| کد مطلب: ۱۸۰۴۶

خوانشی از هفتمین جشن نوشتار سینمای ایران

نقــدها را بوَد آیا که عیاری گیرند؟

نقــدها را بوَد آیا که عیاری گیرند؟

بسترهایی بی‏کران که شبکه‏‌ها و فضاهای مجازی پدید آورده‏‌اند، شور و اشتیاقی افسارگسیخته را میان برخی نویسندگانِ جدید به وجود آورده است که البته همین بسترها باعث بی‏‌حوصلگی در بین سطرهای نوشته‏‌های نویسندگان شده است که این مهم در تعداد نه‏‌چندان کمی ‏‏‏از آثار ارسالی به هفتمین جشن نوشتار سینمای ایران هم کاملاً مشهود بود و یک زنگ خطر جدی محسوب می‏‏‏‌شود.

وقتی نقد را ارج می‌‌‌نهیم درواقع عقلانیت سینمایی را تقویت می‌‌‌کنیم که حاصل آن می‌‌‌تواند افزایش فرهنگ تحمل و توأمان در جامعه سینمایی باشد. اگرچه نقد فیلم بخشی از نقد زیبایی‌شناسی و در حوزه هنر قرار می‌‌‌گیرد و چه‌بسا به‌مثابه یک شغل و حرفه شناخته می‌‌‌شود، اما درنهایت می‌‌‌تواند از یک شغل به یک شأن تبدیل شود. به این معنا که ترویج هر شکلی از نقد هنری می‌‌‌تواند به تعمیق تفکر، اندیشیدن، گفت‌وگو و تعامل در جامعه کمک کند؛ به‌ویژه در جامعه هنری که به لوازم و التزام نقد به‌شدت نیاز دارد. ضمن اینکه خود نقد و جریان نقدنویسی هم به بازنگری و تجدیدنظر نیاز دارد.

واقعیت این است که در یک دهه گذشته، شرایط نقد سینمایی در مطبوعات و رسانه‌های ما دچار تشتت آراء و نابسامانی بوده و گویی هیچ مترومعیاری برای سنجش نقد وجود ندارد. چنان سره از ناسره غیرقابل تشخیص است که نمی‌‌‌توان غوره را از مویز تفکیک کرد! هرکس که خاطره‌ای یا احساس و نظری درباره فیلم دارد، خود را منتقد سینما می‌‌‌داند و کلیت نقد در حد یک سلیقه صرف شخصی تقلیل یافته است. البته سلیقه از لوازم و ماهیت نقد است و هیچ نقدی را نمی‌‌‌توان از سلیقه مبرا دانست.

نقد فیلم شاخه‌ای از نقد هنری است و هنر، یک ساحت زیباشناختی است که سلیقه در آن نقش مهمی ‌‌‌دارد. این سلیقه اما یک شرط دارد و آن هم منطق است. نقد یک نوع تأویل زیباشناختی است و مبتنی بر سلیقه اما این سلیقه باید ساختارمند بوده و منطق داشته باشد. اما متاسفانه آنچه امروزه در نقد سینمایی به‌ویژه در سایت‌های سینمایی دیده می‌‌‌شود، یک نوع آشفتگی عجیب در نقدنویسی است که به هیچ اصول و معیاری وابسته نبوده و سلیقه هم در آن فاقد منطق زیباشناختی است. در سال‌های اخیر به‌واسطه توسعه برنامه‌های تلویزیونی در حوزه نقد ازجمله تولید برنامه «هفت» موجب شد تا افکار عمومی ‌‌‌به‌ویژه نسل جوان توجه بیشتری به این مقوله داشته باشند، اما انگار بسط رسانه‌ای «نقد فیلم» موجب عوام‌زدگی نقد شده و آن را از یک امر تخصصی به یک مد و ژست اجتماعی بدل کرده است؛ منزلتی که حالا چند سالی است دچار خدشه شده و این بی‌ارتباط با توسعه فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی نیست.

گسترش رسانه‌ای، موجب عوام‌زدگی نقد فیلم شده و آن را از یک امر تخصصی، به یک مد و ژست اجتماعی بدل کرده است. به‌قول یکی از کارگردان‌ها، همه مردم دنیا دو تا شغل دارند؛ یکی شغل خودشان و دیگری منتقد سینما. بر همین اساس جامعه منتقدان سینمایی باید به تمهیداتی برای انسجام، تشخص و هویت‌بخشی به این صنف بیاندیشند و خود نقد را هم نقد کنند که به‌قول شاعر، نقدها را بُود آیا که عیاری گیرند. ازسوی‌دیگر در یک دهه گذشته هم شاهد رشد نقدهای میان‌رشته‌ای در حوزه سینما بودیم، هم ظهور منتقدان جوان و باسوادی که با تولید متن‌های بینارشته‌ای در حوزه سینما، آثار متفاوت و قابل‌تأملی در نقدنویسی تولید کرده‌اند.

یک بیانیه منتقدانه

در بیانیه هیئت‌داوران هفتمین جشن نوشتار سینمای ایران هم به این نکته‌ها اشاره شده است. خود این بیانیه می‌‌‌تواند شمایلی از وضعیت نقد و نقدنویسی را باتوجه به آثاری که در این دوره، داوری شدند ترسیم کند. در متن این بیانیه آمده است: «نشریه‌های سینمایی در کشورمان هم‌‌پا با پیدایش و گسترش تولیدی و کیفی سینمای ایران در دهه‌های گوناگون، یک روند دگرگون‌پذیرِ چشمگیر را از سر گذراندند. ازیک‌سو سطح نگارش نقد و تحلیل‌های سینمایی را بالا بردند و ازسویی‌دیگر میان نسل‌های فیلم‌بین و سینمایی‌نویس، نویسندگانی را پرورش داده‌اند که به‌مرور زمان، نظرها و دیدگاه‌های‌شان نه در حوزه‌ی نقدِ سینمایی، بلکه میان خود سینماگران نیز جایگاه و اهمیتی ویژه پیدا کرده است.

خوشبختانه در سال‌های اخیر، نوع نگاه به سینما و آثار سینمایی در جریان نگارش نقدها و تحلیل‌های سینمایی به اندازه‌ای رشد داشته که چندسالی‌ا‌ست حتی پای مباحث میان‌رشته‌ای نیز به نقدهای سینمایی‌مان باز شده است. با وجود این، بسترهایی بی‌کران که شبکه‌ها و فضاهای مجازی پدید آورده‌اند، شور و اشتیاقی افسارگسیخته را میان برخی نویسندگانِ جدید به وجود آورده است که البته همین بسترها باعث بی‌حوصلگی در بین سطرهای نوشته‌های نویسندگان شده است که این مهم در تعداد نه‌چندان کمی ‌‌‌از آثار ارسالی به هفتمین جشن نوشتار سینمای ایران هم کاملاً مشهود بود و یک زنگ خطر جدی محسوب می‌‌‌شود.

هیئت‌داوران هفتمین جشن نوشتار سینمای ایران با مطالعه و ارزیابی آثار ارسالی در بخش‌های ترجمه، گفت‌وگو، یادداشت و نقد کوشید با دقتی ویژه و بدون کوتاهی و اغماض، آثاری را- به‌عنوان نامزد و برنده- برگزیند که در هر یک از شاخه‌ها و حوزه‌های اشاره‌شده، به استانداردهایی که همگی‌مان می‌‌‌شناسیم و به آن‌ها پایبندیم، وفادار بوده و رعایت‌شان کرده‌اند. در این میان و با وجود ضعف‌های اشاره‌شده، بودند چند اثر خاص و ویژه که بیش از دیگران، نظر اعضای هیئت‌داوران را به خود جلب کردند. بی‌تردید و بدون اغراق، سطح کیفیِ این چند یادداشت، مقاله و مطلب ترجمه‌شده و گفت‌وگوی منتشرشده حتی در مقام مقایسه با آثارِ نوشته‌شده در سال‌های اخیر نیز حرف‌هایی فراوان برای گفتن داشتند.»

خبرنگار سینمایی یا منتقد فیلم

ازجمله آسیب‌هایی که سال‌هاست در حوزه نقد و نوشتار سینمایی با آن مواجه‌ایم، عدم تفکیک بین خبرنگاری سینما و نقد فیلم است. این در‌هم‌تنیدگی و عدم تفکیک حرفه‌ای موجب شده تا همه مشاغل و موقعیت‌‌های حرفه‌ای در حوزه فعالیت رسانه‌ای یکی فرض شوند و هویت حرفه‌ای آن‌ها از هم منفک نشود. واقعیت این است که خبرنگاری از حیث تعریف آکادمیک و تخصصی به یک‌سری فعالیت‌‌ها و مأموریت‌‌هایی ناظر است که با روزنامه‌نگاری یا حتی سردبیری و دبیرسرویس بودن و در حوزه سینما به‌ویژه با منتقد سینما بودن متفاوت است و هرکدام حیطه وظایف مشخصی دارند؛ اگرچه ممکن است همه آن‌ها زیر سقف یک رسانه خاص قرار گیرند و کارهایی مشابه انجام دهند.

پیش از هر چیز باید اشاره کنم که تأکید بر تمایز حرفه‌ای و ماهوی این مشاغل یا وظایف به‌معنای برتری یکی بر دیگری نیست بلکه مسئله بر سر تمایزپذیری آن‌هاست تا خلط مبحث و در اینجا خلط مشاغل صورت نگیرد. خبرنگار سینمایی، فردی است که در حوزه سینما و مسائل پیرامونی آن دست به تولید و انتشار خبر می‌‌‌زند و صرفاً نقش انتقال‌دهنده خبر یا پیام را دارد، اما منتقد سینمایی یا منتقد فیلم کسی است که به‌طور مشخص و به‌شکل تخصصی به نقد و بررسی فیلم‌‌ها یا مسائل سینمایی می‌‌‌پردازد. درواقع کار خبرنگار سینمایی، اطلاع‌رسانی و گزارشگری است و کار منتقد، نقد و بررسی و تحلیل.

به‌عبارت‌دیگر، خبرنگار به بازتاب و انعکاس رخدادهای سینمایی می‌‌‌پردازد اما منتقد از منظر زیبایی‌شناسی به تحلیل و تفسیر آن‌ها دست می‌‌‌زند. البته این به‌معنای عدم توانایی خبرنگار در تحلیل اخبار نیست. ممکن است خبرنگاری صاحب نظر و قوه تحلیل هم بوده و در قالب گزارش یا یادداشت به تفسیر خبر هم بپردازد، اما به‌شکل اولی و غالب. خبرنگاران مفسران خبر نیستند، بلکه انتقال‌دهندگان خبرند و این خود یک هنر ویژه در نویسندگی است به این معنا که آن‌ها با تسلط بر تکنیک‌‌ها و تمهیدهای خبرنویسی به تنظیم حرفه‌ای خبر دست می‌‌‌زنند و آن را خواندنی می‌‌‌کنند. ضمن این‌که خبرنگاران با استفاده از آیتم‌‌هایی مثل مصاحبه و گزارش می‌‌‌توانند به یک عنصر و عامل تأثیرگذار در مناسبات سینمایی بدل شوند، اما نقد فیلم یک کار تخصصی و مستقل است که صرفاً مبتنی بر عنصر خبر نیست و نیازمند آشنایی و تسلط فرد بر اصول زیبایی‌شناسی، فیلم‌شناسی و اطلاعات جانبی در حوزه‌‌های جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، شناخت ادبی و تئوری‌‌های نظری در زمینه فیلم است.

اما آنچه در سال‌های اخیر شاهد هستیم، آش شله‌قلم‌کاری است که خبرنگار سینما در مقام منتقد ظاهر شده است و درباره یک فیلم نه‌فقط اظهارنظر تخصصی که حتی حکم صادر می‌‌‌کند یا فردی با یکی، ‌دو مطلب مطبوعاتی که بیشتر به خاطره‌نویسی یا ریویوی فیلم شباهت دارند، خود را منتقد معرفی می‌‌‌کند. این اتفاق به‌ویژه در فضای مجازی و شبکه‌‌های اجتماعی زیاد رخ می‌‌‌دهد. خبرنگاری که دو خط درباره یک فیلم را به پست اینستاگرامی ‌‌‌خود تبدیل می‌‌‌کند، خود را منتقد می‌‌‌داند و زیر مطلبش هشتک منتقد سینما می‌‌‌زند.

ازسوی‌دیگر به‌عنوان منتقد در جدول ارزش‌گذاری فیلم‌‌ها حضور دارد و به آن‌ها ستاره می‌‌‌دهد؛ خبرنگارانی داریم که در برنامه‌‌های رادیو و تلویزیون یا نشست‌‌های نقد و بررسی فیلم‌‌ها به‌عنوان منتقد حضور می‌‌‌یابند و به نقد فیلم می‌‌‌نشینند. با این سوءظن یا سوءتفاهم که چون مثلاً درباره فلان فیلم یا فیلمساز اطلاعاتی دارند و اخباری تولید کرده‌اند یا مثلاً از پشت‌ صحنه تولید یک اثر و چگونگی فرآیند تولید یک فیلم مطلع‌اند، پس می‌‌‌توانند درباره آن فیلم از حیث سینمایی و زیبایی‌شناسی اظهارنظر کنند.

مشکل اصلی در همین‌جاست که فرق بین اظهارنظر و نقد را نمی‌‌‌دانند و گمان می‌‌‌کنند بیان کردن احساسی که به یک فیلم دارند، نقد محسوب می‌‌‌شود. واقعیتش این است که برخی خبرنگاران سینمایی پشت عناوین منتقد و نویسنده سینمایی به دنبال تشخص حرفه‌ای و هویت‌طلبی شغلی هستند تا به‌گمان خود، پرستیژ اجتماعی بیشتری داشته باشند. بخشی از این رویکرد شاید به این دلیل باشد که معمولاً نام خبرنگاران پای خبرشان نوشته نمی‌‌‌شود و خیلی‌‌ها آن‌ها را نمی‌‌‌شناسند، اما نام منتقد و نویسنده سینمایی پای نقدها و یادداشت‌‌ها می‌‌‌آید و غالباً منتقدان سینمایی شناخته‌شده‌تر از خبرنگاران هستند و این مسئله موجب می‌‌‌شود آن‌ها به‌دلیل تثبیت شهرت حرفه‌ای خود در کسوت منتقد ظاهر شوند.

این درحالی‌است که یک خبرنگار سینمایی اگر کارش را بلد باشد و درست انجام دهد، می‌‌‌تواند تأثیرگذارتر از یک منتقد سینمایی باشد. منتقد فیلم بودن فی‌نفسه فضیلت نیست، آن‌چه فضیلت است؛ منتقد خوب بودن یا خبرنگار خوب بودن است. در بازخوانی این خلط شغلی می‌‌‌توان به رویکرد و عملکرد انجمن منتقدان سینما هم اشاره کرد. بیش از نیمی‌‌‌ از اعضای این انجمن، خبرنگاران سینمایی هستند، نه منتقدان! خبرنگاری که کارت انجمن منتقدان سینمایی را در جیب دارد به‌الطبع خود را منتقد فرض می‌‌‌کند و از زبان منتقد درباره فیلم‌‌ها حرف می‌‌‌زند.

ظاهراً عنوان نویسنده سینمایی در انجمن به همان خبرنگار تعبیر شده است. درحالی‌که سینمایی‌نویسان شامل کسانی هستند که نه درباره فیلم‌‌ها از حیث ساختاری که درباره آن‌ها از منظر برون‌متنی یا درباره اتفاقاتی که در سینما رخ می‌‌‌دهد یادداشت یا گزارش تحلیلی می‌‌‌نویسند و این البته می‌‌‌تواند توسط یک خبرنگار هم که قلم تحلیلی دارد اتفاق بیفتد، اما لزوماً نویسنده سینمایی همان خبرنگار نیست. از همه این‌ها مهم‌تر این‌که خبرنگاری سینما خود صاحب شأن و جایگاه رسانه‌ای است و هویت اجتماعی قابل احترامی ‌‌‌دارد و هیچ لزومی ‌‌‌ندارد تا در کسوت منتقد برای خود تشخص حرفه‌ای کسب کند.

خیلی از منتقدان حتی بهترین آن‌ها شاید نتواند از پس کارهایی بربیاید که یک خبرنگار انجام می‌‌‌دهد؛ مثلاً یک مصاحبه خوب بگیرد یا گزارش جذابی بنویسد یا خبر خوبی تنظیم کند؛ لذا یک خبرنگار حرفه‌ای بودن بهتر از منتقد صوری بودن است. بااین‌حال این عدم تفکیک و تمایز بین منتقد و خبرنگار موجب شده است تا هم هویت حرفه‌ای هر دو حرفه مخدوش شود، هم به بدبینی سینماگران به آن‌ها دامن بزند؛ خبرنگاری که در مقام منتقد به اظهارنظر تخصصی درباره فیلم می‌‌‌پردازد ممکن است چیزهایی بگوید که خیلی پرت و بی‌ربط باشد و آن‌گاه سینماگران نه‌فقط آن شخص که کل جامعه منتقدان را به بی‌سوادی متهم کنند.

اگر بپذیریم که همه مشاغل محترم‌اند و هرکدام جایگاه و کارکردهای خاص خودشان را دارند و می‌‌‌توانند در همان جایگاه تأثیر‌گذار باشند، قطعاً از این فضای مخدوش و تولد منتقدان یک‌شبه یا خبرنگاران نیم‌بند رهایی می‌‌‌یابیم و سینما نیز از این تفکیک هویت شغلی، بهره خواهد برد. نه خبرنگاری، خبربیاری است و نه نقد فیلم، تعریف‌کردن فیلم است.

نقد و مکاشفه درونی منتقد

با بسط فناوری‌های ارتباطی و توسعه اینترنت و شبکه‌های اجتماعی با پدیده‌ای به اسم «منتقدان فیلم مجازی» مواجه هستیم که گمان می‌‌‌کنند نگارش و روایت احساس‌شان به یک فیلم و خوشامد یا بدآمد از یک فیلم، نامش «نقد» است! درواقع شاهد یک تشتت آراء درباره مفهوم نقد و نقادی هستیم که موجب شده «نقد حرفه‌ای» از شأنیت خود تهی شده و از اعتبارش کاسته شود. ما امروز نه‌فقط با سینمای مبتذل که با نقد مبتذل هم مواجه هستیم. نقدهای پیش‌پاافتاده و دم‌دستی که اظهارنظر شخصی را به‌نام نقد تعریف می‌‌‌کنند.

بدیهی است که هر فردی می‌‌‌تواند صاحب دیدگاه شخصی درباره آثار هنری ازجمله فیلم‌های سینمایی باشد. اساساً این خوانش مخاطب است که اثر هنری را قوام و دوام می‌‌‌بخشد، اما مشکل از آنجایی شروع می‌‌‌شود که «نظر» را با «نقد» اشتباه بگیریم. «نظر» یک داوری شخصی درباره یک رخداد یا اثر است، اما «نقد» یک ارزیابی زیبایی‌شناختی و روشمند درباره اثر است که مبتنی بر متدهایی هنری صورت می‌‌‌گیرد، همچنین روش و رویکرد دارد و براساس نگرش و نگارش هویتمندی بنا می‌‌‌شود.

در آکادمیک‌ترین شکل خود، نقد فیلم مبتنی بر نظریه‌های فیلم یا تئوری‌های زیبایی‌شناختی نوشته می‌‌‌شود یا در خوانش‌های بینارشته‌ای با ارجاع به تئوری‌های علوم انسانی. اظهارنظرهای مجازی اما بیشتر احساسات خام و پردازش‌نشده و فاقد پشتوانه‌های نظری و زیبایی‌شناسی است که منطق دراماتیک ندارد و اغلب ناشی از بدفهمی‌‌‌مفاهیم سینمایی است. مثلاً ازجمله این بدفهمی‌‌‌ها که درباره فیلم «برادران لیلا» صورت گرفت، تفسیرها و خوانش‌های نمادین و نشانه‌شناختی از آن بود که گاه به نکاتی ارجاع داده می‌‌‌شود که حیرت‌انگیز است و با هر گفتمان نشانه‌شناسانه‌ای نمی‌‌‌توان فهمی‌د چطور چنین تأویل‌هایی از فیلم صورت گرفته است؛ رمزگشایی‌هایی که خود نیازمند رازگشایی است؛ چنان‌که درباره «برادران لیلا» باید گفت که دچار ابتذال نشانه‌شناختی و نمادگرایی شده و آنقدر هر‌کس هر جزء فیلم را به کلی نمادین بیرون از متن اثر ارجاع داده که یک روز کارگردان باید بیاید و اعلام کند که هیچ‌کدام از این نمادها و نمادپردازی‌ها مقصود او نبوده است! نقدهای نمادپردازانه خاستگاه روانکاوانه دارد.

با رشد علم روانکاوی به حیطه نقد هنری وارد شده اما گاه آنقدر راه افراط پیموده که می‌‌‌گویند روزی فروید گفته بود: «گاهی سیگار فقط یک سیگار است» تا بر این نکته تأکید کرده باشد که همیشه و همه‌جا هر ابژه‌ای نماد ابژه دیگر نیست. حالا انگار این رویکرد در تأویل‌های نمادگرایانه فیلم «برادران لیلا» هم رخ داده و آنقدر راه افراط پیموده که انگار هیچ صحنه، کنش و شخصیتی خودش نیست، بلکه نماد و نشانه چیز دیگری است. جالب اینکه این نمادپردازی‌های افراطی از سوی دو قطب مخالف و موافق فیلم علیه هم استفاده می‌‌‌شود و هر طیفی می‌‌‌خواهد نمادهایی را از فیلم بیرون بکشد که در تضاد با نمادپردازی‌های طیف مقابل باشد. نمادهایی که بیشتر خوانش ذهنی مخاطب است، نه مقصود مؤلف، نه‌فقط سینما که نقد سینما هم نیازمند بازنگری است تا عیار آن در غبار بدفهمی‌‌‌ها روشن شود.

«مهرزاد دانش» از منتقدان شناخته‌شده که در هفتمین جشن نوشتاری بزرگداشت او برگزار شد، بعد از دریافت جایزه خود به نکته خوبی درباره تجربه نقدنویسی اشاره کرد که می‌‌‌تواند حسن خطاب خوبی برای این گزارش باشد.

او گفت: «روزهای اولی که در مجله فیلم حضور داشتم، سر پر بادی داشتم و فکر می‌‌‌کردم باید به همه آموزش بدهم و ایراد کارها را بگیرم اما بعدها به این نتیجه رسیدم که بحث نقد فیلم نوعی گفت‌وگو با خویشتن است و من به‌عنوان نویسنده، مکاشفه و شهودی که در دنیای سینماگر کشف کرده‌ام روی کاغذ می‌‌‌آورم و در مراحل بعد، این تجربه‌ها را با هم سهیم می‌‌‌‌شویم.»

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی