| کد مطلب: ۲۷۰۶۰
از بسیج 1358 تا بسیج 1403

بررسی اهداف شکل‏‌گیری سازمان بسیج در سالگرد تاسیس آن

از بسیج ۱۳۵۸ تا بسیج ۱۴۰۳

از سال ۱۳۶۲ و پس از سالک مسئولیت بسیج به عهده محمدعلی رحمانی، از روحانیونی که بعدها دست به تاسیس مجمع روحانیون مبارز ‎زد و گرایش چپ داشت، قرار گرفت و همین گویای حضور چهره‌های متنوع سیاسی در این تشکل بود.

سال 1384 بود که از دبیرستان وارد دانشگاه شدم، با توجه به تجربیات جامعه ما از فعالیت دانشجویی و دانشگاه‎ها در قریب به یک‎دهه قبل از آن یعنی همه سال‎های دولت اصلاحات (از سال 1376تا1384) که تقریباً فعالیت دانشجویی با شکوفایی نسبی روبه‌رو شده بود و برای من هم منتهی به سال ورود به دانشگاهم می‎شد، تلاش کردم شناختی هرچند نسبی از فعالیت دانشجویان داشته باشم و در این بین بسیج دانشجویی از جمله تشکل‌هایی بود که در فضای دانشگاه معمولاً به‌عنوان یکی از دو تشکل سیاسی شناخته می‎شد.

تشکلی که شناختش چه برای من و چه برای هر دانشجویی که علاقه‌مند به فعالیت دانشجویی بود قابل توجه بود؛ تصویری که در آن زمان یعنی قریب به 20 سال گذشته از بسیج در ذهن همه ما وجود داشت و احتمالاً در میان دانشجویان فعلی دانشگاه‌ها و حتی مردم جامعه همچنان وجود دارد؛ نه مربوط به فعالیت‎های این تشکل در مناطق محروم است و نه مربوط به حضورش در جبهه در زمان جنگ ایران و عراق؛ آنچه در پی حوادث مختلف طی این سال‌ها در اذهان همه ما از جمله جوانان شکل گرفته است، بیشتر به رویکرد سیاسی و نوع نگاه مذهبی آنها باز می‎گردد؛ بسیجی که خروجی آن حداقل در دو دهه گذشته چهره‌های تندرو اصولگرا آن هم از نوع بنیادگرایش است.

به عبارتی همین حالا هم که پای صحبت با افراد دغدغه‌مند درباره تشکل‌های دانشجویی و سیاسی بنشینیم، این تصور وجود دارد که آنچه حداقل در بسیج دانشجویی(نه همه تشکل‌ها با عنوان بسیج) شاهدش هستیم، برگرفته از تعالیم چهره‎هایی شعاری و افراطی شناخته شده است است. پربیراه هم نیست، چون آنها که از این تشکل در همان بازه زمانی مذکور به دنیای سیاست امروز وارد شده‌اند و شناخته می‎شوند، افرادی هستند که ریاست سازمان بسیج دانشجویی را در دوره‌ای برعهده داشتند و هم جریان فکری و سیاسی آنها مشخص است و هم رویکردشان به مسائل با همان تفاسیر مذکور قابل تبیین است.

این نگاه سیاسی جریانی به تشکل بسیج در همه سال‌های پس از 1384 نه‌تنها کم نشد بلکه روزبه‌روز تقویت شد و عملاً سایر جوانب این تشکیلات در سطح ملی را تحت‌الشعاع خود قرار داد؛ بر همین اساس است که در آستانه هفته بسیج وقتی حسین معروفی، معاون هماهنگ‌کننده سازمان بسیج در نشست خبری گفت:«ما با آمریکا دشمن هستیم، اما بیش از دشمنی با آمریکا دشمنِ فقر هستیم، فقر زیبنده مردم ما نیست و بسیج تمام تلاش خود را برای رفع فقر در سراسر کشور به کار گرفته است» و اعلام شد که شعار هفته بسیج امسال «بسیج با مردم، برای مردم» است.

برخی از آن با عنوان تغییر در گفتمان و تعریف اولویت جدید برای بسیج سخن گفتند. بر همین اساس و با توجه به وجود چنان نگاهی و چنین تعبیری در ادامه به بررسی تاریخی اهداف تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی در 5 آذر 1358، یعنی پیش از یک‌سالگی انقلاب اسلامی می‎پردازیم و در ادامه نگاهی به تفکر سال‌های پس از رحلت امام خمینی درباره این تشکل خواهیم داشت.

حکم تاسیس بسیج ملی

سال 1358 بود، هنوز اشغال سفارت آمریکا از سوی دانشجویان خط امام یک‌ماهه نشده بود که مهدی بازرگان و دولت موقت او در پی این حادثه و مشکلات پیشینی و پسینی آن در راستای ناهماهنگی‌ها و دخالت‌ها، استعفا داده و اداره کشور به شورای انقلاب سپرده شد و عملاً دولت مستقر در کار نبود و نگرانی از واکنش آمریکا به این رخداد همچنان به قوت خود باقی مانده و حتی در برخی محافل از احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران برای بازپس‌گیری گروگان‌ها و آنها که در سفارت آمریکا حضور داشتند، وجود داشت.

در چنین شرایطی بود که امام خمینی در جمع پاسداران ناحیه مرکز تهران در قم طی سخنرانی خود در روز چهارم آذرماه 1358 به «تشکیل ارتش بیست میلیونی در ایران» تاکید کردند. در این سخنان امام خمینی تاکید داشت که «آموزش نظامی و فراگیری فنون رزم، وظیفه مسلمانان در اقصی‌نقاط جهان است» و مردم ایران در همه جهات به‌ویژه در زمینه مقابله با توطئه دشمنان انقلاب اسلامی باید آمادگی داشته باشند.

در ابتدای این سخنان امام خمینی به موقعیت آمریکا اشاره کرده و گفته‎اند:«شما غافلید که الان با آمریکا که مجهز به همه جهازهای درجه اول دنیاست یعنی یک قوه‎ای است که در دنیا مقابل ندارد، روبه‌رو هستید، اما ما مجهزیم به یک قدرت بالاتر از او و آن توجه به خدا و به اسلام است ولی نباید فراموش کنیم ما مواجهیم با یک چنین قدرت بزرگ که علاوه بر قدرت تسلیحاتی، قدرت‌های بزرگ شیطانی هم دارد که الان در همه دنیا فعالیت و تبلیغات می‌کند و وادار می‌کند ممالک دیگر را که آنقدر که بتوانند تجهیز کنند؛ از این جهت من آن چیزی را که به صلاح ملت و به صلاح اسلام است و به صلاح شماست باید عرض کنم و آن اینکه تشنج صحیح نیست قوای شما باید الان همه مجتمع در یک راه باشد.»

ایشان در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرده است:«اگر دیر بجنبیم، برای همیشه تا آخر از بین رفتیم، همه باید یکصدا باشند؛ سروصدای امروز، فقط مقابله با آمریکاست، امروز هر سر و صدایی بلند بکنید که غیر از این مسیر باشد، بدانید که بردش را آنها دارند... باید ما همه قوای‌مان را مجتمع کنیم برای نجات دادن یک کشور، باید اگر مسائلی برای ما پیش بیاید هرچه هم سخت باشد تحمل کنیم؛ باز من تکرار می‌کنم که بدانید شما با یک قدرتی مواجه هستید که اگر غفلت بشود، مملکت‌تان از بین می‌رود...قوای خودتان را مجهز بکنید و تعلیمات نظامی پیدا کنید و به دوستان‌تان تعلیم دهید، به همه اشخاصی که همین راه را می‌روند تعلیمات نظامی بدهید. مملکت اسلامی باید همه‌اش نظامی باشد... برای همه است که تیراندازی را یاد بگیرند، فنون جنگی را یاد بگیرند، باید ملت ما جوان‌های‌شان مجهز باشند به همین جهاز و علاوه بر جهاز دینی و ایمانی که دارند مجهز به جهازهای مادی و سلاحی هم باشند و یاد گرفته باشند اینطور نباشند که کسی تفنگی که دست‌شان آمد ندانند که با آن چه کنند.

باید یاد بگیرند و یاد بدهند جوان‌ها را یادشان بدهید، همه جا باید اینطور بشود که یک مملکتی بعد از چندسالی که بیست میلیون جوان دارد، بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد و یک‌چنین مملکتی آسیب‌پذیر نیست...» فردای همین سخنان بود که مسئولان وقت «بسیج ملی» را پیگیری کردند. به مرور زمان وقتی کشور از دغدغه‎هایی مانند انتخابات ریاست‌جمهوری اول فارغ شد و دولت اول روی کار آمد، با ادامه پیدا کردن اشغال سفارت و نگرانی‎های مذکور در 10 اردیبهشت ۱۳۵۹ شورای انقلاب لایحه قانونی «تشکیل سازمان بسیج ملی» را تصویب کرد و آن را برای اجرا در اختیار وزارت کشور محمدرضا مهدوی‌کنی قرار داد.

در متن این لایحه سازمان بسیج ملی چنین تبیین شده است:«ماده ۱: در اجرای فرمان رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مبنی بر ایجاد، آموزش و بسیج ارتش بیست میلیونی جهت پیشگیری و مقابله با هرگونه تهدید و تجاوز نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و سوانح طبیعی، سازمانی به نام سازمان بسیج ملی زیر نظر فرمانده کل قوا و وابسته به وزارت کشور تشکیل می‌گردد. ماده ۲: شرح وظایف و تشکیلات و پست‌های سازمانی سازمان بسیج ملی با تأیید سازمان امور اداری و استخدامی کشور تهیه خواهد شد. ماده ۳: آئین‌نامه اجرایی این لایحه قانونی بوسیله وزارت کشور و سازمان امور اداری و استخدامی کشور تنظیم و به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید.» 

به فاصله کوتاهی از تصویب و در دستور کار دولت قرار گرفتن این مصوبه جنگ ایران و عراق آغاز شد و این سازمان تازه‌تاسیس‌شده کمک‌حال خوبی برای آموزش مردم و اعزام نیرو به جبهه‌های جنگ بود. در همین اثنا دولت به فکر الحاق این سازمان به سپاه که آن هم مدت اندکی بود که به بازوی نظامی نظام نوپای جمهوری اسلامی بدل شده بود، افتاد.

۲۸ دی‌ماه ۱۳۵۹ محمدعلی رجایی، نخست‌وزیر وقت با ارسال نامه‌ای به مجلس شورای اسلامی اعلام کرد:«قانون راجع به ادغام سازمان بسیج ملی (مستضعفین) در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در جلسه مورخ بیست‌وهشتم دی‌ماه ۱۳۵۹ مجلس شورای اسلامی تصویب شده و به تأیید شورای نگهبان رسیده و طی نامه شماره ۱۶/ق/م مورخ 1359/11/21 ریاست‌جمهوری به نخست‌وزیر واصل گردیده است، برای اجراء به پیوست ابلاغ می‌گردد.»

با چنین تصمیمی و در راستای نقش‌آفرینی بهتر و هماهنگ‌تر این سازمان در تربیت نیرو برای دفاع از کشور در جنگ، نام سازمان بسیج ملی هم تغییر و به بسیج مستضعفین تبدیل شد و از این زمان بسیج به سازمانی زیرمجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بدل شد. 

در همه این سال‌های جنگ و درگیری و در همه سختی‌های آن دوران بسیج در کنار مردم قرار داشت و امام خمینی هم بارها از این نقش‌آفرینی سخن گفته است؛ از جمله مشهورترین سخنان امام این بود که «‌‌بسیج، لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا‌‎ ‎‌نموده‌اند.»

تاسیس بسیج دانشجویی

با پایان جنگ و تغییر فضای کشور و بازگشت فعالیت به فضای دانشگاهی به مرور پیشنهاداتی برای تاسیس بسیج دانشجویی و طلاب نیز مطرح شد و البته امام خمینی هم از آن استقبال کرد. چنانچه درمتن پیام ایشان در آستانه تاسیس بسیج دانشجویی و طلاب آمده است:«ملتی که در خط اسلام ناب محمدی – صلی‌الله علیه و آله و سلم - و مخالف با استکبار و پول‌پرستی و تحجرگرایی و مقدس‌نمایی است، باید همه افرادش بسیجی باشند و فنون نظامی و دفاعی لازم را بدانند، چراکه در هنگامه خطر ملتی سربلند و جاوید است که اکثریت آن آمادگی لازم رزمی را داشته باشد... بسیج باید مثل گذشته و باقدرت و اطمینان خاطر به کار خود ادامه دهد. امروز یکی از ضروری‌ترین تشکل‌ها، بسیج دانشجو و طلبه است.

طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاه‌ها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند. فرزندان بسیجی‌ام در این مراکز، پاسدار اصول تغییرناپذیر «نه شرقی و نه غربی» باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلی بیشتر به اتحاد و یگانگی احتیاج دارند. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادی آمریکا و شوروی در آن دو محل حساس نفوذ کنند.

تنها با بسیج است که این مهم انجام می‌پذیرد و مسائل اعتقادی بسیجیان به عهده این دو پایگاه علمی است. حوزه علمیه و دانشگاه باید چارچوب‌های اصیل اسلام ناب‌محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند. باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چراکه بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هسته‌های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.

شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب می‌توان اسلام را فاتح جهان نمود. شما باید بدانید که کارتان به پایان نرسیده است. انقلاب اسلامی در جهان نیازمند فداکاری‌های شماست. مسئولین تنها با پشتوانه شماست که می‌توانند به تمامی تشنگان حقیقت و صداقت اثبات کنند که بدون آمریکا و شوروی می‌شود به زندگی مسالمت‌آمیز توأم با صلح و آزادی رسید. حضور شما در صحنه‌ها موجب می‌شود که ریشه ضدانقلاب در تمامی ابعاد از بیخ و بن قطع گردد.»

در پی چنین تصمیمی به مرور سازمان بسیج دانشجویی در فضای دانشگاه‌ها شکل گرفت و فعالیت خود را آغاز کرد و به مرور سازوکاری هم برای فعالیت آن تعریف شد.این رخدادها همزمان با رحلت امام خمینی و تغییرات شکل‌گرفته در فضای سیاسی کشور بود و در چنین فضایی بسیج که به نظر می‎رسید بیش از هر زمانی قرار بر انجام کارهای فرهنگی دارد؛ به سمت‌وسوی سیاسی هم سوق پیدا کرد و عملاً از دهه هفتاد یکی از قطب‌های سیاسی در فضای دانشگاهی شد.

در رابطه با فعالیت این تشکل در سال 1377، مجلس پنجم قانون تشکیل، تقویت و توسعه بسیج دانشجویی را مصوب کرد و آئین‌نامه این قانون مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1379 است و در نهایت آئین‌نامه قانون تشکیل، تقویت و توسعه بسیج دانشجویی مصوب جلسه 179 مورخ 5 خرداد 1388 شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی بوده که در آن به بیان اهداف و وظایف و شرایط عضویت در بسیج دانشجویی اشاره داشته است و از جمله اهدافی که برای بسیج دانشجویی تعریف شده‌است به موارد زیر اشاره شده‌است:«ترویج اسلام در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی، زمینه‌سازی برای تحقق جنبش نرم‌افزاری و نهضت تولید علم بومی و دینی و زمینه‌سازی و کمک برای اسلامی شدن دانشگاه‌ها، تبیین، ترویج و تحقق فرامین و رهنمودهای حضرت امام‌خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، تحکیم و تعمیق ارزش‌های انقلاب اسلامی و تبیین و توسعه فرهنگ اسلامی در دانشگاه‌ها، شناسایی و تربیت نیروهای وفادار، متعهد، همسو و هماهنگ با شاخصه‌های انقلاب اسلامی برای استمرار انقلاب اسلامی، بسط فرهنگ و تفکر بسیجی و ارتقاء معرفت دینی و بینش فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دانشجویان، دفاع همه‌جانبه از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن در عرصه‌های گوناگون فکری، فرهنگی، علمی، سیاسی، اجتماعی و صنفی، پاسداری از اصل تغییرناپذیر «نه شرقی، نه غربی» و هویت دینی».

تغییرات در بسیج و سیاسی شدن آن

در ابتدای امر که بسیج ملی یا همان «ارتش 20 میلیونی» شکل گرفت، امیر مجد و احمد سالک از فرماندهان بسیج بودند؛ امیر مجد که از ابوالحسن بنی‌صدر حکم گرفته بود، قریب به سه ماه در این سمت ماند و برکنار شد و پس از آن احمد سالک، از چهره‎های جناح راست به چنین سمتی منصوب شد؛ چهره‌ای که شاید بُعد سیاسی شخصیتش از سایر ابعاد آن شناخته‌شده‌تر است؛ البته که جنگ ایران و عراق و چیدمان سیاسی آن روزهای کشور فرصت‌ها را برای بروز اختلافات سیاسی و غلبه نگاه سیاسی از میان برده بود.

از سال 1362 مسئولیت بسیج به عهده محمدعلی رحمانی، از روحانیونی که بعدها دست به تاسیس مجمع روحانیون مبارز ‎زد و گرایش چپ داشت، قرار گرفت و عملاً تنوع چهره‌ها نشان از غیرسیاسی بودن این تشکل حداقل تا پایان جنگ داشت. در این زمان پایگاه‌های بسیج به مرور در سرتاسر کشور برای جذب و آموزش نیرو در جنگ برپا شد. با رحلت امام خمینی و گذشت زمان «بسیج مستضعفین» برای مدتی به «نیروهای مقاومت بسیج» تغییر نام پیدا کرد و علیرضا افشار، از فرماندهان سپاه و از جریان راستگرای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، به‌عنوان اولین فرمانده نیروی مقاومت بسیج منصوب شد.

طی این سال‌ها در کنار همه فعالیت‌های آموزشی و نظامی که برعهده بسیج بود، فعالیت آنها در حوزه سازندگی نیز مدنظر قرار گرفت و حتی علیرضا افشار هم سابقه حضور در جهاد سازندگی داشت و  برنامه‌هایی با عنوان بازسازی در دستور کار آنها قرار گرفت. البته همزمان با این تغییرات و آرام شدن کشور با پایان جنگ، فرصت نگاه‎های سیاسی هم در فضای این تشکیلات فراهم شد.

در همین سال‌ها پس از افشار، سیدمحمد حجازی، محمدعلی جعفری و حسین طائب از جمله فرماندهان بسیج بودند که عملاً این تشکیلات را متأثر از اندیشه راستگرایانه ادامه دادند. در همین دوران است که در جامعه نیز نگاه مردم به بسیج کم‌کم دستخوش تغییر شد و بدون تصویری از یک جریان سیاسی غالب کمتر به نام آن اشاره می‎شد.

با روی کار آمدن محمدرضا نقدی در 12 مهر 1388  عنوان بسیج به شکل سابق برگشت و اقشار 22گانه‌ای نیز برای آن تعریف شد؛ یعنی علاوه بر آنچه در سال 1367 به عنوان بسیج دانشجویان و طلاب زیرمجموعه بسیج مستضعفین شکل گرفته بود و اهداف آموزشی، سازندگی و فرهنگی را داشت، بسیج دانش‌آموزی، بسیج علمی، پژوهشی و فناوری، بسیج جامعه پزشکی، بسیج جامعه مهندسین، بسیج حقوقدانان، بسیج اساتید، بسیج فرهنگیان، بسیج ورزشکاران، بسیج رسانه، بسیج هنرمندان، بسیج مداحان، بسیج جامعه زنان، بسیج مساجد و محلات، بسیج سازندگی، بسیج طلاب و روحانیون، بسیج اصناف و بازاریان، بسیج جامعه کارگری، بسیج جامعه عشایری، بسیج پیشکسوتان، سازمان اردویی، راهیان نور و گردشگری بسیج شکل گرفت اما شکل‌گیری همه این زیرمجموعه‌ها همزمان با همان اوج‌گیری فعالیت بسیج در فضای دانشگاه بود که اگرچه پروژه‌های راهیان نور و بسیج سازندگی نیز تحت عنوان بسیج مستضعفین در حال اجرا بود اما در همه این سال‌ها همه این عملکرد تحت نگاه سیاسی حاکم بر این تشکیلات و با غلبه فکری جریان‌های تندرو به محاق رفت.

از نماد دفاع تا حمایت از اصولگرایان 

بسیج اگرچه درسال‌های جنگ نماد دفاع از میهن در برابر دشمن خارجی بود و اگرچه در پایگاه‌های بسیج مناطق محروم و در بازه‌های زمانی مشخص به‌عنوان اهرمی برای حمایت از مستضعفین و پیشبرد اهداف در راستای سازندگی کشور بود و اگرچه به گفته مقام رهبری «بسیج، عبارت است از مجموعه‌ای که در آن، پاکترین انسان‌ها، فداکارترین و آماده‌‌به‌کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای به کمال رساندن و به خوشبختی نائل کردنِ این کشور، جمع شده‌اند. (۱۳۷۶/۰۹/۰۵)» است اما ورود این تشکل‌ها به سیاست داخلی موجب شد که دیگر آن نگاهی که سال‌ها پیش نسبت به این تشکل در جامعه شکل گرفته بود، چندان در یادها باقی نباشد.

با وجود اینکه رهبران جمهوری اسلامی ایران همواره بر نقش بسیج در مقابله با دشمنان، آن هم از نوع خارجی آن سخن گفته‌اند و بر تلاش این تشکیلات به عنوان نهادی فرهنگی که زیرمجموعه سپاه است، تاکید کرده‌اند اما در چند دهه اخیر تفاوت رفتاری آنها به‌ویژه در قبال مسائل سیاسی داخلی موجب شده که تصویرها و تصورها نسبت به آنها تغییر کند.

اگر در دهه 60 پدران و مادران ما از رشادت‌های جوانان بسیجی برای حضور در جبهه‌های جنگ می‌گویند و از کمک‌هایشان در بازسازی‌ها در مناطق جنگی خاطره‌گویی می‎کنند، جوانان و  دانشجویان دهه 70، 80 و این روزهای دانشگاه و حتی همین پدران و مادران هم نگاه‌شان نسبت به این تشکیلات به جز آن موارد خدمت‌رسانی، آموزشی و ایثارگری است.

چند نمونه از خاطرات مشترک جوانان در سه دهه اخیر نسبت به بسیج به این صورت است؛ در انتخابات 1376، این تشکیلات در جایگاه تبلیغات ریاست‌جمهوری در حمایت از علی‌اکبر ناطق‌نوری قرار می‎گیرد. در حوادث کوی دانشگاه که در سال 1378 به وقوع پیوست؛ بسیجیان موضعی متفاوت از دانشجویان معترض داشتند و البته در آن بحبوحه که این دانشجویان از سوی لباس‌شخصی‌ها آسیب دیده بودند و مصطفی معین، وزیر علوم دولت اصلاحات، قصد استعفا داشت و مصطفی تاج‌زاده، معاون سیاسی وزیر کشور در جمع این دانشجویان معترض حضور پیدا کرده بودند؛ آنها درخواست راهپیمایی و تجمع برای بیان نظرات‌شان را می‎دهند؛ موضوعی که بارها پس از آن از سوی اعضای بسیج دانشجویی آن سال‌ها مطرح می‎شود.

بر هم زدن سخنرانی دگراندیشان در دانشگاه و فضا‎سازی‌ها به‌ویژه در برابر جریان‎های اصلاح‌خواه هم که از رویکردهایی بود که این تشکیلات‎ به مرور حتی برای آن نشست و کلاس برگزار کرده‎اند و عملاً طیف خاصی، آن هم از نوع سیاسی را فقط به خود راه داده‎اند. در انتخابات 1384 و 1388 هم که موضع این تشکل‌ها و گزینه مدنظرشان مشخص بود و عملاً در جایگاه حمایتی از کاندیدای خاص که مورد حمایت چهره‎هایی مانند مصباح یزدی و بعدها پایداری‌ها بودند، قرار گرفته بودند.

اعتراضات پس از انتخابات 1388 هم از دیگر رخدادهایی بود که با زاویه‌گیری سیاسی این جریان در همان روزها و همه سال‌های پس از آن روبه‌رو بوده‌ایم. فعالیت انتخاباتی آنها در 1392، 1396 و تا همین انتخابات اخیر هم که معمولاً در همان چارچوب سابق و البته علیه جریان اصلاح‌طلب و اصلاح‌خواه بود، چهره سیاسی آن را تثبیت کرد. البته برخی جریان‌های عدالت‌محور و منتقد در چند سال اخیر در میانه این تشکیلات نیز شکل گرفته اما به هر حال دست بالا را ندارند و همچنان نگاه سیاسی اصولگرایانه بر سایر فعالیت‌های آنها می‎چربد.

همین رویه هم موجب شده است که رویکرد غیرسیاسی و برنامه‌ریزی برای بسیج و در قاموس این تشکیلات برای مردم قابل درک نباشد. شاید در حال حاضر جمعیت اعضای بسیج از آن ارتش 20 میلیونی هم به عدد بیشتر باشد اما آیا اکثریت جامعه این تشکیلات را از آنِ خود و برای تحقق بهبود زندگی خود می‎دانند؟ یا آن را به تشکیلات سیاسی تقلیل می‎دهند که در راستای تحقق اهداف سیاسی و به قدرت رساندن این و آن یا از قدرت انداختن مخالفان نظری خود نقش‌آفرینی می‎‎کنند؟ 

بعید است، آن روز که امام خمینی از «ارتش 20 میلیونی» جوانان و مردم ایران سخن گفته بود؛ تصورش از این تشکیلات چیزی بوده باشد که امروز در ذهن مردم از نام این تشکیلات تداعی می‎شود و احتمالا آنچه حسین معروفی، معاون هماهنگ‌کننده سازمان بسیج در نشست خبری به مناسبت هفته بسیج، مطرح کرده است بیشتر با آن رویکرد تاسیس‌کنندگان بسیج همخوانی دارد.

او با بیان اینکه بسیج در جایی که مردم نیاز داشته باشند، اولین نیرویی است که در کنار آنان حضور دارد، گفت:«ما جان‌فدای مردمی هستیم که از جان خود برای انقلاب اسلامی مایه گذاشتند و چهل و پنج سال پای آن ایستاده‌اند. ما در بسیج نگاه قومی، مذهبی و سیاسی نخواهیم داشت. امروز بسیج به فرمان امام خود برای فعالیت همه‌جانبه در همه حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، دفاعی و امنیتی اقدام می‌کند. هفته بسیج امسال با شعار «با مردم، برای مردم» آغاز می‌شود و چتر بسیج بر همه جامعه گسترده شده است. امسال هفته بسیج به‌عنوان یک عملیات بزرگ فرهنگی تعریف شده است.»

و شاید اگر واقعاً این سخن معروفی بر فضای بسیج باردیگر حاکم شود که «ما با آمریکا دشمن هستیم، اما بیش از دشمنی با آمریکا، دشمن فقر هستیم، فقر زیبنده مردم ما نیست و بسیج تمام تلاش خود را برای رفع فقر در سراسر کشور به کار گرفته است.» باید پذیرفت که ما با یک انقلاب در بسیج روبه‌رو هستیم. انقلاب از درون و بازگشت به خود و با توجه به تغییر مکان و زمان از سال‌های تاسیس انقلاب این سخنان می‎توانند تغییر ریل‌گذاری و گفتمانی جدید برای عبور از وضع موجود و تلاشی برای دستیابی به وضع مطلوب به شمار آید؛ البته اگر از سخن فراتر رود و به عمل این تشکل نیز وارد شود.

دیدگاه

ویژه سیاست
آخرین اخبار