| کد مطلب: ۱۷۱۰۶
سفیدشویی و انکار حقایق

درباره فیلم سینمایی پرویزخان

سفیدشویی و انکار حقایق

۱- انکار توانمندی فوق‌ستاره‌های یک نسل فوتبالی که بعضی‌شان در تاریخ فوتبال تکرار نشدند، هنر نیست. به اسم اخلاق و اخلاقیات از استعدادهای ناب، توقع رفتار و گفتار یک سرباز در پادگان آموزشی را داشتن، دیکتاتوری‌‌ است نه اخلاق‌گرا بودن. آری پرویز دهداری در مکتب شاهین نزد عباس اکرامی در دهه‌های 40 و 50 خورشیدی پروریده شده بود، اما اینکه در دهه 60 به‌عنوان مربی با بازیکنان شاخص تیم‌‌ملی مانند یک بچه رفتار کنی اسمش خیلی چیزهای دیگر است، نه اخلاقی‌بودن.

یک نسل طلایی را بسوزانی برای اینکه دستور داده‌ای یک‌نفر که اصلاً بلد نیست کاشته بزند کاشته‌ها را بزند، بعد کاشته‌زن قهار تیم را به جرم اینکه خلاف دستور عمل کرده و توپ را طوری کاشته زده که دروازه‌بان تیم رقیب (ژاپن) به داخلِ دروازه رفتنِ توپ را فقط تماشا کرده است، از تیم اخراج کنی و بقیه هم به‌خاطر این رفتار ناشایست سرمربی پشت آن استعداد بی‌نظیر تاریخ فوتبال درآیند و درنهایت همه را اخراج کنی و اسمش را خیانت ملی بگذاری، درحالی‌که خائن اویی‌ است که عنان قدرت پادگانی دارد و شاخصش شایسته‌سالاری و رفتار، گفتار متناسب با نخبگان ورزشی مملکت نیست. تازه اسم این کار را هم اخلاق‌گرایی بگذاری و دیگران را وادار کنی که تو را اسطوره اخلاق بنامند. نه رفقا، اسطوره اخلاق فوتبال عباس اکرامی بود که مکتب شاهین را پایه‌گذاری کرد و شاگردان خلفش حسینعلی کلانی و همایون بهزادی. خود دکتر اکرامی می‌گفت بهترین شاگرد مکتب شاهین، کلانی است که در اخلاق و ورزش مدارج ترقی را توسعه‌مند طی کرد؛ آدم‌حسابی‌ که تاریخ فوتبال و هواداران چند ده میلیونی‌اش در ایران به قدر لازم قدرشناس او نبوده و نیستند...

2- فیلم «پرویزخان» در پی آن ساخته شده که از دهداری اسطوره بسازد و 15 نخبه فوتبال را خائن بنامد؛ مربی‌ای که کمک‌اش هم در بی‌اخلاقی و بدرفتاری با این بازیکنان کم از او نداشت و سر هم بود. اساساً سرمایه‌گذار این فیلم که سینمای ایران را در قبضه خود دارد، تماماً برای سفیدشویی تاریخ یا سلب تاریخ کار می‌سازد و هدفش هنر و سینما نیست؛ یک نمونه‌اش همین «پرویزخان».

3- درام و کارگردانی این فیلم بسیار مبتدیانه، خام‌دستانه و در برخی سکانس‌ها کمدی ناخواسته است. نوشته و کارگردانی تماماً در سطح و در ابتدایی‌ترین شاخص‌های هنر سینما گام برمی‌دارد. فیلمی به‌شدت سفارشی با خطاهای تاریخی بسیار و استخدام یک ورزشی‌نویس برای توجیه رسانه‌ای غلط‌های تاریخی. فیلمی که حیف پول است و ساختنش حتی برای تاثیر بر افکار عمومی با هدف مدنظر سازنده‌اش همخوانی ندارد و نمی‌ارزد: فیلمی که حتی صدای فرزند پرویز دهداری را درآورده که: «این فیلم اصلاً شبیه پدرم نیست». هرگز به یاد ندارم که این نهاد سینمایی (سازمان سینمایی اوج) فیلمی ساخته باشد که اساساً به ساختنش بیارزد، اثر قوی یا قابل تأملی به حساب آید یا در تاریخ سینما اثر شاخصی محسوب شود؛ به‌واقع باید گفت مدیران این مجموعه اگر واقعاً انسانند، بودجه عمومی کشور را که اینگونه هدر می‌دهند اگر صرف اشتغال‌زایی، تولید در جامعه و رفع فقر عمومی کنند، بسیار انسانی‌تر و جایزتر است تا اینکه هرسال صدها میلیارد تومان در شرایطی که مردم ایران هر روزه فقیرتر می‌شوند به هدر دهند...

4- جایگزین‌سازی بازیکنان با جثه، گریم و هیکل بازیکنان اصلاً مطابقت ندارد و تنها به بازسازی رخ و صورت اکتفا شده است. یکی از مواردی که باعث شده این فیلم کمدی ناخواسته باشد، همین مورد است. مورد دیگر هیجان کاذبی است که در سکانس پایانی فیلم کارگردان خواسته به مخاطب تزریق کند و میزانسن، بازی‌ها و کارگردانی، کار را مسخره جلوه داده است.

5- بزرگترین معضل این فیلم فصل‌های فوتبالی این کار است که بسیار مبتدیانه در حد فوتبال مدارس هم حتی نیست و حرکت بازیکنان، پاسکاری‌ها و دفاع روبه‌رو به‌طرزی بسیار ناشیانه به تصویر کشیده شده است؛ به‌طوری‌که می‌توان به‌جرأت گفت کارگردان این فیلم یا فوتبال نمی‌داند یا کارگردانی یا جفتش را. هر کسی حتی اگر چندبار در عمرش فوتبال دیده باشد، با دیدن صحنه‌های فوتبالیِ «پرویزخان» درمی‌یابد که فوتبالی که در این فیلم بازی می‌شود در سطح ملی نیست و بسیار خام‌دستانه اجرا شده و شعور و فهم مخاطب در این فیلم بسیار پایین انگاشته شده است؛ فیلمی که حیف پول است و نساختنش بسیار مفیدتر بود تا...

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
آخرین اخبار