عشق مهارت است نه هیجان
«هر زوج معمولی 30 تا 40 بار در سال درگیر مشاجره جدی میشوند»، شاید با خواندن این جمله، کمی به زندگی عاطفیتان امیدوار شوید و این فکر که فقط شما درگیر جدالهای همیشگی هستید و دیگران در صلح و آرامش هستند را کنار بگذارید. هر انسانی در تقابل با انسان دیگر دچار حساسیتهایی میشود که گاه بروز آنها باعث ایجاد مشکلاتی بزرگ خواهد شد.
«مشاجرههای زن و شوهری» از مدرسه زندگی نشر هنوز، در ابتدای سخن به تاریخچهای از این جدالها میپردازد که در مصر و یونان باستان، زوجها چگونه با یکدیگر درگیر میشدند، سپس به انگلیس، فرانسه و ایالاتمتحده در قرنهای ۱۶ و ۱۹ و ۲۰ میپردازد و درنهایت وضعیت زوجهای ساکن در ایستگاه فضایی بینکهکشانی را در سال ۲۲۰۰ پیشبینی میکند که احتمالاً دیگر از کوره در نمیروند، احساساتشان را با نیش و کنایه بیان نمیکنند، بر سر هم نعره نمیکشند و درهای ایستگاه فضایی را به هم نمیکوبند. آنها یاد گرفتهاند که چگونه میتوان مانع از زبانه کشیدن آتش دعوا شد و چطور باید درباره
واقعیتهای مهم سخن گفت. گویی رسیدن به این درک از روابط انسانی، بیش از یک قرن دیگر زمان نیاز دارد.
اولین گامی که در این راستا میتوان برداشت، شناختن انواع مشاجرههایی است که ممکن است رخ دهد. میتوان آنها را براساس وجوه اشتراکشان در دستهبندیهایی قرار داد و برای هر دستهبندی، راهحلی را در پیش گرفت. در چنین شرایطی، همه چیز آسودهتر و منطقیتر پیش خواهد رفت و از بروز مشکلاتی بزرگتر و گرههایی بازنشدنی، جلوگیری خواهد کرد. یکی از انواع مشاجرهها، «مشاجرههای همیشگی» است، که زیاد بروز میدهند و بسیار دشوار حل میشوند؛ چراکه هربار جدید و خاص به نظر میرسند.
این نوع جدالها همه ریشه یکسانی دارند و آن هم این است که نمیتوانیم بر خشم خود غلبه کنیم. خشم نیز ناشی از ناتوانی در خودشناسی است. اگر یکبار با آنچه ما را خشمگین کرده است، مواجه شویم و آن را به زبان بیاوریم و درصدد حل آن برآییم، از تسلسل جنگ و جدالهای متناوب بیرون میآییم. «مشاجره دفاعی» یکی دیگر از انواع مشاجرههاست که در آن دو طرف بحث، صرفاً به دنبال پیروزی هستند، درحالیکه فراموش کردهاند که هدف رابطه، غلبه بر حریف نیست، زیرا حریفی در کار نیست و شخص مقابل ما، همان کسی است که باید به آن کمک کنیم بهتر از آنچه هست، شود و او نیز در مقابل همین وظیفه را دارد.
درواقع نیاز به گارد گرفتن و تلاش برای پیروزی نیست، چراکه این جنگ خیالی و این میدان نبرد فرضی، همهچیز را از بین خواهد برد و هدف اصلی با هم بودن را کمرنگ خواهد کرد. در چنین شرایطی تلاشمان بر این است که دیگری را محکوم به تغییر کنیم و از او میخواهیم آن رفتاری که ما را آزرده است را کنار بگذارد، درحالیکه نیازی نیست تمام اتفاقاتی که آزارمان میدهند را با زبان تند انتقادی بیان کنیم؛ بلکه باید انتقادمان را در پوششی از حمایت و امنیت قرار دهیم.
افراد زمانی تغییر میکنند و اشتباهاتشان را میپذیرند که عشق و محبتمان را دریافت کنند. گاهی نیز اتفاقی رخ میدهد که گمان میکنیم شریک عاطفی زندگیمان، پس از مدت طولانی شناختن ما، از این شناخت سوءاستفاده میکند و گمان میکند شما بههیچوجه نباید تغییر کنید، درحالیکه ممکن است شما با ۵ سال گذشتهتان بسیار متفاوت باشید و دیگر شبیه به روزهای اول آشناییتان نباشید. حال این پذیرش بسیار مهم است که احوال هر انسان فقط برای مدت کوتاهی ثابت است. این نوع مشاجره که از «بدیهی انگاشتن شناختمان از دیگری» نشأت میگیرد، زمانی حل میشود که بدانیم درحقیقت ما با یکنفر زندگی نمیکنیم بلکه او چند نفر است با یک بدن و یک نام. معشوق ما فراتر از ظاهر همیشگیاش، هر روز انسان متفاوت و نویی است و ما بیهیچ بحث و ماجرایی میتوانیم در درون او انسان جدیدی بیابیم و از نو عاشقش شویم.
پس از بیان ۲۰ نوع مشاجره که هرکدام خود به شاخههای کوچکتری تقسیم میشوند و راهحلهای گاه ساده و گاه دشواری دارند، در این کتاب سراغ نوعی مشاجره میرویم که سازنده است و نهتنها چیزی را ویران نمیکند، بلکه پیشبرنده است؛ مشاجرهای که در آن، اعتراف به خطا، پذیرش تغییر، موقعیتشناسی و عدم تلاش برای غلبه کردن بر دیگری معیار است.
درواقع این نوع مشاجره سازنده، تنها راه دشواری است که ما را به دوستی عمیقتر میرساند. همان هدف غایی که در تمام طول رابطهمان به دنبال آن هستیم. مشاجره سازنده، مهارتی است که باید آن را آموخت تا بتوان عشق و علاقهای ماندگار را رقم زد.