌کنندگی نوید محمدزاده و طراحی پوستر و گرافیک محمد مساوات، پس از یک دوره اجرا در سال ۱۴۰۱، این‌بار در تئاتر لبخند روی صحنه رفته است. اتفاقی که فراهانی در موردش می‌گوید در سالن اصلی تالار مولوی که روی صحنه بودند، قرارشان بر ادامه اجرا بود که به‌هم خورد. «هیوشیما»، محصول تئاتر دانشگاهی، قرار بود همچنان در مولوی روی صحنه برود که با اعتراضات شهریورماه ۱۴۰۱ مواجه شد و به اجرای خود پایان داد. دلیل دیگر اجرای دوباره «هیوشیما» هم این است که نویسنده و کارگردانش همچنان بستر را مناسب ادامه‌ی اجرای آن می‌بیند.

قبرستانی که هدایت‌‌کننده‌ی نویسنده بود  

جلال با بازی ابراهیم نائیج، سرباز با بازی رضا محسنی، اسی با بازی محسن قزل‌سوفلو و طاهره با بازی مهسا قریشی در فضای وهم‌آلود و هراسناکی که از تقابل مردگان با زندگان پدیدار شده است، در اتاق نگهبانی یک قبرستان در حاشیه‌‌‌ی شهر پناه گرفته‌اند. زیر بارش سهمگین برف در شب چله. در محاصره‌ی مردگانی از گور برخاسته که همچون بهمن بر زندگانِ گناهکار آوار می‌‌شوند.

IMG_20241214_160509 copy

مصطفا فراهانی در پاسخ به این‌که آیا می‌توان ایده‌ی اولیه‌ی نمایش «هیوشیما» را هجوم مردگان به قلمروی زندگان برای گرفتن انتقام برآورده نشدن حداقل انتظارشان؛ این‌که زندگان دست‌‌کم آبرومندانه تدفین‌شان کنند، دانست یا نه، می‌گوید: «این‌که تم اصلی نمایش «هیوشیما» را فرضاً «بازگشت مردگان برای انتقام گرفتن از زندگان به جبران حرمت‌شکنی صورت‌گرفته در حق‌شان» دانست، می‌تواند برداشتی شخصی از اثر باشد. تمی که هم با آن موافق هستم و هم موافق نیستم هرچند امکان تصور کردنش ناخواسته در «هیوشیما» به وجود نیامده است و تعمدی در آن هست.

«هیوشیما» برای من براساس ایده‌ای یک‌خطی شکل گرفت؛ آدم‌هایی که در قبرستانی با یکدیگر شرط‌بندی می‌کنند و شرط‌‌شان برای بازنده این است که در قبری خالی بخوابد. یک‌خط داستان‌ که از اتفاقی واقعی گرفته شده بود. فضای این ایده‌ی یک‌خطی برای من فضایی عجیب بود و فکر می‌کردم می‌تواند تبدیل به یک نمایشنامه شود.

در این مسیر، قبرستان کلیدواژه‌ای بود که در تمام طول پروژه‌ی تمرینی‌ام برای نوشتن حضور داشت و به مسیر داستان خط می‌داد و اتمسفر می‌ساخت. اگرچه این ایده‌ی یک‌خطی به‌مرور برای من کامل و واضح‌تر شد اما هنوز هم نمی‌توانم بگویم تماشاگران «هیوشیما» قصه‌ی کاملی را روی صحنه می‌بینند. درواقع تلاشم هم بر این بود که روی همین ایده‌ی یک‌خطی بمانم و قصه‌ای برایش نسازم. در این ایده‌ی یک‌خطی هیچ نگاه بیرونی‌ای وجود نداشت و صرفاً یک اتفاق بود. من اما تلاش کردم نگاهی اجتماعی و سیاسی نیز به آن داشته باشم. ما در اجرا، روی یک جمله ایستادیم و آن، جمله‌ی پایانی کار بود.» 

۵۰ نسخه متن، ۱۰ شیوه‌ی اجرا 

قبرستانی که هدایت‌کننده‌ی نویسنده هنگام نگارش نمایشنامه بود، هم‌زمان با تصور لحظه‌لحظه‌ی صحنه در ذهن کارگردان پیش می‌رفت. مصطفا فراهانی که هم نویسنده و هم کارگردان «هیوشیما» است، در مورد روند تمرین‌ها پس از نگارش متن می‌گوید: «تمرین نمایش «هیوشیما» پیش از اجرای اول حدوداً یک‌سال و شش‌ماه طول کشید.

ما در این یک‌سال و اندی بیش از ۵۰ نسخه متن ویرایش‌شده و بالای ۱۰ شیوه‌ی اجرایی گوناگون را تمرین کردیم. درواقع ما آن‌چه را از دل این ساختن‌ها و خراب‌کردن‌ها بیرون آمد، آن‌قدر تراش دادیم تا درنهایت به چیزی که روی صحنه می‌بینید تبدیل شد. ما به لطف گروه و بازیگران همراه بود که توانستیم این پروسه دشوار را طی کنیم. چراکه در مسیری ناشناخته بودیم که باید با یکدیگر کشف‌‌اش می‌کردیم.

آن هم از طریق تعامل و آزمون و خطا میان‌مان، از من به‌عنوان کارگردان تا بازیگرانی که همیشه از پیش فکر شده در تمرین‌ها حضور پیدا می‌کردند.» او در مورد سری دوم تمرین نمایش «هیوشیما» برای اجرا به‌عنوان نخستین نمایش از باکس دانشجویی مجموعه تئاتر لبخند می‌گوید: «از آن‌جایی که ما این‌بار زمان زیادی برای تمرین در اختیار نداشتیم ۱۰ روز پیش از اجرا، شیوه‌ی اجرایی‌مان را تغییر دادیم که داستان را نیز دستخوش تغییر کرد.» 

یادِ جاهای خالی 

محمد مساوات، نویسنده و کارگردان تئاتر که پس از اجرای نمایش «شکوفه‌های گیلاس» در سال ۱۴۰۱، نخست در سالن استاد سمندریان تماشاخانه‌ی ایرانشهر، سپس در سالن اصلی مجموعه‌ی تئاترشهر دیگر روی صحنه نرفته است، در نمایش «هیوشیما» به‌عنوان طراح پوستر و گرافیک حضور دارد. فراهانی در کنار یاد کردن از جای خالی مساوات روی صحنه تئاتر به‌عنوان نمایشنامه‌نویس و کارگردان از جای خالی جشنواره تئاتر دانشگاهی که «هیوشیما» در بیست‌وسومین دوره آن برنده تندیس بهترین نمایشنامه شد نیز یاد می‌کند. 

شیوع ویروس کرونا بود که استمرار برگزاری جشنواره تئاتر دانشگاهی را با اختلال همراه کرد و بعد از آن این جشنواره نتوانست هرساله برگزار شود و در حال حاضر سومین سال پیاپی است که دیگر خبری از برگزاری این رویداد نیست. سال گذشته و در جریان برگزاری چهل‌ودومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر، بخشی با عنوان «تئاتر دانشگاهی» در نظر گرفته شد تا برخی آثار تئاتر دانشگاهی در این بخش از جشنواره روی صحنه بروند.

همان موقع این نگرانی به وجود آمد که قصد مدیران و مسئولان بر این است که این بخش جایگزین جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی شود اما دبیر جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر این موضوع را نفی کرد. در نشست خبری چهل‌ودومین جشنواره تئاتر فجر مجتبی صفری، معاون فرهنگی، اجتماعی وزارت علوم نیز که در این نشست حضور داشت، درباره نگرانی برای برگزاری جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی تاکید کرد: «این جشنواره قطعاً سال آینده برگزار خواهد شد.» با پایان سال ۱۴۰۲، آغاز سال ۱۴۰۳ و اکنون رو به پایان بودن آن، اما همچنان خبری از برگزاری جشنواره تئاتر دانشگاهی نیست.

این رویداد مهم در معرفی شکل‌ها و شیوه‌های اجرایی متنوع و متفاوت از آن‌چه بر صحنه مرسوم تئاتر مشاهده می‌شود، همچنین در معرفی نیروهای جدید تئاتری در گرایش‌های مختلف، نقش بسزایی را ایفا می‌کرد. نادیده‌گرفتن آن نیز بالطبع آسیب‌هایی جدی به تئاتر وارد کرد که تأثیرات منفی‌اش با گذشت زمان بیش از پیش خواهد بود. این‌که وزارت علوم به‌عنوان متولی جشنواره تئاتر دانشگاهی طی بیش از یک‌دهه اخیر، آنگونه که باید و شاید دغدغه برگزاری این رویداد مهم هنری را نداشت، امری پنهان نبود اما طی چهار سال اخیر این موضوع پررنگ‌تر از پیش شد.

خانواده تئاتر به‌ویژه تئاتر دانشگاهی، در اردیبهشت‌ماه هر سال بیش از هرچیز چشم‌انتظار برگزاری این جشنواره بودند؛ جشنواره‌ تئاتر دانشگاهی که امسال هم خبری از برگزاری آن نبود و احتمالاً برای مدتی طولانی به محاق رفته است. منتقدان بسیاری هستند که در برابر این وضعیت معتقدند، نبود این جشنواره در سال‌های اخیر به تئاتر دانشجویی لطمه زده و نیاز است که این وضعیت به‌طور جدی بررسی شود. 

فراهانی با یادی از این جشنواره ادامه می‌دهد: «جای خالی جشنواره تئاتر دانشگاهی، اتفاقی است که به‌شدت احساس می‌شود. جایی خالی برای من و آدم‌هایی شبیه و از نسل من. فضایی که ما می‌توانستیم در آن به آزمون و خطا بپردازیم و امکاناتی برای خود بسازیم. این جشنواره به ما امکان ابراز وجود می‌داد و معتقدم که نبودنش مخصوصاً برای دانشجویانی که در چهار، پنج سال اخیر در رشته هنرهای نمایشی وارد دانشگاه‌ها شده‌اند اتفاقی به‌شدت غم‌انگیز است که می‌توان روزها و ماه‌ها بابت آن گلایه کرد.» 

مصطفا فراهانی، دانش‌آموخته‌ی ادبیات نمایشی دانشکده‌ی سینما-تئاتر دانشگاه هنر، نوبت اول اجرای نمایش «هیوشیما» را بعد از سه‌سال وقفه در پی تجربه‌ی دردآور مرگ بازیگر جوان نمایش «کات داگ»، روی صحنه برد. دلارام هاشمی، بازیگری که  ۱۰ روز پیش از شروع اجرای نمایش فوت کرد و تجربه‌ای بسیار تلخ و شوک بزرگی برای همه‌ی گروه به‌جا گذاشت. نمایشی که سال ۱۳۹۸ در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران روی صحنه رفت و سه‌سال طول کشید تا نویسنده و کارگردانش دوباره اثری را روی صحنه ببرد؛ «هیوشیما» در سال ۱۴۰۱ در سالن اصلی تالار مولوی و این‌بار در سال ۱۴۰۳ در سالن لبخند روی صحنه رفت.

نمایشی که در خلاصه داستانش آمده است: «زمستان است، برف می‌بارد و عده‌ای در راه مانده به‌دنبال جایی برای پناه می‌گردند.» جایی که مکان وقوع نمایش «هیوشیما» را می‌سازد، مکانی دوپاره است؛ یکی داخل اتاق نگهبانی با توهمی از امنیت و آسایش و دیگری فضای بیرون از اتاق، گورستانی متروک، فضایی عامل هراس و برهم‌خوردن گاه‌وبیگاه امنیت و آسایش که اتاق نگهبانی را در معرض هجوم نیروهای ویرانگر طبیعی و ماوراءالطبیعی قرار داده است، با جنازه‌های کفن‌پیچ‌شده‌‌اش، گورهای خالی‌اش و برف و بوران شبانه‌اش.  

دیدگاه

ویژه فرهنگ
یادداشت
آخرین اخبار