روزگار ابراز محبتهای بیباک
بهتازگی شماره 29 دوره جدید مجله «تجربه» منتشر شده است. در این شماره عکس یکِ روی جلد آن به فرامرز اصلانی اختصاص پیدا کرده است؛ موزیسین و خواننده مشهور موسیقی پاپ ایرانی که در عین گزیدهکاری بهخصوص بهواسطه آثاری چون «اگه یه روز بری سفر» و «آهوی وحشی» شهرتی فراگیر و حتی فراتر از مرزهای ایران داشت.
او دلبستگی خاصی به وطن داشت و در عموم آثارش بازتابی از روزگاران سپریشدهاش در ایران را میشد شنید. شاید به همین دلیل باشد که در کنار عکس روی جلد او با چشمانی بسته، چنین تیتری انتخاب شده است: «هنرمندی که در ایران جا ماند».
در پرونده ویژه مجله در یادبود این خواننده، محمدعلی بهمنی که سرود «کارگر» او را اصلانی در اوایل انقلاب خوانده است، از شخصیت سالم و مهربان او و گرفتاریهایی که خواندن این ترانه برای بهمنی ایجاد کرده، سخن گفته است.
سما بابایی او را موسیقیدانی دانسته که «کلمه» را میشناخت و سایه اقتصادینیا از زیست هنری متعادل اصلانی نوشته است: «حفظ حد هر چیز اساساً یکی از رموز وقار شخصیت او بود: به اندازه میخواند، بهاندازه مصاحبه میکرد، بهاندازه اظهارنظر میکرد، بهاندازه شاد بود، بهاندازه غمگین، بهاندازه سیاسی بود و بهاندازه ساکت و مهمتر از همه، بهاندازه ایرانی.»
از دیگر بخشهای جذاب این شماره تجربه پروندهای است که برای رمان دکتر ژیواگو تهیه شده است. میدانیم که در همین سال گذشته سه ترجمه از شاهکار بوریس پاسترناک در ایران به چاپ رسیده است.
این سه مترجم یعنی علیاصغر خبرهزاده، پروانه فخامزاده و میترا نظریان هم هر سه از مترجمان معتبر هستند و به همین دلیل شمیم شهلا در نگاهی به جریان ترجمههای همزمان از آثار ادبی در ایران ضمن شرح بازترجمههای غیرضروری و مشکوکی که در میدان ادبیات ایران رواج پیدا کرده، از این سخن گفته که راجع به کیفیت این سه ترجمه باید «اجازه بدهیم زمان تصمیم بگیرد».
میترا نظریان، مترجمی که این کتاب را از زبان روسی به فارسی بازگردانده است در همین پرونده در مصاحبه با «تجربه» بدین نکته اشاره کرده که: «این رمان نخستینبار به زبان ایتالیایی ترجمه و چاپ شد، سپس به دهها زبان چاپ و در سراسر اروپا منتشر شد.
این در حالی بود که پاسترناک و رمان او بهشدت مغضوب مقامات اتحاد جماهیر شوروی بودند. 33 ســال پس از نوشته شدن این رمان، بیش از 60 بار به شکل نسخههای دستنویس در شوروی چاپ و منتشر شد. مردم با تهیه و خواندن این کتاب، آزادی و جان خود را به مخاطره میانداختند.
اما سرانجام در سال ۱۹۸۸ این رمان بهصورت رسمی در شــوروی چاپ و منتشر و پس از آن بارها تجدیدچاپ شد؛ نســخهای که من انتخاب کردم یکی از همین نسخههاست.»
در همین پرونده آبتین گلکار، مترجم و استاد پیشین دانشگاه هم در یادداشتی به این نکته اشاره کرده: «بدون ژیواگوها جهان برجا نمیماند».
آخرین گفتوگو با آذر فخر و پرویز ربیعی چندروز پیش از درگذشتشان در کنار گفتوگو با امید طبیبزاده درباره کتاب «جلال آلاحمد و معاصرانش» و گفتوگو با ستاره اسکندری، کارگردان فیلم «خورشید آن ماه» با عنوان اصلی «میگویند یا با منی یا علیه من»، از دیگر بخشهای این شماره مجله است.
آذر فخر، بازیگر قدیمی سینما و تئاتر ایران در بخشی از مصاحبهاش گفته است: «مدتهاست که نگاه کردن به عکسهای دســتهجمعی اهالی هنــر بعد از دیــدن تئاتر یا نمایشگاهها آزارم میدهد. در چند عکسی هم که از شما دیدم با بچههای یک گروه نمایشی، حس کردم دلهایتان نزدیک است به هم ولی دستهایتان را گویی بهزور یک زنجیر نامرئی به هم قفل کردهاند که مبادا نشان دهید دست و دلتان به مهربانی در دست هم اســت. اما نگاه کنید به عکسهای زمان ما. زمانی که باکی نبود محبتها را پنهان کردن.»
در بخش کتابخانه با فریدون مجلسی به بهانه انتشار کتاب تازهاش با نام «ولی افتاد مشکلها» مصاحبهای شده است که در آن طبق نظر مجلسی «برکناری مصدق در غیاب مجلس، قانونی بود».