حمله کیهان به موسوی خوئینی:
امثال خاتمی و خوئینیها به ۱۰۰ درصد ملت ایران خیانت کردند
کیهان در واکنش به تحلیل دبیرکل مجمع روحانیون مبارز از انتخابات، در ستون اخبار ویژه خود حمله تندی به او کرد.
به گزارش هممیهن آنلاین، کیهان نوشت:
درباره سفسطهبازی موسویخوئینیها چند نکته شایان تذکر است.
اولاً؛ ادعای احترام به اکثریت و تلاش برای مصادره به مطلوب با این واژه، به هیچ وجه با سابقه عملکرد امثال خاتمی و موسویخوئینیها سازگار نیست. آنها در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ در حالی رای ۲۴.۵ میلیون نفر را زیر پا گذاشتند که در پستو اذعان میکردند تقلبی آن هم به میزان ۱۱ میلیون رای امکان ندارد و اتفاق نیفتاده است. کسانی که یکبار توانستند با چنان دروغی به مردم خیانت کنند، نوبتهای بعدی وجدان درد کمتری خواهند داشت؛ البته اگر وجدانی برایشان باقی مانده باشد.
نکته دوم؛ فارغ از میزان شرکتکنندگان و رایندادگان و انگیزههای مختلف کسانی که رای ندادند، این ننگ در تاریخ به نام خاتمی و موسویخوئینیها و برخی اعضای مرکزیت مجمع روحانیون ثبت شد که با وجود همه ادعاهای همراهی با امام و انقلاب، کنار گروهکهای ورشکستهای مانند سلطنتطلبان و بهائیت و سازمان تروریستی منافقین ایستاده و نقش پادو و پیادهنظام را در نقشه آمریکا و اسرائیل برای تخریب انتخابات بازی کردند. ننگ تخریب و تحریم این انتخابات را به ننگ شورش علیه جمهوریت و اسلامیت در سال ۸۸ اضافه کردند.
سوم؛ پدرخواندههای افراطیون مدعی اصلاحات عمداً کتمان میکنند اما روزنامههای اصلاحطلب متعددی مانند شرق و سازندگی و دیگران بارها نوشتند که در اغلب کشورهای دنیا و در بسیاری از انتخاباتها حداکثر مشارکت ۷۰ درصد است و ۳۰ درصد غالباً میل به مشارکت ندارند.
روزنامه شرق: «مثل اکثر جوامعی که در آنها انتخابات وجود دارد، حدود ۳۰درصد جامعه، تقریباً در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنند؛ چون چندان برایشان فرق نمیکند که چه کسانی و چگونه حکومت کنند. درباره ۳۰درصد باقیمانده، آیا با قطعیت میتوانیم بگوییم که در سبد معترضان هستند و در شمار تحریمکنندگان به حساب آورد؟ از این ۳۰درصد، چه تعداد به دلیل رقابتینبودن انتخابات رأی ندادند و چه درصدی به دلیل نیافتن کاندیدای مطلوب، و چه درصدی واقعا به دلیل اعتراض؟ آیا میتوان درصد هرکدام را، نه حتی دقیق، بلکه خیلی سردستی محاسبه کرد؟ با توجه به این محاسبهناپذیری، چگونه میتوان از ۶۰درصد رأی اعتراضی سخن گفت؛ آنهم وقتی آرای ۳۰درصد اول را قطعاً نمیتوان به حساب معترضان ریخت. علاوه بر آن، سه دسته اخیر هم قابل شمارش نیستند.»
روزنامه سازندگی: «آنها که در انتخابات شرکت نمیکنند را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول و بزرگتر که معمولاً در همه کشورها یافت میشوند؛ نسبت به انتخابات بیتفاوتند و برایشان فرقی نمیکند چه کسی سکان هدایت کشور را به دست دارد. معمولاً از مسائل دورند. اگر دقیق شویم، تقریباً ۳۰درصد هر جامعه را تشکیل میدهند. گروه دوم که آنها هم گروه بزرگی هستند، انگیزه و دلیلی برای حضور در انتخابات نمیبینند... اگر دقت کنیم، نه دسته اول، صحبتی از تحریم میکنند و نه گروه دوم، هدفشان تحریم است. اما دسته سومی هستند که اتفاقاً صدای بسیار بلندی دارند. آنها در همه این ۴۵ سال پس از انقلاب، وجود داشتهاند و بدون آنکه بشود آرای تحریم را شمرد، مدعی آن ۳۰درصد همیشه خاموش و آن گروه بیانگیزه دوم شده و همه عدم مشارکت را به حساب پروژه خود زدهاند».
نکته چهارم؛ خاتمی دو سال قبل در انتخابات شورای شهر تهران از فهرست «لیست جمهور» حمایت کرد اما نفر اول آن فهرست نتوانست حتی ۳۹هزار رای کسب کند. همچنین طی چهار سال فاصله میان انتخابات مجلس یازدهم و دوازدهم، مشارکت یک درصد در کاهش داشته و حال آن که خاتمی چهار سال قبل در انتخابات شرکت کرد. خاتمی فاقد کمترین پایگاه اجتماعی انگیزشی (مثبت) است اما برای این که (به هر قیمت) دیده و سوی بیگانگان به بازی گرفته شود، اینبار سعی کرد خود را در دسته تحریمیهایی جانمایی کند که به اذعان نشریات اصلاحطلب پایگاهی میان مردم ندارند.
پنجم؛ خاتمی و پدرخواندههای جبهه اصلاحات سهامدار هشتساله دولتی بودند که رحم اجاره اصلاحطلبان خوانده میشد و بدترین رکوردها و میراث اقتصادی را برجا گذاشت. طبعاً این میراث منفی (معدل هشت سال رشد اقتصادی نزدیک به صفر، افتخار به نساختن مسکن، کثافتکاری نامیدن پالایشگاهسازی، مافیایی خواندن ساخت نیروگاه جدید، تعطیلی کارخانهها و تورم ۶۰ درصد) که برطرف کردن آن مجالی دستکم نصف عمر دو دولت روحانی را میطلبد، در دلزدگی بخشی از مردم مؤثر بوده است. در واقع میتوان گفت سهامداران آن مدیریت اشرافی غربگرا، به صددرصد ملت ایران خیانت کرده و به زندگی آنها آسیبهای جدی وارد کردهاند و بنابراین، با قایم شدن پشت آمار مشارکت و اقلیت و اکثریت نمیتوانند آن خیانتهای برگ را به فراموشی بسپارند.