نگاهی به فیلمتئاتر «فصل بهارنارنج»
در ستایش بازی با چشمان بسته
عربی و گروه تئاتر باران که این روزها با نمایش «قلادهای برای یک سگ مرده» به نویسندگی محمد چرمشیر روی صحنه سالن پردیس تئاتر شهرزادند، پیش از این نیز تجربیات متعددی را با یکدیگر پشت سر گذاشتهاند.
تصور اینکه یک فرد نابینا چگونه قرار است بدون عصای سفید روی صحنه تئاتر راه برود و مطابق میزانسنهای مدنظر کارگردان حرکت کند، چگونه دیالوگها را از بَر کند و مهمتر از آن، چگونه به خود ایمان آورد و در مقابل چشم کسانی بایستد که نمیبیندشان، بسیار دشوار است اما غلامرضا عربی به همراه گروه تئاتر «باران»؛ گروهی متشکل از بازیگران نابینا و کمبینا، سالهاست تلاش میکند امنیت خاطری برای بازیگرانش پدید آورد تا از بیرون آمدن از جهان تاریکشان و ایستادن زیر نور اسپات صحنه در سالنی تاریک نترسند.
عربی و گروه تئاتر باران که این روزها با نمایش «قلادهای برای یک سگ مرده» به نویسندگی محمد چرمشیر روی صحنه سالن پردیس تئاتر شهرزادند، پیش از این نیز تجربیات متعددی را با یکدیگر پشت سر گذاشتهاند. همکاری آنها با هم از سال ۱۳۹۳ آغاز شد و حاصلش تاکنون روی صحنه رفتن نمایشهایی چون «فصل بهارنارنج»، «شاباشخوان»، «کبوتریناگهان»، «همهچیز میگذرد، تو نمیگذری» و... بوده که بهرغم همه دشواریها، بیمهریها و کملطفیهای آنها که باید بیش از این به تئاتر، تئاترِ نابینایان و کمبینایان بیاندیشند اجرا شدهاند.
عربی که سال ۱۳۹۳ در حال تهیه و تولید نمایش «فصل بهارنارنج»، به نویسندگی محمود ناظری بود؛ نمایشی با حضور شخصیتی نابینا، تمرینهای خود را با بازیگران حرفهای آغاز کرد اما پس از چند جلسه، کار را تعطیل کرد و تصمیم گرفت بازیگرانش را از میان کسانی انتخاب کند که وضعیت مشابهی با وضعیت شخصیت اصلی نمایش دارند.
با این حساب «فصل بهارنارنج»، آغازگر فعالیت او با گروهی شد که تاکنون یکدیگر را رها نکردهاند. این نمایش اولین تجربه اجرای عمومی عربی با گروه تئاتر باران؛ گروهی متشکل از هنرجویان بازیگری نابینا و کمبینا بود. «فصل بهارنارنج» که تمرینهای آن از سال ۱۳۹۳ آغاز شده بود، دو سال بعد در سال ۱۳۹۵ ابتدا در اداره تئاتر، سپس مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت.
این نمایش در همان سال، در راستای رویکرد سیوپنجمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر برای تقدیر از عمل به مسئولیت اجتماعی توسط گروههای تئاتری، مورد تقدیر قرار گرفت و بعدتر بهعنوان نمایش برگزیده خانه تئاتر انتخاب شد. در خلاصه داستان نمایش «فصل بهارنارنج» چنین آمده بود: «برای گلی خواستگار آمده است اما او در فکر حمید است که در بحبوحه جنگ به سربازی رفته است. در حین مراسم خواستگاری نامهای از حمید به گلی میرسد که در آن پرده از نابینا شدنش در جبهه برداشته است. اکنون گلی باید تصمیم بگیرد.»
این نمایش با حضور هشت بازیگر نابینا و کمبینا؛ ندا سلیمانی، علی بلبلی، مریم دیهیمبخت، حجتالله سنگانه، محسن رستمی، بابک محمدزاده، حمیدرضا کیانیخواه و شیما شوری اجرا شد. بازیگرانی که چه در هنگام اجرای عمومی و چه هماکنون؛ هنگامی که به تماشای فیلمتئاتر نمایششان مینشینید بهواسطه ماسکی که روی صورت دارند و اعتمادبهنفس تحسینبرانگیزشان در گام برداشتن روی صحنه، اگر از پیش ندانید، متوجه نابینا یا کمبینا بودنشان نمیشوید. بازیگران این نمایش دوست نداشتند با عصا روی صحنه بروند و اینجا بود که تلاش دیگر اعضای گروه به یاریشان آمد.
طراحان صحنه «فصل بهارنارنج» بهمنظور ایجاد فضایی بهتر برای حرکت آسانتر بازیگران روی صحنه، روی سطوح کف، بافتهای متفاوتی ایجاد کردند که مسیر حرکت بازیگران را مشخص میکرد. ضمن اینکه با کمک موسیقی، زمانبندی درست حرکت نیز در ذهن بازیگران شکل گرفت.
درمجموع بهواسطه تلاش عوامل اجرایی «فصل بهارنارنج»، تمهیداتی که در طراحی صحنه در نظر گرفته شده بود و فضای ایجادشده؛ اشکال هندسی پُروخالی بر کف صحنه، بازیگران کمبینا و نابینای «فصل بهارنارنج» توانستند به آنچه میخواستند دست پیدا کنند؛ بیرون آمدن از جهان تاریکشان و ایستادن زیر نور اسپات صحنه در سالنی تاریک با اعتمادبهنفسی تحسینبرانگیز. این همه، نمایشی را شکل داد که هنوز هم تماشایی است.