حافظ گنجینه موسیقی ایران

تاریخ درگذشت هنرمند، آغاز جاودانگی اوست. از این تاریخ هرچه بگذرد غباری بر شخصیت فردی و قضاوتهای شخصی مینشیند و جنبههای هنری و حرفهای او جلوهای بیشتر خواهد داشت. هرچه از 12 اردیبهشتماه 1393 میگذرد، نقش محمدرضا لطفی در تاریخ موسیقی ایران نمایانتر شد و قضاوتها درباره شخصیت فردی، گرایشات و عقاید او کمرنگتر میشود.
تاریخ موسیقی ایران در سدههای اخیر شاهد چند چهره برجسته و تأثیرگذار است که محمدرضا لطفی بدون تردید یکی از این چهرههای انگشتشمار است. لطفی نه یک نوازنده، نه یک سرپرست گروه و نه یک آهنگساز؛ بلکه یک جریانساز در تاریخ موسیقی است. بررسی جنبههای مختلف حرفهای او نیاز به یک پژوهش جامع و کامل دارد که امیدوارم روزی همکاران، همدورهایها، شاگردان و دوستان او در کنار پژوهشگران موسیقی در کنار هم این مهم را رقم بزنند. چراکه شاید نقشی که صبا، وزیری یا خالقی در زمانه خود در موسیقی ایران ایفا کردند، محمدرضا لطفی در دوره و زمانه خود برعهده داشت.
لطفی زمانی گروه شیدا را تأسیس کرد که شاید بهزعم او و معدود دغدغهمندان سنت و اصالت، موسیقی ایرانی از ریشهها، سنت و حتی از خود دور شده بود.
آنچه لطفی در ذهن داشت همان اندیشهای بود که داریوش صفوت را سالها پیش ترغیب به تأسیس مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی کرده بود. گروه شیدا مانند هر پدیده دیگری در طول دوران فعالیتش شاهد فرازوفرودهای بسیاری بود اما آنچه لطفی در طول سالیان دراز سرپرستی گروه شیدا بر آن تأکید داشت، نگاه ویژه به سنت، اصالت و بهطور ملموس حفظ و نگهداری ردیف موسیقی ایرانی بود. شایان ذکر است که موسیقی لطفی، موسیقی ردیف دستگاهی بود و او تمام همت خود را در زندگی کاریاش برای حفظ این میراث و گنجینه ارزنده ایرانیان بهکار برد.
یکی از موارد قابلتوجه در آثار لطفی، نگاه اصیل و ریشهای آن به سازهای ایرانی است. لطفی همواره تأکید جدی به این مورد داشت که هر ساز، صدای واقعی و اصیل خود را در گروه داشته باشد، نکتهای که در بسیاری از گروهنوازیهای سالهای اخیر مغفول مانده است. او تأکید داشت جملات نی باید آوازی باشد، نه آنکه بخواهد جملات تار را با نی بنوازد. یا آنکه کمانچه صدای واقعی خود را داشته باشد، نه آنکه نقش ویولن در گروه داشته باشد و....
یکی دیگر از اثربخشیهای لطفی در موسیقی ایران، وارد کردن ساز دف به گروهنوازی آنسامبل ایرانی بود که برای نخستینبار در کنسرت نوا (چهرهبهچهره) با نوازندگی بیژن کامکار آن را رقم زد و ساز دف که تا پیشازاین در موسیقی آئینی کردستان وجود داشت، به موسیقی ایرانی وارد شد و ازاینمنظر ساز دف وامدار جسارت لطفی است.
لطفی در زندگی کاریاش دوران مختلفی داشته که بررسی آن نیازمند مجالی بیشتر است. از همکاریهایش با هنرمندان برجسته تا کانون چاووش و... اما دورهای که بهزعم نگارنده این سطور از برجستهترین دوران کاری لطفی است، برمیگردد به دو دهه آخر زندگی لطفی یعنی دوران تأسیس مکتبخانه میرزا عبدالله که اتفاقی برجسته در تاریخ موسیقی ایران بود. لطفی در مکتبخانه، استعدادهای موسیقی ایرانی را جذب کرد، پرورش و آموزش داد. این پرورشیافتگانِ مکتبخانه امروزه از حافظان و راویان صدیق ریشههای موسیقی ایرانیاند و همین برای ماندگاری هنرمند کفایت میکند.
شاید این تکرار بیهوده نباشد اگر بگوییم نام محمدرضا لطفی در تاریخ موسیقی ایران کنار تأثیرگذارانی چون وزیری، خالقی و صبا قرار دارد. یادش گرامی باد.