مسیر موفقیت مستقیم نیست
موفقیت خارقالعادهای که سر آلکس فرگوسن طی حضور 26 ساله در باشگاه منچستریونایتد بهعنوان مربی تجربه کرد، شاید چیزی شبیه معجزه به نظر برسد. او در این مدت 38 جام برای شیاطین سرخ به ارمغان آورد و با 13 قهرمانی در لیگ برتر انگلستان و 2 قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، چنان کارنامهای از خود بر جای گذاشت که امروزه موفقترین سرمربی تیمهای باشگاهی انگلیس باید تقریباً دو برابر حال حاضرش قهرمانی و جام به دست بیاورد تا به جایگاه فرگوسن برسد.
چنین موفقیتی البته تصادفی و شانسی نبوده است. شانس شاید یکبار در خانه آدمی را بزند، اما در رقابتی نفسگیر چون لیگ برتر جزیره بعید است بتوان با شانس و اقبال یکدهم آنچه را منچستریونایتد فرگوسن رقم زد، عملی کرد. نه، موفقیت منچستر یونایتد برآیند و محصول مبارزهای جانانه بوده است که در کتاب «رویارویی با تغییر» کم و کیف آن را لااقل تا آنجا که به نقش قابل توجه فرگوسن در مدیریت تیم باز میگردد میتوان خواند.
فرگوسن در یکی از رقابتیترین صنایع جهان، دوونیم دهه جلودار بود؛ جایی که نرخ شکست بالاست و میانگین مدت تصدی یک مربی فقط یکسال و چهارماه است و نرخ بخشش اشتباهات نیز بسیار پایین است زیرا 55 درصد از کسانی که فقط یکبار تجربه مربیگری داشتهاند، دیگر هرگز این کار را انجام ندادهاند.
با چنین تفاسیری کافیاست لغزشی کوتاه کنی یا در پرهیز از تکرار خطاها سهلانگاری به خرج بدهی؛ در چنین صورتی احتمالاً باید برای همیشه فوتبال را از جایگاه تماشاگران دنبال کنی، نه روی نیمکت مربیان.
موفقیت تصادفی نیست
با این همه، اگر یک خطا در تحلیل موفقیتهای فرگوسن این باشد که آنها را به شانس نسبت بدهیم، خطای دیگر نیز این خواهد که گمان کنیم مسیر فرگوسن در این مسیر مسیری هموار بوده است.
در این تصور، آغازهای الهامبخش و فرجامهای شاد است که به یاد آورده میشوند؛ گویی از 6 نوامبر 1986 که فرگوسن جانشین ران اتکینسون شد و طی مصاحبهای قول داد که به تعداد لیورپولیها، منچستریها را قهرمان لیگ کند تا 8 می 2013 که او به طرز ناگهانی اعلام بازنشستگی کرد، او در جادهای یکطرفه و بدون چالش رانده و به پیش رفته است.
دیمین هیوز، نویسنده کتاب حاضر که سخنران انگیزشی و تسهیلگر مدیریت تغییر هم هست، اما با چنین درکی از موفقیت مخالف است و برای نشاندادن این امر به تجربه واقعی مربیگری فرگوسن در منچستریونایتد سر میزند و خوانندگان کتابش را با واقعیت وجود چالشهای جدی و فراوان در زندگی حرفهای این مربی مشهور آشنا میکند.
به نظر ا،و این چالشها و شکستها چیزی هستند که عموم مردم قادر به دیدن آنها در میان همان آغازهای الهامبخش و فرجامهای شاد نیستند. آنها اما حضور دارند و اگر کسی چون فرگوسن فن مدیریت تغییر را نمیدانست و مواجههای صحیح با آنها نداشت، کشتی اقیانوسپیمای منچستر یونایتد زمینگیر میشد. به قول فرگوسن: «فردای پس از شکست، من یک مربی عالی بودم.»
نگرش است که تفاوتها را رقم میزند
طبق این تفسیر تغییر در شرایط زندگی همه آدمیان امری گریزناپذیر است. مواجهه با تغییر و مدیریت آن اما مختص کسانی است که نمیخواهند ترسها و بهانههایشان سد راه پیشرفتشان شود. فرگوسن یکی از آنها بود که میدانست «موفقیت از مسیرهای مستقیم به دست نمیآید.»
به همین دلیل نهتنها از مقابله با چالشها نهراسید، بلکه برای تضمین موفقیت تیمش بازیکنانی را برگزید که بتوانند در برابر مشکلات انعطافپذیر باشند، کاستیهای خود را بپذیرند و پیشرفت شخصی را سرلوحه خود قرار دهند.
«رویارویی با تغییر» از این منظر آکنده از مثالهای عینی از رفتار فرگوسن با بازیکنان خود در موقعیتهای دشوار است؛ از جایی که آنها در 26 مه 1999 در نیوکمپ در حال شکست از بایرن مونیخ در فینال لیگ قهرمانان اروپا بودند تا مثالی خیلی سادهتر؛ وقتی رابی بریدی بازیکن جوان ایرلندی نوبت خود را در صف غذاخوری به کریستیانو رونالدو میدهد اما بهواسطه همین عمل بهزعم خودش مؤدبانه مورد مؤاخذه فرگوسن قرار میگیرد: «من میخوام فکر کنی که تو از اون بهتری، میخوام باور کنی که میتونی جای اونرو توی تیم بگیری، خوش ندارم چاپلوسیش رو بکنی، دیگه نبینم این کار رو بکنی.»
هیوز در توضیح این رفتار فرگوسن میگوید، کاری که او میکرد بهکاربردن مفهومی روانشناختی بود بهنام تئوری خود ـ سازگاری (Self – Consistency) که طبق آن ما براساس تصوری که از خودمان داریم عمل میکنیم.
پرسکات لکی یکی از پیشگامان این روانشناسی میگوید، نیاز ذاتی انسان ثبات است و به همین دلیل اگر فکری با دیگر مفاهیم و ایدههای قوی در تضاد باشد، ذهن انسان آن را نخواهد پذیرفت. نمونهای از عملکرد این تئوری در بیماری ذهنی آنورکسیا دیده میشود.
افراد دچار این بیماری تصور اضافهوزن دارند و وقتی جلوی آیینه میایستند، فقط اضافه وزن داشتن را میبینند، حتی اگر واقعیت چنین نباشد. این اختلال باعث ادامه کاهش وزن مخرب نزد آنها میشود.
مثال رابی بریدی هم از منظر تئوری خود سازگاری اهمیت دارد زیرا بریدی باور نداشت که با بازیکن پرتغالی برابر است و اگر قرار بود او بر همین باور باقی بماند، دیگر بهترین مربیگری جهان هم بر او هیچ تاثیری نداشت؛ ایدهای در تایید حرفی که زمانی برایان کلاف افسانهای به خبرنگاران گفت: «90 درصد فوتبال ذهنی است» و از چرچیل نیز آن را شنیدهایم: «نگرش موضوعی کوچک است که تفاوتی بزرگ ایجاد میکند.»
معرفی کتاب
رویارویی با تغییر
نویسنده: دیمین هیوز
مترجم: وحید نمازی
انتشارات: دیوار
قیمت: 195 هزار تومان