| کد مطلب: ۱۴۵۳۲
سیاست‌مدارِ اسلام‌پژوه

در بیست‌ودومین سالگرد درگذشت یدالله سحابی مطرح شد

سیاست‌مدارِ اسلام‌پژوه

از یدالله سحابی به‌عنوان مرد علم، اخلاق، سیاست، اندیشه و دینداری آزاداندیش یاد می‌شود که در کنار فعالیت سیاسی و تشکیلاتی تحت عنوان نهضت آزادی ایران (به همراه آیت‌الله طالقانی و مهدی بازرگان) در خط علم، فرهنگ و دین در تکاپو و حرکت بود. او  تلاش بسیاری در مسیر تحقق خواست مردم در فضای سیاسی داشت و از سوی دیگر بر نزدیک‌سازی دین و علم تاکید می‎کرد. نگاه خاص او به نظریه تکامل داروین موجب شد او این نظریه را با آیات قرآن تحلیل و بررسی کند. 23 فروردین بیست‌ودومین سالگرد در گذشت او بود و به همین مناسبت گرامیداشت یاد او در دبیرستان غیرانتفاعی کوثر، موقوفه مرحوم سحابی، با سخنرانی مقصود فراستخواه جامعه‌شناس، مهدی زارع، استاد پژوهشکده زلزله‌شناسی، ابوالفضل بازرگان، عضو نهضت آزادی، محمدمهدی جعفری، نویسنده و پژوهشگر دینی، لطف‌الله میثمی، فعال سیاسی و فریدون سحابی، فرزند مرحوم سحابی برگزار شد که در ادامه بخش‌هایی از این سخنرانی‌ها را می‌خوانید:

سحابی و کشف انتهای امکان

مقصود فراستخواه

این مسیر تکامل مستمر و پایدار که امثال دکتر سحابی پیمودند، چگونه میسر شد؟ این سرمایه‌های فکری در این سرزمین چطور پیدا شدند؟ چطور بازرگان و سحابی پیدا شدند، تربیت شدند و به ثمر رسیدند؟ چطور می‌شود که یدالله سحابی به پایداری می‌رسد؟ در مجلس امروز بخشی از کتاب «استادانِ استادان چه کردند» را برای شما قرائت می‌کنم. این کتاب بخشی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی نهادهای علمی، اجتماعی تاریخ معاصر در ایران از پسامشروطه تا دوره پهلوی است.

این کتاب به شرح اینکه استادانِ استادانِ استادان در این سرزمین چگونه به وجود آمدند و چه کارهایی کردند، می‌پردازد که بخشی‌هایی از آن را برای شما می‌خوانم:«سحابی و بازرگان از دوقلوهای نادر ایرانی در خلق و خوی و منش و بینش و کنش هستند. هر دو در علم‌آموزی نوین پیشکسوت، هر دو دانش‌آموخته دارالمعلمین، هر دو استاد دانشگاه تهران، هر دو در سیاست‌ورزی سالم، هر دو در احوال شخصی و تعهد اجتماعی خود عمیقاً مومن، هیچ‌کدام پای علم‌آموزی و حیات آکادمیک و درس و بحث علمی و حرفه‌ی دانشگری را با سیاست درنیامیختند...نهادهای مدنی، صنفی و مردم‌بنیاد متعدد دایر کردند، از جمله مدرسه، شرکت، حزب و انجمن. ملی به معنای حقیقی کلمه بودند. به اصل و اساس نهضت ملی ایران به رهبری محمد مصدق وفادار بودند و به منافع عمومی تقید جدی داشتند. تجددخواه، تحول‌خواه، آزادی‌خواه و خردگرا بودند. به اصول و ارزش‌های اصیلی که باورش کرده بودند جداً پایبند ماندند، چه در سال‌های تحصیل در اروپا و چه در ایام موفقیت‌های آکادمیک و رسیدن به منزلت‌های اجتماعی و چه در مسئولیت‌های مدیریتی. چه در سال‌های مخوف زندان، چه آنگاه که مردمان و اروپا و حتی روشنفکران از آنها روی برگرداندند و چه آنگاه که به آنها روی آوردند. این دو از آن رهبران قلیلی بودند که برخلاف رسم معمول سیاسیون زمانه، پوپولیست نشدند، موج‌سواری نکردند، فریب ندادند و با خود و دیگران و هستی بیکران صادق بودند.»

تیپ‌های ایده‌ال در سطح سحابی و بازرگان را می‌توان در سه سطح کلان، متوسط و خرد توضیح داد. در سطح کلان فهم تاریخ و زمانه‌ای لازم است که نسل سحابی از آن برخاسته است. سده 1200 خورشیدی، دوران رنسانس ناتمام ایران بود. در این سده کاغذ اخبار، ماشین چاپ، دارالفنون، رشدیه، دارالترجمه، انجمن معارف، مدرسه سیاسی، شرکت فرهنگ، خاندان فروغی، بانو استرآبادی، تلگراف و مشروطه، جنبش مطبوعاتی، جنبش مدارس جدید عالی را داریم و در این سده است که دارالمعلمین مرکزی و سپس عالی به وجود می‌آید و در این منطق تاریخیت در محضر علمی اساتیدی چون ذوالفنون، غلامحسین رهنما، محمود شیمی، سیدمحمدکاظم عصار، جلال همایی، سحابی و بازرگان از این محضر بیرون می‌آیند و دوره زمانه پویایی ایران را می‌بینیم. سده 1200 دوران رویای ایرانی و معاصر شدن و تجدد و تمدن ایرانی است.

اما این مسیر تکاملی تاریخ چرا اینگونه بالا و پایین شد؟ هیچ کجا و هیچ‌وقت مسیر تکاملی یک جامعه به‌طور خطی پیش نمی‌رود. جواب آن را باید در آنتروپی‌های کشور دید. ایران اکنون در دوره خاصی از این مسیر تکامل است و با دوره ماند(ایستا) و لختی ایران در برخی سطوح مواج هستید. اما کار تمام نیست. یک نگاه رئالیستی و یک منطق تاریخی به ما می‌گوید که ذخیره‌ها باقی ماندند و انرژی‌های آزادشده از آن کنش‌ها و تقلاها اکنون در زیر پوست این جامعه می‌خزند و رویاها به خاطره تبدیل شده‌اند. ما به داستان نیاز داریم، تاریخ ملت‌ها را همانطور که رویاها می‌سازند، همانطور نیز خاطرات‌شان می‌سازند. پس ما به داستان نیاز داریم، به داستان یدالله سحابی، عزت‌الله سحابی، مهدی بازرگان و... نیاز داریم.

ما کمبود داستان و خاطره داریم و این سبب می‌شود که انرژی‌های آزادشده و سرگردان با درک بیشتر دوباره جذب جامعه شود. اینجا برای توضیح مسئله ایران و تکامل پایدار ما به مدل‌های مارپیچی حلزونی برای توضیح ایران نیاز داریم چراکه نباید تاریخ را خطی دید. در یک سطح ظاهر خیال می‌کنید که ایران نزول کرده اما در یک سطح وسیع‌تر، حرکت پیش‌رونده است؛ حرکتی که به صورت خطی نیست. اما در سطح میانی، سطح واسط‌های اجتماعی است. یدالله سحابی همینطوری به وجود نیامده است، بلکه از طریق واسط‌های اجتماعی (نهادهای اجتماعی، گروه‌های اجتماعی، محضرهای درسی، مدارس، مطبوعات، فضاهای حضور و...)، یدالله سحابی شده است. در اینجا انقلاب‌های ممتیک اتفاق می‌افتد.

این عقلانیت، آزادمنشی و صلح درون که در یدالله سحابی بود، چطور به‌وجود می‌آید؟ انتقال ممتیک به یدالله سحابی از طریق واسط‌های اجتماعی به‌وجود می‌آید و عادت‌واره‌های سحابی از طریق همکنشی‌ها و ارتباطات انتقال پیدا می‌کند و تکثیر می‌شود. سطح خرد را با بیتی از حافظ برایتان شرح می‌دهم که می‌گوید؛ تابش خورشید و سعی باران. خورشید بتابد و باد و باران سعی کند تا لعلی از خاک برآید. اما چطور این لعل مروت سحابی بوی توحید و کرامت می‌دهد؟ باید تقلایی هم در وجود سحابی می‌بود تا بوی توحید و کرامت را می‌برد. این توفیق به همین صورت به وجود نمی‌آید و اینگونه نیست که شرایط در سطح کلان و میانی برای او فراهم می‌شود بلکه خود یدالله سحابی اقدام شخصی می‌کند و سعی وجودی دارد. او تقلای درونی در مقابل اهمال دارد و اقدام می‌کند. او مراقبت نفس داشت و اگر این خصیصه نبود، یدالله سحابی وجود نداشت.

سحابی در اواخر عمر خود گفت‌وگویی با آقای توسلی داشتند و از ایشان توصیه‌ای خواستند و سحابی بر کلمه فعالیت تاکید کرده است. انسان باید سعی و تقلا کند تا پتانسیلی که در او در حال کمون است فعال و ظاهر شود. او متوجه می‌شود که خود باید طرح ناتمام خود را تمام کند و مدام خود را ویرایش کرد. اگر او ذهن، روح، رفتار، اندیشه‌ها، فهم و ارتباطات خود را ویرایش نمی‌کرد، این سحابی نمی‌شد. او کشف انتهای امکان کرده است و ما نیز باید مدام در خود امکان‌های تازه کشف کنیم و کریستف کلمب قاره وجود خود باشیم.

او می‌خواست که اوج خود را بشناسد و همیشه به اوج خود نگاه می‌کرد. سحابی از آن اوج گرفتن بال و پر گرفت. او زمین را می‌فهمید، با آسمان آشنا بود و به صلح درون رسیده بود. چطور در سحابی دین مانع علم نمی‌شد و او مومن بود و به آزادی دگراندیشان و دین‌ناباوران قائل بود و حاضر بود جان خود را برای آزادی کسانی که دین او را ندارند، فدا کند؟ چطور انسان به این صلح درونی و وحدت می‌رسد؟ این فضیلت ذهن زیبا است که سحابی را درست کرده است.

ابوالفضل بازرگان

سحابی و فعالیت تشکیلاتی

برای اینکه دکتر سحابی را یک الگو برای خود قرار دهیم، باید نسبت به او شناحت عمیقی داشته باشیم و این کار را می‌توان از طریق نوشته‌ها و گفته‌های خود ایشان، کتاب‌هایی که منتشر کردند و اظهارنظرات دیگران نسبت به آنها و تحلیل و بینش آنها نسبت به ایشان و کردار ایشان جست‌وجو کرد که آیا حرف و عمل دکتر سحابی با همدیگر یکی بود یا خیر؟ یادنامه دکتر یدالله سحابی که به فاصله کوتاهی پس از درگذشت ایشان توسط محمد ترکمان گردآوری شده است و همچنین دومین یادنامه ایشان، منابع خوبی برای شناخت و درک ایشان است. دکتر سحابی مانند هر شخصیت برجسته دیگری، ابعاد مختلفی از نظر شخصیتی و عملکردی داشت. ایشان یک دانشمند بودند، در ایران لیسانس زمین‌شناسی گرفتند و در فرانسه مدرک دکترای خود را دریافت کردند و به کوله‌باری از علم و تجربه به کشور بازگشتند و خدمت خود را شروع کردند. اما ایشان تنها یک دانشجوی صرف نبودند. دکتر سحابی یک معلم و آموزگار در مدرسه و دانشگاه و سطح جامعه بودند و علاوه بر آموختن و آموزش دادن، به بخش تربیتی نیز اهمیت بسیاری می‌دادند. برای مثال در مدرسه کمال که تدریس داشتند تنها به آن بسنده نمی‌کردند و درس دین و اخلاق نیز می‌دادند و سعی می‌کردند توسعه انسانی را مدنظر قرار دهند و مردم را خوب بار بیاورند. تنها آموزش علم صرف و انتزاعی مدنظر ایشان نبود.

ایشان یک سیاست‌ورز و کنشگر سیاسی نیز بود و کار سیاسی را به قصد قدرت انجام نمی‌داد بلکه به‌عنوان یک وظیفه دینی به آن نگاه می‌کردند و انجام می‌دادند. ویژگی خاص مشترک در تمام این موارد مسئله دین و اخلاق در دکتر سحابی است. محور اصلی منش دکتر سحابی و همفکران ایشان از جمله آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان اخلاق بود و سرچشمه اخلاق آنها، قرآن بود. ایشان با همه رواداری داشتند و کسی را رد نمی‌کردند و سرچشمه این رواداری از قرآن آمده است. یکی از ویژگی‌های ایشان جمع‌گرایی و کار تشکیلاتی بود و با اینکه مقام بسیار بالایی داشتند اما همیشه تابع تشکیلات بودند و اگر تشکیلات تصمیمی می‌گرفت، رای ویژه‌ای برای خود قائل نبود. او ضمن ارادت خاصی که به مهندس بازرگان داشت، هیچ رقابتی با او نداشت. زمانی که موضوع زمین‌های شهری می‌خواست تصویب شود، ایشان بنابر اعتقادات دینی مخالف این موضوع بودند و گفتند اگر این موضوع تصویب شود از گروه خارج می‌شود اما بعداً گفت برای حفظ این جمع خارج نمی‌شوم. ایشان تفکر راهبردی و درازمدت داشت و از همان زمانی که به ایران آمد یک خط فکری مشخص را در یک جهت مشخص دنبال می‌کرد. دکتر سحابی به مسئله آموزش و پرورش بسیار اهمیت می‌داد و قبل از اینکه بیانیه کنگره‌ها تشکیل شود، دکتر سحابی در قسمت آموزش و پرورش با دقت وقت می‌گذاشت و می‌نوشت و معمولاً اینگونه بود که ایرادی به آن وارد نبود.

فریدون سحابی

سحابی و نظریه تکامل

یکی از علایق مرحوم دکتر سحابی، این مدرسه (دبیرستان کوثر) است و به‌عنوان یک دستاورد و یادگار و وسیله ارتقاء فکر در نظر او بود و شاگرد بسیار وفادار ایشان آقای صاحب‌الزمانی در حفظ و نگهداری این مدرسه کمال همت و علاقه را به خرج دادند و به سهم خود از این‌همه لطف، تشکر می‌کنم. اما خاطره‌ای را از ایشان نقل می‌کنم. جلسات بحثی بین مرحوم طباطبایی و مرحوم دکتر سحابی در منزل ما انجام می‌شد. مرحوم طباطبایی به‌شدت مخالف نظریه تکامل بود و معتقد بودند که مسئله خلقت و مسائل طبیعی مشمول تکامل نیست و مشمول خلقت عالی و فوریتی است. این بحث‌ها بیش از یک سال در منزل ما به طول انجامید و این مرد محترم هفته‌ای یک‌بار از قم به منزل ما در تهران می‌آمد و این مباحثه را با مرحوم پدر انجام می‌دادند.

مرحوم طباطبایی با حوصله تمام به صحبت‌های دکتر سحابی گوش کردند و در نهایت قبول کردند که خلقت انسان یک امر تکاملی است که از پست‌ترین موجودات زنده شروع شده و در نهایت به عالی‌ترین نوع موجودات زنده یعنی انسان ختم شده است. جالب اینجاست که مرحوم پدر هیچ‌وقت در ارتباط با اعتقادات و عقاید دینی ما اصراری نمی‌ورزید و این موضوع را به روند طبیعی این قضیه محول کرده بود و همه هفت فرزند ایشان معتقد به خدا و اصل وحدت هستند و این هنر پدری است که بشود یک مسئله ایدئولوژیک را به افرادی که چه‌بسا توان فکری و توان علمی مسائل را ندارند، قبولاند. یکی دیگر از مواردی که ایشان در ارتباط با موضوع فهم دین و وحدت الهی تلاش داشتند، مسائل عینی و طبیعی بود؛ اشاراتی که در سیر تحولی و تکاملی آیات قرآن موجود است، از اولین تا آخرین آیه، مرحوم دکتر سحابی در آن یک روند تکاملی را یافتند و نشان دادند. ایشان معتقد است که داروین نه‌تنها ضددین نبوده بلکه یک مسلمان به تمام معنا بوده چراکه اصل ماجرا یعنی توحید را در روند تکاملی رعایت کرده است و جا دارد که از داروین تشکر کنیم و داروینیسم را مکتبی در جهت اثبات حق بدانیم.

مهدی زارع

سحابی وفضای آکادمیک

در این جلسه به چند نکته از دید زمین‌شناسی اشاره خواهم داشت. دکتر سحابی به همراه دکتر فرشاد از اولین استادان زمین‌شناسی در دانشگاه‌های ایران بودند. این دو همزمان این فرایند را آغاز کردند و چیزی به‌عنوان رشته زمین‌شناسی با تلاش آنها شکل گرفت. تلاش‌های ایشان برای یافتن آب‌های زیرزمینی حائز اهمیت است. در جاهای مختلف ایران  شنیده‌ام که گفته‌اند دکترسحابی پیش‌بینی وجود آب در جاهای مختلف را انجام می‌دادند و ظاهراً مشاوره برای جست‌وجوی آب را به‌صورت مداوم در دستور کار خود داشتند. مهمترین پروژه فکری دکتر سحابی از نظر من کاری است که درباره قرآن و تکامل در کتاب «قرآن، تکامل و خلقت انسان» انجام داده است. هدف اصلی کتاب، اثبات عدم مغایرت قرآن با یافته‌های علمی است. اکثر ارجاعات این کتاب به آیات قرآن است اما هرجا نویسنده نیازمند به استنادات علمی بوده، علاوه بر اتکا به دانسته‌های خود در جایگاه استاد دانشگاه به کتب دیگری نیز ارجاع می‌دادند و در پاورقی ذکر می‌کردند. کتاب در زمینه‌های تشریح تطبیقی اعضای حیاتی جانداران، گیاهان و حیوانات و حتی انسان و دیگر موجودات زنده پرداخته است و جداول، نمودارها، تغییرات زمین‌شناسی، تغییرات تدریجی مهره‌داران در این کتاب ارائه شده است.

دکتر سحابی در این کتاب بر محور خلقت تدریجی بسیار کار کرده است تا سازگاری آن را با اندیشه‌های قرآنی نشان دهد. سیر این کتاب مشخصاً نشان می‌دهد که ایشان در فکر ارتقای باورهای دینی بوده‌اند.زیست‌شناسی تکاملی برپایه اندیشه داروین مبنی بر اینکه همه گونه‌های حیات از یک نیای مشترک نشأت گرفته‌اند، توزیع می‌شود و به‌عنوان یک مفهوم اساسی در علم فرض می‌شود. نظریه تکامل داروین از ناحیه برخی از افرادی که اعتقادات مذهبی دارند، مورد مخالفت قرار گرفته است و عمده‌ترین موارد اختلاف در زمینه چالش روایات آفرینش سنتی است که دیدگاه مذهبی-سنتی را به چالش می‌کشد. تبیین طبیعت‌گرایانه در مقابل آفرینش الهی نظریه داروین، مبتنی بر توضیحات طبیعت‌گرایانه است که از مشاهدات پدیده‌های طبیعی به دست می‌آید و بر انتخاب طبیعی و انطباق بر مداخله الهی تاکید می‌کند و این تضاد با باورهای مذهبی است که ایجاد اشکال زندگی را به خالق الهی نسبت می‌دهند.

بخشی از پیروان مذهبی تکامل داروینی را با ایمان خود ناسازگار می‌دانند و به دلیل تاکید بر فرایندهای طبیعی به جای مداخله فراطبیعی، نظریه داروین را بی‌خدایی می‌دانند. البته داروینیسم اثر مثبتی بر انعکاس الهیاتی داشته و بسیاری از الهی‌دانان از جمله دکتر سحابی راه‌هایی برای تطبیق آن با منطق دینی یافتند. کتاب دکتر سحابی در زمانه‌ای نوشته شد که اکثر صاحب‌نظران معتقد بودند نظریه داروین اساس تفکر دینی را سست می‌کند چراکه انسان را آخرین حلقه تکاملی موجودات معرفی می‌کند و اجداد انسان‌ها را تا میمون‌ها ردگیری می‌کند. سحابی با هدف دفاع از اعتقاد دینی اقدام به نوشتن این کتاب کرد و با توصیف و تشریح مراحل زمین‌شناسی و فسیل جانوران، به اثبات فرایند تکاملی جانوران پرداخت و سپس آیات ناظر به خلقت تدریجی موجودات زنده را مورد بررسی قرار داد.

لطف الله میثمی

سحابی و سیاست‌ورزی در برابر شاه

ایشان از بنیانگذاران علم زمین‌شناسی ایران بودند و باید به این ویژگی او دقت کرد که یک فرد چگونه می‌تواند شکل‌دهنده تحول باشد. رشته من اکتشاف و استخراج نفت بود و در دوره کارآموزی به تمام مناطق نفتی ایران سفر می‌کردم و می‌دیدم که در صنعت نفت ایران شاگردان دکتر سحابی اکتشافات زمین‌شناسی را انجام می‌دادند. در همه جا شاگردهای دکتر حضور داشتند و فعالیت‌های تخصصی حوزه را انجام می‌دادند. پس از 28 مرداد ایشان در کنار آقای طالقانی و بازرگان مؤسسه‌ای به نام «متاع» (مخفف مکتب تربیتی، اجتماعی، عملی) تشکیل دادند که در زمینه تربیت اخلاقی بود. این مؤسسه اندیشکده‌ای بود که تمام دستاوردهای این سه نفر در آن طراحی می‌شد؛ از جمله نهادسازی انجمن اسلامی مهندسین و انجمن اسلامی دانشجویان در این مؤسسه طراحی می‌شد. این سه نفر هم مروج اسلام بودند، هم مکتب را می‌دانستند و هم مبارز بودند و هم مولد. در زمینه مولد بودن ایشان می‌توان گفت همانند حضرت یوسف که مرکز علم بود و نظامی طراحی می‌کرد تا مردم را نجات دهد، ایشان نیز حتی زمانی که در زندان بود برای پروژه‌های مردمی فکر می‌کرد.

برای نمونه در زمان سد لار ایشان اعلام کردند که روی گسل است و این کار را نکنید و به حرف ایشان گوش ندادند و هنوز سد لار دچار مشکل است. یا مکان احداث کارخانه سیمان آبیک را پیشنهاد داده بودند و شاه گفته بود اگر ایشان بگویند حرف درستی است چراکه از نظر اخلاقی سحابی را قبول داشت. ما در ایران اصلاً نقشه زمین‌شناسی نداشتیم، و از طریق شاگردهای ایشان نقشه زمین‌شناسی ایران تهیه شد و به‌دنبال این نقشه توانستیم معادن ایران را کشف کنیم و در این موارد باید نقش دکتر سحابی را در نظر گرفت. در ختم و تشییع پیکر ایشان از تمامی فرقه‌ها و جریان‎های سیاسی شرکت داشتند. نیروهای ملی، مذهبی، چپ، راست، افراد نظام، از همه جریان‌ها حضور داشتند و تقوای سحابی باعث شد تا موافق و مخالف همه پشت ایشان قرار بگیرند. دکتر سحابی مرد خدا بود و خدا گزینش کرده بود که او به این مقام برسد و نقش تقوا و استمرار تقوا در ایشان بسیار مهم است که همواره با دکتر سحابی بود. او در امر تولید کشور نقش بسیاری داشت و همچنان از دانش شاگردان ایشان استفاده می‌کنیم. در مسائل سیاسی می‌خواهم ناگفته‌ای را بگویم.

در سال 1340 دانشجو بودم و بازیگرهای آن زمان شاه، نهضت آزادی و نیروهای بازدارنده از جمله تیموربختیار و بهبهانی و دکتر امینی بودند. نهضت آزادی و دکتر سحابی در شرایطی که امینی اصلاحات ارضی را شروع کرده بود، بیانیه‌ای برای شاه فرستادند و تضادهای شاه و امینی را به شاه نشان دادند که او منتصب شما است و نه منتخب شما و ملت. شاه نیز نتوانست امینی را تحمل کند و او را کنار گذاشت. جبهه ملی طرحی داشت مبنی بر اینکه در بهمن 1340 مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل شود و امینی ساقط شود و نهضت آزادی با این کار مخالف بود. سال‌ها گذشت و بنی‌صدر در مصاحبه شفاهی با هاروارد درباره آن شب نقل کرده است که در آن شب خانه بوده، عباس شیبانی تماس گرفت و گفت فردا را تعطیل کن و تلفن قطع شد. در آن شب دکتر سحابی به شیبانی زنگ زد و گفت به بنی‌صدر بگویید فردا را تعطیل نکند چراکه جعفر بهبهانی به من گفته است شما نیز از تعطیلی دانشگاه‌ها و مدارس حمایت کنید زیرا شاه به ما گفته است اگر امینی ساقط شود ما به شما آزادی می‌دهیم و در اینجا سحابی می‌فهمد توطئه‌ای در کار است و درخواست می‌کند که این تعطیلی رخ ندهد اما این اتفاق نیفتاد. شاه خود پشت این قضایا بود و در نهایت هم به جبهه ملی ضربه زد و هم به امینی؛ خودش نیز پیروز آن ماجرا شد.

محمد مهدی جعفری

سحابی و خوی تساهلی در زندان

سخن گفتن درباره دکتر سحابی سخت است. شخصیت علمی، سلوک اجتماعی، استادی دانشگاه، سیاستمداری باسابقه‌ی او باعث می‌شود که انسان جرأت نکند درباره او به راحتی سخن بگوید. لیکن اخلاق والای انسانی، فروتنی و تواضع کم‌مانند، خضوع علمی و رفتار صمیمانه او ممتنع بودن را سهل می‌کند و اجازه می‌دهد اندکی از ویژگی‌ها و فضایل او به‌عنوان الگویی برای کسانی که می‌خواهند زیستی انسانی داشته باشند آورده شود. نام دکتر یدالله سحابی را به‌عنوان بنیانگذار نهضت آزادی ایران در کنار نام زنده‌یادان مهندس بازرگان و آیت‌الله طالقانی شنیده بودیم. آشنایی من با وی هرچه بیشتر می‌شد بر شیفتگی من نسبت به شخصیت سحابی می‌افزود. در زندان شماره چهار قصر در کنار ایشان بودم که به برکت وجود کسانی چون سحابی به یک مجتمع آموزشی شبانه‌روزی از دبستان تا دانشگاه تبدیل شد. هرکسی به هر درسی علاقه و نیاز داشت پای آن درس می‌نشست و می‌آموخت.

اما دکتر سحابی استادی جامع که در رشته‌های گوناگون از جمله زمین‌شناسی، جامعه‌شناسی، گیاه‌شناسی، زیست‌شناسی، زبان فرانسه، پدیده‌های جوی و تا حدودی پزشکی، تخصص داشت. قرآن، اخلاق، سیاست، مسائل اجتماعی و انسانی را نیز عملاً می‌آموخت. علوم تجربی را چنان ساده می‌کرد که افراد با هر سطحی از دانش پای صحبت او می‌نشستند و می‌آموختند. او زبان فرانسه را در سطح عالی به عباس شیبانی می‌آموخت و عباس شیبانی در سطح ابتدایی به ما آموزش می‌داد. قرآن را در زندان قصر به عده‌ای از بازاریان مسلمان درس می‌داد و آنان را به حفظ قرآن تشویق می‌کرد. روزی به من پیشنهاد کرد که گلستان سعدی را با هم بخوانیم و با اشتیاق فراوان در کنار او گلستان را می‌خواندم و هرجایی از گلستان را که غلط می‌خواندم، چون پدری مهربان نمی‌گفت که اشتباه خوانده‌ای، می‌گفت من به قرائت دیگری این نکته را شنیده‌ام و درمی‌یافتم که اشتباه خوانده‌ام.

در زندان تقسیم کار شده بود و به نسبت تعداد زندانیان کار نظافت و تهیه ناهار و شام را به‌صورت روزانه چند نفری انجام می‌دادند. وقتی نوبت به دکتر سحابی می‌رسید برخی از افراد به احترام شخصیت و سن ایشان اصرار می‌کردند که به جای وی کار کنند، اما  او به‌هیچ‌وجه اجازه نمی‌داد. در آبان سال 1344 ما را به دژ برازجان تبعید کردند و در آنجا با زندانیان مارکسیست توده‌ای همانگونه رفتار می‌کرد که با زندانیان ملی-مذهبی، و همین رفتار بود که احترامی همراه با مهربانی و بزرگداشتی همراه با احساسی دوست‌داشتنی در چشم و دل همه زندانیان پیدا کرد.

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار