| کد مطلب: ۲۱۰۹۶

هنرمند: هم در صحنه، هم در اقناع

هنرمند: هم در صحنه، هم در اقناع

بهروز غریب‌پور از نظر من، انسانی استثنایی است و معتقدم در مجموعِ شخصیت‌های فرهنگی که فرهنگ را می‌شناسند و می‌توان به‌عنوان مدیران فرهنگی از آن‌ها یاد کرد، کمتر کسی نظیر غریب‌پور داشته‌ایم و داریم.

او مفهوم فرهنگ و مسائل فرهنگی را به معنای واقعی کلمه درک می‌کند؛ در وهله اول نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی تئاتر و به شکل مشخص اُپرانامه‌نویسی را و سپس فیلمنامه‌نویسی و سینما را. درواقع هرچند تخصص بهروز غریب‌پور گونه‌ای از نمایش عروسکی به نام اُپرای عروسکی است اما درک درست و جامع او از مسائل فرهنگی کم‌نظیر است. به‌گونه‌ای‌که می‌توان گفت بر همه موضوعات هنری از تئاتر و موسیقی و سینما گرفته تا نقاشی و گرافیک مشرف است.

او در زمینه آموزش‌های فرهنگی نیز نقش بسیار مهمی داشته و دارد؛ درواقع آن چیزی که تحت عنوان فرهنگسراها و خانه‌های فرهنگ در تهران، سپس ایران به وجود آمد و شکل گرفت محصول دانش، جدیت و پشتکار بهروز غریب‌پور بود و اگرچه ما به‌عنوان مدیران وقت، زمینه‌ها را فراهم کردیم اما کار اصلی را او انجام داد.

من بهروز غریب‌پور را از زمانی که استاندار اصفهان بودم می‌شناختم و نخستین کارهای او را در این استان دیدم. هنگامی که به تهران آمدم و در شهرداری مشغول به کار شدم باتوجه به شناخت پیشین‌ام، از او به‌عنوان مشاور فرهنگی دعوت به همکاری کردم. در آن زمان روزنامه کیهان و نیروهای سیاسی نزدیک به آن‌ها، به‌شدت مخالف این انتصاب بودند و تهمت‌های گوناگون اعم از توده‌ای، چپ، سلطنت‌طلب و... را به غریب‌پور نسبت می‌دادند.

بی‌آنکه، فارغ از بی‌اساس بودن اتهامات‌شان، متوجه باشند اساساً طبق آن‌چه می‌گویند کسی نمی‌تواند هم‌زمان توده‌ای و سلطنت‌طلب باشد! هرچند زمانی که قصد، اتهام‌زنی است، چشم‌ها بسته و دهان‌ها باز می‌شود و علی‌الظاهر عقل‌ها دیگر کار نمی‌کند. در مورد بهروز غریب‌پور حرف‌های مختلف و متفاوتی زده می‌شد اما آن‌چه مرا شیفته شخصیت او کرد این بود که در مقابل همه این حملات بی‌امان فقط و فقط به کار خود می‌پرداخت. بی‌آن‌که حتی پاسخی به این یاوه‌گویی‌ها بدهد. او در برابر این تخریب‌های شخصیتی بسیار مقاوم بود.

به‌گونه‌ای‌که به نظر من یکی از دلایل عمده موفقیت او همین موضوع بوده و هست؛ استقامتی ناشی از اعتقاد به آن‌چه انجام می‌داد به‌خصوص اعتقاد به لزوم گسترش آموزش‌های فرهنگی به‌ویژه برای کودکان و نوجوانان. من هم‌اکنون اطلاعی در مورد تعداد و کارکرد فرهنگسرای فعال در شهر تهران در اختیار ندارم و نمی‌دانم چه تعداد از این مکان‌های فرهنگی به‌واسطه انحرافاتِ بسیارِ ایجادشده در ایده کار فرهنگی از چرخه کارکرد اصلی خود خارج شده‌اند، درواقع نمی‌دانم مجموعه‌هایی که غریب‌پور پایه‌گذار نخستین نمونه آن بود، چقدر گسترش پیدا کرده‌اند و چه‌ تعداد از آن‌ها همچنان در همان حوزه فرهنگی مدنظر او فعالیت می‌کنند اما می‌دانم که هنوز نتوانسته‌اند این کار ریشه‌ای را مخدوش کنند و در هر صورت هم‌چنان مراکزی وجود دارد که به نوجوانان و جوانان خدمات فرهنگی ارائه می‌دهد و این مدیون استقامت و فهم درست بهروز غریب‌پور است.

زمانی که غریب‌پور به‌عنوان مشاور فرهنگی شهرداری تهران فعالیت می‌کرد، ایده‌های او، نه‌تنها معمولاً، که همواره به نظر من ایده‌هایی صحیح و قابل تأمل می‌آمدند که حاصل‌شان کارهایی فوق‌العاده بود. یک نمونه از این کارهای فوق‌العاده، احداث فرهنگسرای بهمن در محل سابق کشتارگاهی در جنوب تهران بود؛ فرهنگسرایی در جایی که پیش از آن بوی خون و تعفن و رد چاقو، تصویر ذهنی همیشگی کودکان و نوجوانان این محله‌ بود و با آن‌چه غریب‌پور کرد، هنرمندان سرآمدی چون زنده‌‌یاد استاد محمدرضا شجریان در فرهنگسرایی که به جای کشتارگاه سربرآورده بود به اجرا پرداختند و نخستین نسخه صحنه‌ای از رمان درجه یک «بینوایانِ» ویکتور هوگو در ایران، با درخشش بهترین بازیگران وقت در همین مکان روی صحنه رفت و مورد استقبال بسیار قرار گرفت.

این استقبال در شرایطی بود که منتقدان آن معتقد بودند فعالیت‌های فرهنگی معمولاً باید در آن مناطق جغرافیایی انجام شود که خود از حال‌وهوایی فرهنگی برخوردار است؛ ازجمله مناطقی در مرکز یا شمال شهر، اطراف فضاهای دانشگاهی و... درحالی‌که با افتتاح فرهنگسرای بهمن در جنوب شهر تهران، همواره شاهد صف‌های طویل برای تماشای نمایش‌های روی صحنه و اجراهای صحنه‌ای موسیقی‌ بودیم. ازجمله این اجراها، هنرنمایی بسم‌الله‌خان، نوازنده و موسیقیدان برجسته هندی و مشهورترین نوازنده ساز بادی شهنای بود که مورد استقبال بسیار قرار گرفت.

به هر حال، مجموع ایده‌های فرهنگی بهروز غریب‌پور که ازجمله شاهد نمود آن در فرهنگسراها و خانه‌های فرهنگ هستیم سابقه‌ای است که از او به یادگار مانده است به‌گونه‌ای‌که نه فقط در تهران، که در تمام ایران؛ هر کجا که شهری و شهرداری‌ وجود دارد، این الگو توسط شهرداران مورد استفاده قرار گرفته است و مجموعه‌هایی فرهنگی تحت عناوین گوناگون با تغییراتی اسمی ازجمله فرهنگسرا، خانه فرهنگ و... ایجاد کرده‌اند. به نظر من این تاثیر ماندگار بهروز غریب‌پور و کار گسترده حاصل از آن؛ اینکه امروز در هر شهری فرهنگسرایی وجود دارد میراث ایده اولیه اوست و جای تقدیر بسیار دارد.

نکته پایانی که باید در مورد بهروز غریب‌پور به آن اشاره کنم، پایمردی تام‌‌وتمام او تا انتهاست که عامل تاثیر فرهنگ در سخت‌ترین لایه‌های قدرت بود. برخلاف کسانی که به‌محض برخورد با یک انتقاد یا کارشکنی دست از کار و ادامه راه می‌کشند یا کلاً مسیر خود را عوض می‌کنند، تغییر رویه می‌دهند و به‌اصطلاح خط عوض می‌کنند؛ اتفاقی که ما نمونه‌های فراوانی از آن را به‌ویژه در مدیریت‌های فرهنگی و سیاسی داشته‌ایم.

قدرت فکری بهروز غریب‌پور برای اقناع مخالفان خود موجب شده بود که در مقابل سرسخت‌ترین مخالفان فرهنگی و هنری خود آن‌چنان با باور و اعتقاد راسخ و تحلیل قوی برخورد کند که همه آن‌ها مجذوب شخصیت و منطق او شوند و در عین مخالفت فکری، با عمق اندیشه‌های او در توسعه فرهنگ‌وهنر و تمهید مقدمات همراه او باشند. نمونه روشن این اتفاق همان شکل‌گیری فرهنگسرای بهمن بود به‌گونه‌ای‌که اگر شخصیت غریب‌پور نبود امکان نداشت فرد دیگری بتواند این مجموعه را از دست سلاخان و چاقوبه‌دستان بیرون بیاورد و به جای آن فرهنگسرایی برپا کند؛ همان‌طور که خانه هنرمندان را گرفت و در توافق به دست آمده با نظامیان عملاً پادگانی را در وسط شهر به یک مرکز پررونق فرهنگی برای همگان ازجمله هنرمندان تبدیل کرد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی