چرا خواندن آثار هان کانگ چالشهایی را برای مقامات کرهای ایجاد میکند؟
تشنهی حقیقت
در دهم اکتبر وقتی که آکادمی سوئدی برندهی جایزهی نوبل امسال را اعلام کرد، هیچ ون خبری بیرون از خانهی هان کانگ برندهی نوبل ادبیات وجود نداشت. برعکس بیشتر اهالی ادبیات که وقتی سن و سالی از آنها گذشته بود جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کردند، هان در ۵۳ سالگی این جایزهی معتبر در دنیای ادبیات را در اوج حرفهاش بعد از دههها کار پربار که حاصلش هشت رمان و همینطور داستانهای کوتاه، مقالات و جستارها و شعر است، دریافت کرد.
در دهم اکتبر وقتی که آکادمی سوئدی برندهی جایزهی نوبل امسال را اعلام کرد، هیچ ون خبری بیرون از خانهی هان کانگ برندهی نوبل ادبیات وجود نداشت. برعکس بیشتر اهالی ادبیات که وقتی سن و سالی از آنها گذشته بود جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کردند، هان در 53 سالگی این جایزهی معتبر در دنیای ادبیات را در اوج حرفهاش بعد از دههها کار پربار که حاصلش هشت رمان و همینطور داستانهای کوتاه، مقالات و جستارها و شعر است، دریافت کرد.
روز بعدش رسانههای کره شمالی گزارش دادند که هان از برگزاری کنفرانس مطبوعاتی امتناع کرده است، آن هم بهخاطر کسانی که از جنگها رنج میبرند. خوانندگان کارهای او که خشونت انسانی، پیچیدگیهای از دست دادن و غم و اندوه را بررسی میکند، احتمالاً از این تصمیم تعجب نکردند. با این حال مردم کرهجنوبی که از طرفداران پرشور فرهنگ سلبریتی هستند و انتظار دسترسی نزدیک به بتهای خود را دارند، با خشم و تمسخر واکنش نشان دادند. آنها معتقد بودند که افتخار جایزهی نوبل باید با آنها تقسیم شود و احساس میکردند از جشنی که معمولاً بهدنبال چنین شناختی است، محرومند.
از زمان اولین حضور در المپیک سئول در سال 1988 که نشاندهندهی تلاش عمدی این کشور برای نفوذ فرهنگی بود، مطالب زیادی در مورد صعود خارقالعادهی قدرت نرم کره جنوبی در صحنهی جهانی نوشته شده است. برای کسانی که توجه نمیکنند ممکن است احساس کنند، یکشبه با یک کیدرام (درام کرهای)، کیبیوتی و کیپاپ دیده میشوند. پیشوند «کی» بهعنوان یک اصطلاح بازاریابی جذاب و بهراحتی قابل هضم برای محصولات فرهنگی جذاب و بسیار شیک کرهای عمل میکند.
هان که جایزهی من بوکر 2016 را برای «گیاهخوار» که توسط دبورا اسمیت به انگلیسی ترجمه شده، دریافت کرد و دو سال بعدش هم با «کتاب سپید» جزو نامزدهای نهایی این جایزه بود، در دههی گذشته سهم قابل توجهی در برجستهسازی فرهنگی کره داشته است. اما نوشتههای او بهجای تأکید بر رشد چشمگیر کشورش، جنبههای سرمایهداری و مردسالارانهی صنعت سرگرمی کره را به چالش میکشد و آن را رد میکند.
«گیاهخوار» او که در 2007 در کره منتشر شد، زن جوانی را در سئول امروزی روایت میکند که خوابها و خاطرات خشونت علیه حیوانات، او را تسخیر کرده است. «زندگی حیواناتی که من خوردم، همگی در آنجا قرار دارد. خون و گوشت تمام اجساد قصابیشده در هر گوشه و کنار پراکنده شدهاند و اگرچه بقایای جسمی آنها دفع شدهاند، اما زندگیشان همچنان سرسختانه به درون من میچسبد.»
درنتیجه او تصمیم میگیرد که لب به گوشت نزند. شوهرش که برای این با زن ازدواج کرده، چون معتقد بود از هر نظر «کاملاً معمولی» است، این تغییر ناگهانی وجودگرایانهی او را، ناراحتکننده مییابد و شروع به مبارزه با جسم و ذهن زن میکند. حالا زن دیگر پیش او نمیخوابد؛ زیرا مرد بوی گوشت میدهد و مرد نمیتواند با این موضوع کنار بیاید، برانگیخته میشود و برایش کاملاً پذیرفتنی است که به زن تعرض کند. وقتی زن بعدها بهخاطر خودکشی بستری میشود، مادرش از شوهر او عذرخواهی میکند و از رفتار غیرقابل درک و منحط دخترش شرمنده است.
براساس سیناپس «گیاهخوار»، این اثر را میتوان اثری موفق و تکبعدی، داستان ترسناک بدن فمینیستی دانست و گسست یئونگ هی از هنجارهای اجتماعی کره جنوبی در مورد رفتار با زنان در نظر گرفت که از آنها خواسته میشود همانطور که برایشان در نظر گرفته شده، بخورند، بپوشند و رفتار کنند. در بخش دوم رمان میبینیم که شخصیت او صرفاً نفی ارزشهای کنونی نیست، بلکه خواست شدیدی برای تجربهای خاص و کاملاً منحصربهفرد از زندگی، فارغ از هر محدودیتی است. نوشتهی هان تنها یک سرزنش نیست؛ این ثبت دقیق نیاز و تمایل انسان با تمام پیچیدگیهای آن است.
درحالیکه «گیاهخوار» هان، موفقترین رمان اوست که به زبانهای مختلف ترجمه شده است (در فارسی هم چند ترجمه از آن وجود دارد، منیژه ژیان، رامین جعفری، مرضیهسادات هاشمیپور، مهلاسادادت عرب و روحانگیز شعائیون مترجمانی هستند که این کتاب را به فارسی برگرداندهاند)، «اعمال انسانی» او در کره جنوبی مهمترین رمانش در نظر گرفته میشود.
این کشور با میراث قیام گوانگجو (که قتلعام گوانگجو نیز نامیده میشود) در مه 1980 دستوپنجه نرم میکند، زمانی که ارتش تحت فرمان دیکتاتور نظامی چون دوـ هوان به دانشجویان و غیرنظامیان معترض علیه حکومت نظامی تیراندازی کرد و حدود 2300 نفر را در 10 روز کشت و بعد از آن تعداد بیشتری را کتک زد، تجاوز و شکنجه کرد.
اخبار کشتار بهسرعت توسط دولت چون، خاموش شد و برای بیش از یک نسل تابو باقی ماند. تعداد تلفات هنوز بهشدت مورد بحث است درحالیکه 18 مه 1997، به روز بزرگداشت قربانیان تبدیل شد، گوانگجو همچنان نقطهعطف درگیریهای سیاسی است. هان در زمان این خشونتها 9 ساله بود اما خانوادهاش اوایل همان سال به حومهی سئول نقل مکان کرده بودند. او گفته بود، وقتی پدرش ـ که او هم رماننویس بود ـ عکسهای این شورش را دو سال بعد به او نشان داد، زندگیاش عوض شد. خاطرهی دختر 11 ساله شوکهشده در مؤخره با عنوان «نویسنده 2013» آمده است:
«هنوز لحظهای را بهیاد میآورم که نگاهم بهصورت مثلهشدهی زنی جوان افتاد که زخمهای عمیق نیزه روی صورتش بود. در آن لحظه در درونم چیزی به آرامی شکست، چیزی که قبلاً آن را تشخیص نداده بودم. شکستن یک چیز لطیف - یک روح، یک وجدان یا یک بدن فیزیکی، مانند شخصیتهایی که در اعمال انسانی به تصویر کشیده شدهاند - فوریترین موضوع شاهکار هان است. این سؤال اصلی در کار هان کانگ است. زبان او اغلب بهاندازهی گفتوگو با یک دوست، خوانندگان را وادار میکند که دفاعیات و طفرهرفتنهای خود را کنار بگذارند.