گوهران نایاب، خالقان جاودانههای بیتکرار
دهههای 40 و 50، عصر شکوفایی موسیقی، دورانی که کافی بود تا سبکهای گونهگون و رایج موسیقی را زیر و رو کرد تا به انبوهی از نامهای بزرگ و تاثیرگذار رسید که هریک سهم عمدهای در شکوفایی و تحول موسیقی داشتند. واروژان، فرهاد مهراد، چشم آذر، هایده و بسیاری از ستارههای موسیقی پاپ ایرانی که با وجود گذشت سالهای مدید از حضورشان در موسیقی، یگانگی خود را حفظ کردهاند. برخلاف موسیقی پاپ این روزها که تبدیل به نوعی فکاهی شده است و مطایبهگر از فرط بیمزهگی سخنانش، حتی قادر نیست خنده را بر لب مخاطب طنزشناس نیز بنشاند. موسیقی ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نبود و تجلّی هنرمندان تاثیرگذار دهههای 40 و 50، منجر به تعالی عمیقی در موسیقی شد که آثار آن تا سالها در چهره این هنر هویداست. کیفیّت، تنوع و گسترده فعالیّت هنرمندان این عصر به اندازهای بود که غالب کوشش هنرمندان، به یک اثر ماندگار تبدیل و ذائقه هنری علاقهمندان را تامین میکرد. این مهم برآیند کار تیمی، خلاقیّت فردی، تبحّر و آموزش صحیح هنرمند بوده و فقدان یکی از این موارد بر کیفیت نهایی اثر، تاثیر منفی میگذاشت. جمشید عندلیبی، نینواز نامدار ایرانی نیز یکی از آن هزاران بود که نوازندگی استادانهاش در قطعه ارزشمند نینوا، ساخته حسین علیزاده تبدیل به خاطره جمعی و بخشی از هویت ایرانیان شده است. او در تولید آثار هنری، همکاری نزدیکی با هنرمندان بزرگ داشته و علاوه بر نوازندگی، آلبومهای بسیاری را نیز آهنگسازی کرده است. حضور چشمگیر هنرمندان شاخص در دو دهه یادشده بهرغم آنکه چونان صور اسرافیل، جان تازهای به هنر موسیقی ایران دمید و غریو نوای خوش هنر چون سبحه رضوان در گوش اهل حقیقت پیچید، اما تداوم این نوای خوش در سنوات بعد کمرنگتر شد، آنچنان که نه خبری از تجلّی هنرمند تاثیرگذار بود و نه اثری در خور، خلق میشد، هر آنچه هم بود، ماحصل کوشش هنرمندانی بود که فعالیت هنری خویش را از سالهای قبل پیگیری میکردند. بهجرأت میتوان گفت که هست و موجودیت کنونی موسیقی، مدیون بسیار هنرمندان جامعالاطرافی است که با آفرینش آثار اعجازانگیز هنری، باعث تجدید حیاتِ هنر موسیقی شده و ارتباط میان هنرمند و مخاطب را با تولید آثار هنری خود حفظ کردند. اما این روزها تولید انواع گوناگون از اصواتی که با نام موسیقی به مخاطب ارائه میشود، نهتنها این هنر را از مسیر اصلی خود گمراه کرده که به لطف فضای مجازی، سوءاستفاده برخی شیّادان هنری -که عمدتاً در قالب خوانندگانی خوشسیما ظاهر میشوند- تساهل اندک هنرمندانِ راستینِ باقیمانده و تغافل دستاندرکاران امر درخت تنومند هنر در حال خشکیدن است. بخشی از این قصور نیز متوجه هنرمندانی است که در پرورش و تربیت شاگردانی که میتوانستند ادامهدهنده راهشان باشند، اهتمام چندانی نکردند. با این حال بسیاری از آن هنرمندانی که نسل اعجازانگیز موسیقی ایران را تشکیل داده و آثارشان هنوز هم میهمان روز و شب علاقهمندان به هنر است، رخ در نقاب خاک کشیدهاند و عده اندکی از آنان باقی ماندهاند؛ هنرمندانی که نه سودای شهرت در فضای مجازی دارند، نه در پی فریب مردم با ابزار پالایش صدا و تصویرند. جمشید عندلیبی یکی از آنها بود، هنرمند بیتکلفی که در سالهای پایانی عمر خویش، کمتر کسی یادش را گرامی داشت و قدر دید. این مهم را نیز نباید از یاد برد که در طول دههها و حتی سدهها، کارگزاران، هنرمندان، کنشگرانِ هنری و آنانکه دستی بر آتش هنر دارند، نتوانستهاند موسیقی را از وضعیت خوانندهمحوری خارج و توجه توده را به سمت سایر دستاندرکاران هنری نیز جلب کنند، مخاطب عام –و دریغ که در برخی موارد نیز مخاطب خاص- هیچ شناختی از نوازنده یا پدیدآورنده اثر هنری نداشته و این نقیصه، نوازندگان فراوانی را دچار پژمردگی و کنارهگیری زودهنگام آنان از فعالیت حرفهای هنر کرده است. باید این نکته را در نظر داشت که تولید یک اثر هنری حاصل تلاش یک تیم هنری بوده و طبیعی است که یک خواننده به تنهایی، نخواهد توانست در ماندگاری آن اثر توفیق یابد، توجه بیشتر به نوازندگان و قدردانی از اندک جمع باقیمانده از بزرگان هنر چه آنانکه جامه خوانندگی به تن کردهاند و چه نوازندگان ارزنده موسیقی، کوچکترین تکلیفی است که بر گردن اهل هنر نهاده شده است. گرچه باید ابتدا، خود ارزش و عیار خود را دانسته و با رفتارهای درست هنری و اجتماعی، ذهنیت دوستداشتنی خود در میان علاقهمندان را مخدوش نکنند.