بررسی راهکارها و پیشنهادهای احزاب و فعالان سیاسی ایران در باره بازگشت ترامپ
احزاب و مواجهه با آمریکا
کاظم صدیقی امام جمعه تهران: انتخاب این مرد (ترامپ) به عنوان رئیسجمهور آمریکا برای ما هیچ اهمیتی ندارد. افرادی که رئیسجمهور جدید آمریکا در کابینه خود انتخاب کرده است، همگی دشمنان قسمخورده ایران و دوست قسمخورده اسرائیل هستند.
این موضوع که نتیجه انتخابات ریاستجمهوری یک کشور برای کشور دیگری درجهای از اهمیت را برخوردار باشد، در جهان سیاست دیگر تبدیل به امری عادی شده و عجیب نیست که فضای سیاسی و اقتصادی یک کشور، درگیر رای مردم یک کشور دیگر باشد و حتی مردم سرزمینی با هیجانی بالا انتخابات سرزمین دیگر را رصد کنند و برایشان مهم باشد که در آن کشور چه فردی بر صندلی ریاست دولت تکیه خواهد زد.
درباره ایران نیز این قاعده وجود دارد، هم انتخابات ایران برای برخی کشورها مهم است و هم اینکه خروجی صندوق رای در برخی انتخاباتها برای ایران دارای اهمیت است که مهمترین آن را میتوان انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا دانست.
به هر ترتیب، پرونده انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده بسته شد و دونالد ترامپ، بهعنوان چهرهای آشنا برای جهانیان و از جمله مردم ایران، پس از غیبتی چهارساله یکبار دیگر به کاخ سفید برگشت و قرار است از بهمنماه به صورت رسمی کار خود را بهعنوان رئیسجمهوری جدید آمریکا آغاز کند و طبیعی است که فضای سیاست در ایران درگیر این موضوع باشد و اظهارنظرهایی درباره راهکارها مقابل دولت جدید آمریکا صورت گیرد.
سیاسیون ایران و بازگشت ترامپ
از روزی که مشخص شده بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید قطعی شده است، فضای سیاسی داخلی در ایران نیز تحت تاثیر این موضوع واقع شده است و اظهارنظرهایی از سوی سیاسیون پیرامون ماجرای بازگشت ترامپ صورت گرفته و آنها در گفتار خود، پیشنهاداتی را مطرح کرده و گاهاً حدس و گمانهایی را زدهاند. در یک سمت ماجرا، اصلاحطلبان هستند که توانستند برنده انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری شوند.
نکته این است که اصلاحطلبان سعی دارند دولت را از تقابل با آمریکا و ادامه روش خصمانه با دولت ایالات متحده دور کنند تا کمترین آسیب از قبال تحریمها به مردم ایران وارد شود. مجمع ایثارگران از جمله احزاب اصلاحطلب بود که در این ارتباط بیانیه صادر کرد؛ بیانیهای که در بخشی از آن آمده بود: «کشور نیازمند راهبرد جدیدی در برابر آمریکا است. مجمع باور دارد که وضعیت نوین و احتمالات پیشرو، و بر پایه حفظ استقلال، ارتقای امنیت ملی، صیانت از تمامیت ارضی، تحکیم نظام، ممانعت از تحمیل جنگ و تحریمهای جدید، متناسبسازی سیاست خارجی در برابر آمریکا ضروری است.»
بیانیهای که باعث شد روزنامه کیهان به آن واکنش نشان داده و با انتشار یادداشتی، مجمع ایثارگران را «گروهکی ضدارزشهای انقلاب» یاد کند و بنویسد: «اینکه گروهک زیر دست سخنگوی جبهه اصلاحات پیشنهاد مذاکره و توافق با فرد نامتعادلی مثل ترامپ را میدهد، اولاً حاکی از همذاتپنداری با نامبرده است و ثانیاً نشان میدهد که هیچ عبرتی از حوادث دولت دوم روحانی و توهین و تحقیرهای دولت ترامپ اندوخته نشده است. »
علاوه بر مجمع، برخی چهرههای شاخص سیاسی نیز در بین اصلاحطلبان در این ارتباط به ارائه راهکار پرداختهاند. برای مثال، سیدحسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در یادداشتی نوشته بود: «اصولاً دلیلی ندارد که یک نظام سیاسی خودش، کشور، دولت یا ملتش را در یک منطقه امن مستقر نکند. دلیلی ندارد که ما با یک کشوری مثل آمریکا که بالاخره دارای قدرت اقتصادی دنیاست، تکنولوژیهای برتر دنیا را در اختیار دارد، بازار بسیار بزرگی دارد، نسبت به تمام کشورها قدرت نظامی برتری دارد و در منطقه خاورمیانه هم اثرگذار است، برای همیشه درحال مخاصمه باشیم.
ما میتوانستیم در گذشته به یک ترک مخاصمهای برسیم. اکنون نیز لازم نیست که روابطمان را با آمریکاییها برقرار کنیم.» و یا علی شکوریراد، عضو هیئترئیسه جبهه اصلاحات ایران نیز در مصاحبهای با خبرآنلاین گفته بود: «به نظر من در صورت گفتوگو و مذاکره، بهتر میشود با ترامپ کار کرد. ما در دوره قبل سیاست «نه مذاکره، نه جنگ» را در دستور کار داشتیم.
اما حالا و با حضور ترامپ شاید ادامه این سیاست امکانپذیر نباشد. یعنی اگر مذاکره نشود، طبیعتاً باید به استقبال جنگ برویم. اگر بخواهیم منافع ملی ایران را حفظ کنیم، با مذاکره بیشتر میتوانیم به آن دست یافت.» نمونه دیگر در بین چهرهها، عباس آخوندی است که روز گذشته در کانال تلگرامیاش نوشت: «ما با حفظ اصول سیاست خارجی و منافع ملی ایران باید سیاست رفتاری صددرصد متفاوتی را طراحی و بهکار ببندیم.
از جمله، توجه به این نکته بسیار مهم است که با این تیپ افراد نمیتوان مذاکره غیرمستقیم داشت. مذاکره باید مستقیم و با دستور کار مشخص و قابل تبدیل به عدد و رقم باشد. ما باید از این موقعیت استقبال کنیم و از مذاکره غیرمستقیم که برنده اصلی آن نتانیاهو است حذر نماییم. مگر آنکه مذاکره غیرمستقیم مقدمه مذاکره مستقیم باشد.»
البته علاوه بر اصلاحطلبان، در بین سایر چهرههای جریانهای سیاسی دیگر نیز مشابه این اظهارنظرها وجود دارد. برای مثال، علی گرجی، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی در یادداشتی نوشته بود: «با آمدن ترامپ، شاید زمانی باشد که کارکرد مذاکره برای مذاکره به محاق رفته؛ مذاکره برای معامله در دستور کار کشورها قرار بگیرد.» و یا حمید ابوطالبی، مشاور حسن روحانی هم در یادداشتی نوشته بود: «راه نخست، پیوستن به جرگهی رؤسایجمهور پشیمانِ ایران است؛ و راه دوم، گشودن مسیر آینده و بازسازی اقتصاد و رفاه ملت و تثبیت قدرت ایران در منطقه و جهان. جناب آقای رئیسجمهور مصلحتِ کشور انتخاب راه دوم است.»
البته در کنار اینها، بخشی از اصولگرایان هستند که تاکید دارند فرقی بین ترامپ و هریس وجود ندارد و ایران باید سیاست خود را بدون توجه به آنها ادامه دهد. برای مثال روزنامه کیهان در یادداشتی نوشته بود: «آنهایی که در ظاهر نقش سخنگویان و فعالان ستاد دموکراتها در ایران را بازی میکنند و در اصل، آب به آسیاب ستاد عملیات روانی جمهوریخواهان علیه ایران میریزند، باید به این سوال ساده پاسخ دهند که چه تفاوتی میان راهبرد فیل و الاغ در برابر ایران وجود دارد؟ آیا این تفاوت جز در تاکتیکها و روشهای دشمنی و فشار است؟
فیلها از فشار حداکثری میگویند و الاغها دنبال فشار هوشمند هستند. یکی با چماق تهدید میکند و دیگری با چاقو. آنکه چاقو دارد خطرناکتر است یا آنکه چاقو را مرهم و نوشدارو جلوه میدهد؟!» موضوعی که در تریبون نمازجمعه نیز دیده شد، چنانچه برای مثال همین روز گذشته، کاظم صدیقی در تهران گفت: «انتخاب این مرد (ترامپ) به عنوان رئیسجمهور آمریکا برای ما هیچ اهمیتی ندارد. افرادی که رئیسجمهور جدید آمریکا در کابینه خود انتخاب کرده است، همگی دشمنان قسمخورده ایران و دوست قسمخورده اسرائیل هستند.»
در همین راستا، در نظرسنجی این شماره به سراغ چهار فعال سیاسی و حزبی رفتیم. محمد قوچانی (عضو شورای مرکزی و مسئول کمیته سیاسی حزب کارگزاران)، حسن بیادی (دبیرکل حزب آبادگران جوان)، حسین نورانینژاد (قائم مقام حزب اتحاد ملت) و سعید نورمحمدی (عضو شورای مرکزی و سخنگوی حزب ندای ایرانیان)، چهار فعال سیاسی بودند که به سه سوال هممیهن پاسخ دادند.
دونالد ترامپ یکبار دیگر بهعنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شده است. به عنوان اولین سوال، چه تحلیلی نسبت به بازگشت ترامپ به کاخ سفید از دید یک فعال سیاسی و حزبی در ایران دارید؟
محمد قوچانی: ظهور ترامپ در دوره اول، یک اتفاق بود اما در دوره دوم تداوم یک جنبش سیاسی – اجتماعی است، یعنی ما ترامپ را از وضعیت یک فرد الان به وضعیت یک جنبش و جریان اجتماعی باید ببینیم. اگر در دوره اول احساس میشد که ترامپ نماد یک سلبریتی آمریکایی که طرفدار زندگی به سبک آمریکایی مطرح بود، الان دیگر ترامپ یک ستاره نیست، بلکه جریانی است که نشان میدهد در جامعه آمریکا عمق و نفوذ دارد.
البته در انتخابات سال 2020 هم دیدیم که ترامپ رای کمی نیاورد. به نظر من ظهور یک چهره سفیدپوستی است که مردسالار است، سرمایهسالار است، پروتستان در مقابل جریانهای کاتولیک است، آمریکایی سفید مقابل آمریکایی رنگینپوست است. همه این عناصر با یکدیگر جمع شده و در مقابل یک حزب دموکراتی که از هویت خودش فاصله گرفته، حزب جمهوریخواه دارد به سنت خود برمیگردد که همان سنت انگلوساکسون پروتستان است.
چند سال پیش آقای هانتینگتون کتابی نوشت و در آن توضیح داد که هویت ایالات متحده آمریکا، هویت انگلوساکسون و پروتستان است. این دو عنصر در کنار هم، هویت آمریکایی را میسازند که از طریق اسپانیشها و کاتولیکها و دیگران تهدید میشود. ظهور ترامپ، واکنش و بازتابی به این وضعیتی است که در آمریکا به وجود آمده است. به نظرم جامعه آمریکا در مقابل پدیده راستگرایی به ریسک بزرگی دست زد. خانم هریس هم زن و هم رنگینپوست بود.
این برای جامعه آمریکا که هنوز محافظهکار است و هنوز ممکن است نسبت به زنها و رنگینپوستها موضع داشته باشد، خیلی سخت بود که به هریس رای دهد. اگر شاید حتی یک مرد سفیدپوست دموکرات را مطرح میکردند، شانس بیشتری مقابل ترامپ داشتند تا اینکه خانم هریس در این رقابت حضور داشته باشد.
حسن بیادی: دونالد ترامپ آماده بازگشت به کاخ سفید است و وعده داده تا اقداماتی درباره مهاجرت، اقتصاد و جنگ اوکراین انجام دهد. باتوجه به نظر کارشناسان و اصحاب رسانه چون حزب جمهوریخواه کنترل سنا را در اختیار دارد، بنابراین آقای دونالد ترامپ از حمایت و پشتیبانی زیادی برای برنامه سیاسی خود در کنگره برخوردار خواهد بود و جالبتر اینکه ترامپ در سخنرانی بعد از پیروزی خود در انتخابات چنین گفته است: «من با یک شعار ساده دولت خود را مدیریت خواهم نمود: مردم بدانند وعدههای داده شده شعار نبود حتماً عملی خواهد شد.» و برای مردم جمله خود را تکرار کرد که ما وعدههایمان را عملی خواهیم کرد.
در این راستا در دوره مبارزات انتخاباتی، ترامپ وعدههای دیگری از جمله اخراج گروهی از مهاجران بدون مدرک در تاریخ آمریکا را بیان داشت و دیگر پیشنهادهای او اقدامات اقتصادی، مالیاتی و تعرفهای متناسب با تورم موجود و نیز کاهش مقررات اقلیمی و ادامه صدها مورد از مقررات مربوط به حمایتهای زیستمحیطی را که در دوره قبل خود لغو کرده بود که از توافقنامه اقلیمی پاریس هم خارج شده بود ادامه خواهد داد و تصمیم جدی برای پایان دادن به جنگ اوکراین و آزاد نمودن سقط جنین برای کاهش جمعیت و قول دادن برای عفو برخی از محکومان شورش ۶ ژانویه و اخراج جک اسمیت، بازپرس ویژه ریاستجمهوری که مسئولیت دو پرونده کیفری علیه او را بر عهده داشت، از دیگر طرحهای اوست اما همه دنیا باید بدانند که تمام دولتهای آمریکا چه قبل و چه بعد، از رژیم جعلی اسرائیل حمایت خود را خواهند داشت.
حسین نورانینژاد: انتخاب ترامپ به معنای راستگراتر شدن سیاستهای جهانی، کمتوجهی به میثاقها، پروتکلها و مبانی نظم و آداب روابط بینالملل و عریانتر شدن شاخص قدرت عریان به عنوان عامل فیصلهبخش مسائل و اختلافات است اما او در عین حال معاملهگر است. انتخاب ترامپ اگرچه خبر خوبی برای جهان و ایران نیست، اما شاید ما را از وضعیت استخوان لای زخم «نه جنگ، نه مذاکره» در عین تخاصم گفتمانی و نیابتی مستمر خارج کند و به ترک گام به گام مخاصمه برساند.
سعید نورمحمدی: دموکراتها باید میباختند. ناکارآمدی دولت بایدن و معاون او در حوزه سیاست خارجی نتیجهاش باید همین میشد. اتفاقات غزه و کشتار مردم بیدفاع و چشم بستن دولت بایدن و حمایت بدون قید و شرط از رفتارهای اسرائیل نشان داد که دموکراتها توانایی حل بحران را ندارند. همین ناتوانی و بیکفایتی در حل مسائل در حوزه داخلی هم وجود داشت. اقتدار مسئله بسیار مهمی در سیاست است.سیاستمداران بدون اقتدار، نامحبوب و بیخاصیت هستند. بایدن و دولتاش نماد کاملی از بیکفایتی و نداشتن اقتدار بودند. همین مسئله باعث رویگردانی بخشهایی از جامعه از آنان شد. تمام ظرفیت هنرمندان آمریکا هم نتوانست ناتوانی دموکراتها را بپوشاند. نتیجه انتخابات باید همین میشد.
با بازگشت ترامپ، چه تصویری را میتوان از آینده و موضوعات مرتبط با ایران داشت؟
محمد قوچانی: ما در طول قرن اخیر که با آمریکا رابطه داشتیم، دچار یک دوگانه بودیم. از یک طرف بعضی اوقات خیلی خوشبین بودیم و فکر میکردیم آمریکا را به عنوان یک نیروی سوم مقابل استعمار انگلیس و روسیه وارد صحنه سیاسی ایران کنیم که البته سیاستمدار ماهری مثل قوامالسلطنه توانست از این قضیه خیلی خوب استفاده کند و یا علی امینی هم همینطور بود و توانست استفاده کند. حتی در وقوع انقلاب ایران هم شاید این به کار نظام جدیدی که میخواست روی کار بیاید و در حقیقت جنبش انقلابی، آمد.
از طرف دیگر ما از یک مقطع دچار بدبینی نسبت به ایالات متحده آمریکا به سویه افراطی شدیم. البته نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد غیرقابل انکار است و سیاستمداران آمریکایی از این جهت عذرخواهی کردهاند و این یک کارنامه ترسی را در رابطه ایران و آمریکا رقم زد و بعد بازتاب آن را در 13 آبان 58 دیدیم.
حرکت 13 آبان اگر نبود، بهتر میشد اما آن حرکت میتوانست حرکتی تاکتیکی باشد اما تبدیل به راهبرد نظام جمهوری اسلامی ایران مقابل آمریکا شده و این به شکل یک زخم بسیار ترمیمنشدهای همچنان باقی مانده است، با وجود اینکه در مقاطع مختلف به لحاظ راهبردی تلاش صورت گرفت که ترمیم شود؛ مثلاً در جریان جنگ ایران و عراق در مقابل حمایت صریح شوروی از عراق و صدام، ما میتوانستیم از عامل آمریکا بهعنوان عامل متوازن استفاده کنیم. جالب اینجاست که در همان دوره هم جمهوریخواهان و اتفاقاً تندروترین بخش جمهوریخواهان در آمریکا بر سر کار بودند.
یعنی رونالد ریگان که اسوه فکری دونالد ترامپ است و در واقع بنیانگذار نومحافظهکاری است، پیامهای خیلی مثبتی به ایران میداد اما از آن فرصت استفاده نشد و در دوره دموکراتها یعنی دوره کلینتون، تحریمها پایهگذاری شد. من فکر میکنم که ما میتوانیم از این فرصت برای بهبود روابط ایران و آمریکا استفاده کنیم، اگر هم حتی برای روابط استفاده نکنیم، برای حفظ منافع ملیمان میتوانیم حداقل به یک صلح سرد با آمریکا برسیم.
من فکر میکنم ترامپ یک تفاوتی هم با دوره اول کرده است و هم اساساً با تفکر نومحافظهکاری یک تمایز جدی دارد. بخشی از جمهوریخواهان تندرو مثل دیک چنی و جرج دبلیو بوش، با ترامپ مشکل داشتند و از خانم هریس حمایت کردند، یعنی اینطور نیست که شکافهای حزبی آنجا کاملاً منطبق با وضعیت حزبی ما باشد. ما نباید فکر کنیم که دموکراتها با اصلاحطلبان الزاماً منطبق هستند و جمهوریخواهان با اصولگرایان منطبق هستند. در مقاطع مختلف، براساس منافع ملیمان میتوانیم تصمیم بگیریم و آمریکا هم همین کار را دارد انجام میدهد. اگر ماهیت خود ترامپ را بشناسیم، در واقع یک ناسیونالیست آمریکایی است و منافع ملی برایش مهم است.
اتفاقاً ترامپ به خاطر اینکه با این انترناسیونالیسم دموکراتها مخالف است و بیشتر از همه طرفدار این است که خود آمریکاییها وضعیت بهتری داشته باشند، این امکان وجود دارد که بتوانیم در حوزه و محدوده منافع ملی با او گفتوگو کنیم و حداقل ضربهاش را کم کنیم. به نظر من این شدنی است، با دوره ریگان هم میتوانیم مقایسه کنیم اما الزاماً منطبق با آن دوره نیست چون ترامپ نسبت به نومحافظهکارانی که ریگان پرورش داد، فاصله و زاویه دارد اما ناسیونالیسمی که ترامپ از آن حمایت میکند و دنبال آن مبتنی بر منافع ملت آمریکا است، میتواند به ما کمک کند که ترامپ را دعوت کنیم که کمتر در امور ایران دخالت کند. شاید ما نتوانیم هیچوقت رابطه راهبردی در جمهوری اسلامی با آمریکا پیدا کنیم اما میتوانیم به یک صلح سرد برسیم.
حسن بیادی: با بازگشت ترامپ با تجربیاتی که در زمان دولت خود و دولت رقیب او جوبایدن بهدست آوردهایم چنین تصویری را میتوان از آینده و موضوعات مرتبط با ایران انتظار داشت که با مسائل ایران قوی، مسالمتآمیزتر و عاقلانهتر برخورد نماید چون دیگر میداند ایران کنونی آن کشوری نیست که او قبلاً تصوری از آن را داشت؛ بنابراین حتماً پیشنهادها و طرحهای جایگزین دیگری را برای اجرای برجام و برداشتن تحریمها ارائه خواهد نمود و فکر نمیکنم بخواهد مسائل خود را از طریق جنگ پیگیری کند چراکه در چنین شرایطی نمیتواند به وعدههای انتخاباتی و اقتصادی خود عمل کند.
حسین نورانینژاد: احتمالاً فشار بیشتری در تحریمها بیاورد. حمایت او از اسرائیل بهعنوان اصلیترین دشمن ایران هم بیشتر خواهد شد. تنها نقطه مثبت این است که او بهعنوان یک تاجر، احتمالاً ضدجنگتر از فردی همچون بایدن باشد. او غیرقابل پیشبینی است و اگر در ایران ارادهای برای کاهش مسائل با آمریکا شکل بگیرد، شاید فرصت خوبی برای این هدف شود. مسئله این است که این اراده را در حاکمیت خودمان حداقل ببینیم. یادمان نرفته که در دوران کلینتون و اوباما شرایط بسیار بهتر و قابل استفادهای داشتیم ولی علاوه بر خطاهای طرف آمریکایی، آیندهنگری و انعطاف و اراده لازم از سمت خودمان نیز نبود.
سعید نورمحمدی: اگر بپذیریم سیاست امری حتمی نیست، رویکردمان نسبت به تحولات سیاسی متفاوت از زمانی خواهد بود که خلاف آن بیاندیشیم. خوب یا بد، آقای ترامپ رئیسجمهور آمریکا شده است. آنچه که برای ایران و مردم ایران مهم است، منافع ملی کشور است. به همین دلیل باید دنبال فرصتهایی بود که بتوان با وجود دولت ترامپ منافع کشور تامین شود. تصور میکنم فرصتهای قابل توجهی برای تامین منافع ایران وجود دارد.
یک نمونهاش گفتوگوی آقای ماسک با نماینده ایران در سازمان ملل بود. ظرفیتهای فرادولتی دیگری هم وجود دارد که شاید بتواند فضای خوبی را ایجاد کند. من تصور میکنم رویکرد ترامپ نسبت به ایران صفر و صدی خواهد بود. پارامترهای زیادی تعیینکننده این رویکرد خواهند بود. مسائل و تحولات منطقه، نوع مواجهه دولتمردان ایران با آمریکا و مناسبات داخلی آمریکا از اصلیترین آنها هستند. نمیتوان از الان تصویر قطعی از نوع مواجهه دو دولت با یکدیگر داشت. باید دید پارامترهایی که گفته شد به کدام سمت خواهد رفت.
با توجه به تجربهای که پیش از این از حضور ترامپ در کاخ سفید داشتهایم، چه پیشنهادی به دولت برای کاهش آسیبها و مشکلات مرتبط با این وضعیت دارید؟
محمد قوچانی: اول از همه هیچکس و از جمله دولت نباید هیجانزده شده و وارد بازیهای پینگپنگی در دیپلماسی عمومی شود. مثلاً ما الان میدانیم که در دولت جدید آمریکا، کابینه به شدت تندرویی در حال شکلگیری است ولی الزاماً وقتی تندروها سر کار میآیند، نمیتوانند از همان عناصر تندرویشان استفاده کنند. در حقیقت روی زمین واقعیت که پا میگذارند، مجبور میشوند که براساس واقعیتها تصمیم بگیرند. من فکر میکنم که این برای همه تندروهای عالم و تندروهای خودمان رخ میدهد و برای تندروهای آمریکایی رخ میدهد؛
بنابراین در درجه اول نباید هیجانزده شویم. دوم اینکه، این دوگانهای که جمهوریخواهان و دموکراتها مانند وضعیت اصلاحطلبان و اصولگراها در ایران هستند این را منطبق نکنیم. این مبنای جامعهشناختی ندارد. یعنی در حقیقت ما ادواری داشتیم که دموکراتها خیلی با ما بد عمل کردند و ادواری هم وجود داشته است که جمهوریخواهان با ما درست برخورد کردند.
این تصور را از بحثهای تئوریک و نظری و ذهنیمان خارج کنیم. نکته سوم این است که بتوانیم گزینههایی پیش روی ترامپ و آمریکا قرار دهیم که بتواند از افراد تندرو فاصله بگیرد. شما اگر کتاب خاطرات پمپئو را مطالعه کنید، میتوانید به راحتی نقش پمپئو را در تحریک ترامپ ردیابی کنید. ما نباید تلاش کنیم که دولت آمریکا تندروتر شود. نکته چهارم این است که خوشبینی مفرط هم پیدا نکنیم. عناصر مقاومت ملی که در ایران وجود دارد، حتی به لحاظ مسائل نظامی اهمیت دارد و نباید اینها را نادیده بگیریم. فقط باید یک نقشه درستی از منطقه خاورمیانه داشته باشیم، درباره لبنان دکترین و درباره فلسطین راهکار داشته باشیم. به نظر من تا به حال دولت آقای پزشکیان و آقای عراقچی، کارکرد مثبتی داشتهاند.
هم آقای پزشکیان آن جمله طلاییای که گفتند «در رابطه با آمریکا، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم بالاخره در عرصه منطقهای و بینالمللی با این کشور مواجهه خواهیم داشت و بهتر است این عرصه را خودمان مدیریت کنیم.» خیلی مفید بوده است و هم آقای عراقچی که گفت «ما باید در روابط با آمریکا به کمترین سطح تنش در برسیم و آسیبها را کم کنیم»، اینها جملات راهبردی است و دیداری که نماینده ایران در سازمان ملل ظاهراً با آقای ایلان ماسک داشته، به نظرم بخشی از دیپلماسی عمومی میتواند باشد، زیرا آقای ماسک که نقشاش بیش از یک سرمایهگذار در ستاد آقای ترامپ خواهد بود، شاید حتی آینده ریاستجمهوری آمریکا دست آقای ایلان ماسک باشد.
به این جهت من فکر میکنم ما باید با یک نقشه واقعبینانه و در عین حال دارای گزینههای متفاوت و مبتنی بر اجماع در داخل حرکت کنیم. حتماً باید کل نظام سیاسی پای این ایده بایستد، یعنی اگر تنها دولت این کار را کند، شکست خواهد خورد و آن وقت ما میتوانیم از پیکره برجام، یک مجسمه جدیدی بسازیم.
حسن بیادی: با توجه به تجربهای که پیش از این از حضور ترامپ در کاخ سفید داشتهایم، اینکه پیشنهادی که به دولت برای کاهش آسیبها و مشکلات مرتبط با این وضعیت دارم این است که ما هر تصمیمی برای مذاکرات احتمالی داریم باید از طریق یک مدیریت یکپارچه و با روشنگری مردم و حمایت آنان صورت پذیرد.
در این دوره ریاستجمهوری باید کسانی را که با وحدت ملی به شکل واقعی مخالفند و نیز کاسبان تحریم و یا کاسبان مذاکرات ذلیلانه را تعیینتکلیف و با آنها برخورد شود در غیر اینصورت، در این وضعیت و اوضاع آشفته مدیریتی و نیز نابسامانی اقتصادی، باندهای متصل به قدرت و ثروت با همراهی نفوذیهای داخلی و خارجی بهدنبال بهره بردن نجومی از اموال ملی و حفظ مناصب خود در قوای سهگانه خواهند بود. بنابراین ضروری است که تصمیمسازان حکومت تا قبل از انتقال قدرت به ترامپ چارهای جدی اندیشیده و برنامه و تصمیمات عاقلانهای را اتخاذ نمایند.
حسین نورانینژاد: مدیریت تنشها، افزایش لابیها، تقویت موضع ایرانیان ملی و صلحطلب خارج از کشور، ارتباط نزدیکتر با اروپایی که فعلاً در اوج سردی روابطیم ولی شکاف ترامپ و اروپاییها شاید کمکی به حل این مسئله چندوجهی و پیچیده کند، تقویت مناسبات منطقهای بهخصوص با عربستان و ترکیه، بازخوانی و تدقیق دوباره برخی مواضع منطقهایمان بهخصوص در ارتباط با اسرائیل. چون سطح تنش و تقابل ما با اسرائیل کمی بیش از ظرفیتها و خواست خودمان شده و منافع و امنیت ملی را مورد تهدید قرار داده است.
کشورهای دیگری هم هستند که اسرائیل را به رسمیت نمیشناسند ولی وارد تقابل نظامی نشدهاند. خط قرمز ما نباید بیش از تمامیت ارضی خودمان و شهروندان ایرانی باشد. خارج از این خطوط را میتوان به حمایت سیاسی و دیپلماتیک و حقوق بشری و در شرایط بهتر اقتصادی کشور، مالی از فلسطین و جبهه مقاومت محدود کرد.
سعید نورمحمدی: با ترامپ قابل مذاکره است. اگرچه قطعاً رفتارهایش قابل پیشبینی نیست. ما نباید گاردمان را ببندیم و در عین حال نباید آغوشمان را در برابر ایالات متحده باز کنیم. اینجاست که وفاق معنا پیدا میکند. باید تندروها کنار گذاشته شوند تا ائتلافی بین نیروهای میانهرو و عاقل در کشور در حوزه سیاست خارجی ایجاد شود. کاسبان تحریم داخلی و خارجی منافعشان ایجاب میکند ایران در تحریم و انزوا باقی بماند.
به همین دلیل بیرحمانه باید کنار گذاشته شوند. تصمیمی که نیروهای میانهرو و عاقل با وجود محدودیتها بگیرند حتماً بهترین تصمیم خواهد بود. این تصمیم باید به طور جدی در دستور دستگاه دیپلماسی کشور قرار گیرد.