نیروی جدید اصلاحات
تنها سه هفته پس از آنکه جبهه اصلاحات ایران در سند راهبردی خود اعلام کرد که «اصلاحطلبان نمیتوانند در انتخاباتی تهی از معنا، غیررقابتی، غیرمنصفانه و غیرمؤثر در اداره کشور شرکت کنند. این البته به معنای قهر آنان با صندوق رأی نیست، بلکه برعکس، اصلاحطلبان موظفند بهرغم عدم مشارکت در چنین انتخاباتی تمامی مساعی خود را برای اقناع یا الزام حاکمیت به برگزاری انتخابات مطلوب مبذول دارند.» و پس از آنکه این تشکل در متنی تکمیلی سند راهبردی انتخابات توضیحی ارائه داد که «چرا در انتخابات 11 اسفند لیست نمیدهد» و چنین بیان کرد که «جبهه اصلاحات ایران ضمن هشدار به اینکه مسئولیت تبعات و مخاطرات ناشی از کاهش مشارکت مردم در انتخابات برای اقتدار و امنیت ملی بر عهده نهادها و مقاماتی است که صندوق رأی در کشور را فاقد اثربخشی کردهاند، اعلام میدارد، تنها راهحل مشکلات کشور ایجاد مجلس و دولت قوی و مستقل از طریق برگزاری انتخابات آزاد، منصفانه، رقابتی و مؤثر در اداره امور کشور با حضور نمایندگان همه طیفها و سلایق فکرى است. از این رو ما، تن دادن حاکمیت به برگزارى انتخابات آزاد، رقابتی و معنادار را در صدر مطالبات خود قرار داده و در کنار فعالیت برای قدرتمند شدن جامعه ایران، سعى خویش را برای برگزاری چنین انتخاباتی در آینده نیز به کار خواهیم بست»، براساس این راهبرد جبهه اصلاحات استانها موظف به تصمیمگیری درباره ارائه لیست با رای دوسوم شدند. 110 فعال سیاسی اصلاحطلب که برخی از آنها از اعضای تشکلهای عضو این جبهه بودند در بیانیه تحلیلی خطاب به دغدغهمندان توسعه و مردمسالاری درباره انتخابات 1402 با عنوان «روزنهگشایی کنیم» نظر و راهکاری متفاوت و حضور در انتخابات 1402 را مطرح کردند.
از تشکیل اقلیت قدرتمند در مجلس تا بیم فلسطین شدن
بیانیه «روزنهگشایی کنیم» با امضای چهرههای سیاسی و فکری از جمله الیاس حضرتی، علی باقری، غلامحسین کرباسچی، الهه کولایی، محمد فاضلی، حمیدرضا جلاییپور، محمدرضا جلاییپور، احمد شیرزاد، مقصود فراستخواه، مهدی غنی، شهابالدین طباطبایی، محمد ترکمان، احمد مازنی و حجتالله میرزایی و جمعی از روزنامهنگاران و کنشگران اجتماعی حامی اصلاحات منتشر شده است به انتشار درآمد.
در این بیانیه 8 سوال مطرح شد. این سوالات به ترتیب:«1- آیا انتخابات ۱۴۰۲ مصداق انتخابات آزاد است؟ 2- معنا و کارکرد رأی دادن در این انتخابات چیست؟ 3- معیار ما برای تصمیم درباره حضور انتخاباتی چیست؟ 4- آیا اساساً نهاد مجلس تاثیری در سرنوشت شهروندان دارد؟ 5- آیا محدودیتهای تحمیلشده بر «حق انتخاب و مشارکت موثرِ» شهروندان در انتخابات باید موجب کنارهگیری از میدان انتخابات شود؟ 6- آیا فعالیت جامعهمحور اثربخشتر از حضور انتخاباتی نیست؟ 7- در مجلس پیش رو که تشکیل اکثریت باکیفیت توسعهگرا ناممکن است، چرا خوب است برای تشکیل اقلیت میانهرو بکوشیم؟ 8- آیا رای اعتراضی در انتخابات ۱۴۰۲ افقگشا است؟» و در ادامه بیانیه پاسخ به این سوالات به صورت تفصیلی داده شده است. از جمله در بخشی از این بیانیه و در پاسخ به سوال دوم آمده است:«معیار ما در این تصمیم گام برداشتن در جهت تحقق عملیِ «خیر همگانی» و مصالح ایران است، نه کسب قدرت و ثروت و نه کسب آبروی شخصی. در نظر ما انتخابات در شرایط ساختاریِ کنونی ایران (از جمله «نظام دو بُنی/ترکیبی»، «نظم دسترسیِ محدود» و «خارج از دالان باریک آزادی») میدانی است برای دو کار: اول- مقاومت در برابر پیشروی نیروهای «خالصساز» و واپسگرا؛ و دوم - برداشتن گامی، حتی کوچک، رو به جلو در مسیر ساختن تدریجیِ زمینهها و شرایط تحققِ انتخابات آزاد، توسعه فراگیر و پایدار، عدالت، آزادی و سایر کنشهای مؤثر نهادینه شده و جمعیِ جامعهمحور.»
یا در پاسخ به سوال سوم چنین توضیح داده است که «سوگمندانه در سالهای گذشته، به علل متفاوت از جمله استفاده اقلیتِ «خالصساز» از کاهش مشارکت، تاثیر همه نهادهای برآمده از انتخابات کاهش یافته است. با این حال، اولاً کنارهگیری مصلحان به کاهش بیشتر تاثیر این نهادها خواهد انجامید، میدان را برای تاخت و تاز افراطیون خالی میکند و لطمات بیشتر به منافع ملی و مصلحت عمومی ایرانیان در شرایط پرمخاطره پیش رو خواهد زد. ثانیاً، هنوز همین نهادهای تضعیفشده، اختیارات و امکانات مهمی را در اختیار دارند. با مشارکت در انتخابات و تلاش برای تقویت ائتلاف نیروهای میانه و کاهش تعداد نامزدهای افراطی غیرتوسعهگرا میتوان هم از میزان آسیب تصمیمهای این نهادها به جامعه ایران کاست و هم بر مصوبات نیکاثرشان اضافه کرد.» البته در این بیانیه به سه سوال 6، 7و 8 که این روزها در محافل سیاسی مورد بحث قرار گرفته است و برخی اصلاحطلبان فعالیت جامعهمحور را در برابر رویکرد انتخاباتمحور مطرح و مناسب برای این جریان دانستهاند و درباره دستیابی به اقلیت قدرتمند با توجه به چهرههای تاییدصلاحیتشده تشکیک کردند، پاسخ داده است. بهعبارتی امضاکنندگان این بیانیه که موضعشان موافق حضور حتی حداقلی در انتخابات است و هنوز در برابر تصمیم هسته سخت قدرت برای حذف آنها از نهادهای تصمیمگیر و اثرگذار و بیتوجهی آن نسبت به ضرورت حضور نگاههای مختلف برای ادامه مسیر حاکمیت، ایستادهاند؛ در بخشی از پاسخ به سوال ششم تصریح کردهاند: «فعالیت انتخاباتی و جامعهمحور یک دوگانه رهزن است؛ چراکه این دو لازم و ملزوم و همافزا هستند. ذینفعان اندکسالاری در «نظمهای دسترسی محدود» مانند ایرانِ امروز، دغدغه مشروعیت و توسعه و مردمسالاری را ندارند و اولویتشان بقا از طریق توزیع رانت و حامیپروری و تحدیدِ سازمانیابی جامعه است. مسئولیت توسعهگرایان و اصلاحگرانِ خشونتپرهیز و تدریجیگرا این است که در این شرایط میدان را خالی نکرده و مبتنی بر رویکردهایی که حس تهدید بقا و امنیت را برمیانگیزد، عمل نکنند و ضمن پاسداشت امنیت و ثبات، گام به گام شرایط آستانهایِ تحقق «نظم دسترسی باز» را بسازند و ذینفعان بیشتر و ائتلافهای وسیعتری برای توسعه و مردمسالاری و عدالت و آزادی بپرورند.» و در پاسخ به سوال هفتم درباره حضور حداقلی توضیح دادند:«اقلیتهای خوب، هم در تاریخ پارلمان ایران و هم در تجربه سایر جوامع توانستهاند نخست از شدت آسیبهای تصمیمهای نامطلوب در مجلس و میزان «سیاستها و نهادهای بد» بکاهند، دوم نقش تعیینکننده در برخی مصوبات کارساز و تمهید «سیاستها و نهادهای خوب» و زمینهسازی اصلاحات ریشهای ایفا کنند، سوم صدای عقلانیت و کارآمدی شهروندان محذوف شوند و چهارم راهی باز کنند و زمینهساز گشایشهای پساانتخاباتی و تشکیل اکثریتهای مؤثر در انتخاباتهای بعدی شوند.»
این بیانیه در پاسخ به سوال آخر هم نوعی بیم از «فلسطین شدن» را در صورت عدم مشارکت در انتخابات مطرح میکند و در این بخش آمده است:«حق رأی ما و داشتن هر تعداد – ولو در حد اقلیتی کوچک – نماینده زندگیدوست و توسعهگرا از جمله این امکانات است که نباید آن را واگذار کرد. همه اینها در شرایطی است که هم ذینفعانِ «خالصسازِ» کاهشِ مشارکت و هم ایرانستیزان در شرایط جنگی منطقه و با چشمانداز نگرانکننده برآمدن راست افراطی در آمریکا و چند کشور دیگر از این واگذاری ما استفاده پرضایعه خواهند کرد. درحالیکه میدانیم و تجربه کردهایم که کاهش مشارکت انتخاباتی از جمله به تشدید تهدیدها علیه ایران و تحریمها علیه ایرانیان میانجامد، دغدغهمندان ایران نمیتوانند به وضعیت منطقه و شرایط بینالمللی بیتفاوت باشند؛ بهویژه در جهانی که حتی نسلکشی و پاکسازی قومی وحشیانه فلسطینیان با انواع جنایات جنگیِ رژیم آپارتاید و اشغالگرِ اسرائیل نیز عملاً با مانع مؤثری در سطح جهانی مواجه نمیشود و امنیتیسازی ایران و ائتلافهای وسیع علیه ایران و مخاطرات ملی بزرگ در آینده کوتاهمدت میتواند تشدید شود.»
دعوت به حضور
در پایان این بیانیه امضاکنندگان درخواست خود را از حاکمیت و تشکلها و مؤثران در فضای سیاسی مطرح کردند و گفتهاند:«ما، جمعی از دغدغهمندان توسعه و مردمسالاری در ایران، از حاکمیت مطالبه گشایش رقابت انتخاباتی و تایید صلاحیت نامزدهای باکیفیت متکثر (در پاسخ به اعتراضها به ردصلاحیتهای غیرعادلانه) را داریم و خواستار معکوس شدن روند ایرانسوزِ نقض حقوق اساسی شهروندان (از جمله حق مشارکت مؤثر گروههای اجتماعی متکثر در تعیین سرنوشت جمعی) هستیم. همچنین، مبتنی بر دلایل ایراندوستانه فوق، از رهبران و تشکلها و نهادهای سیاسی و مدنیِ میانهرو و اصلاحگرا، شخصیتهای ملی و گروههای مرجع و روشنفکران، متنفذان شبکههای اجتماعیِ آنلاین و آفلاین و فعالان مدنی و سیاسیِ توسعهگرا دعوت میکنیم در انتخابات ۱۴۰۲ زمینهساز حمایت از ائتلافی از نامزدهای میانهرو (در حوزههایی که نامزد باکیفیتی برای رقابت مانده) شوند و از شهروندان دعوت کنند تا با نگذشتن از «حق رأی»شان، در این حوزهها به نامزدهای این ائتلاف رای بدهند. با رأی اعتراضی و روزنهگشا میتوان کوشید نامزدهای افراطی زندگیستیز و ضدتوسعه به مجلس بعدی راه نیابند تا از تأثیر منفی مجلس بر زندگی مردم کاسته و بر نقش مثبت آن افزوده شود و برای خیرهای بزرگتر در سالهای پیش رو زمینه بسازد.»
نقدها و بحثهای پیش رو امضاکنندگان
با انتشار این بیانیه، بحثها و نقدهای مختلفی نسبت به آن مطرح شد؛ از اینکه این بیانیه در راستای بیاثر کردن بیانیه جبهه اصلاحات به میان آمده است و عملاً امضاکنندگان به دنبال انشعاب و دودستگی در جبهه اصلاحطلبی و شکلدهی نیروی دومی با رویکرد انتخاباتمحوری هستند یا اینکه آنان تحلیل مناسبی از فضای سیاسی تحمیلشده به مردم و جریان اصلاحطلبی ندارند و عملاً تلاش میکنند که همسو با خواست قدرت عمل کنند و احتمالاً در گامهای بعدی بازمیمانند.
در چنین شرایطی و در پاسخ به برخی سوالات پیگیران این بیانیه با سه چهره از امضاکنندگان آن، مهدی شیرزاد، فعال سیاسی اصلاحطلب، سعید نورمحمدی، سخنگوی حزب ندای ایرانیان و احمد مازنی، نماینده مجلس دهم و عضو حزب اعتماد ملی گفتوگو کردیم که در ادامه میآید:
۱. چرا تصمیم به صدور این بیانیه گرفتید؟ ضرورت آن را چه میدانید؟
سعید نورمحمدی: فضایی که در چند سال گذشته بهخصوص حوادث پس از فوت مهسا امینی به وجود آمد، بیشتر سلبی و القاگرا بود. فضای حاکم را در دو سطح میتوان بررسی کرد. در سطح مردم و در سطح نخبگان و الیت سیاسی و اجتماعی. طبیعتاً مردم حق دارند به شرایطی که برایشان به وجود آمده، معترض باشند و از نیروهای سیاسی زده شده باشند. شرایطی که برای مردم به وجود آمده، شایسته این مردم شریف و بزرگ نبود اما نخبگان سیاسی نمیتوانند و حق ندارند سلبی رفتار کنند. وظیفه سیاستمداران و کنشگران اجتماعی مسئولیتپذیر این است که راه و منفذی را فراهم کنند تا از شرایط موجود خارج شویم. این راه را به مردم پیشنهاد دهند و تلاش کنند آنها را همراه کنند. متاسفانه در حال حاضر بین مردم عادی و بخش زیادی از سیاسیون تفاوتی وجود ندارد و بسیاری از کنشگران افتخار خود میدانند که در ناامیدی همراه باشند. این نامه یادآوری این وظیفه بود که کنشگران سیاسی و اجتماعی نسبت به جامعه و نسبت به آینده مسئولیت دارند و به بهانه همدلی و همراهی با مردمی که حق دارند معترض باشند اما نمیتوانند مسئولیت خود را فراموش کنند. نویسندگان این نامه به دنبال ایجاد راه و منفذی برای خروج از این شرایط هستند.
مهدی شیرزاد: کشور در شرایط بسیار پرمخاطرهای قرار دارد. هم موقعیت بینالمللی کشور در شرایط پرمخاطره و حساس است، هم به نظر میآید انواع و اقسام شاخصهای اقتصادی و اجتماعی وضعیت مطلوبی را برای کشور نشان نمیدهد و شرایط نگرانکننده است. در مجموع به نظر میآید مضرات حاکمیت یکدست خیلی بیشتر از شرایطی است که تنوعی از دیدگاهها و نگاهها در مجموعه اداره کشور سهیم بودهاند. این بیانیه با این رویکرد تنظیم شده که بتوانیم یک مسیر جدیدی را به جامعه پیشنهاد دهیم که متأثر از تجارب سالهای گذشته و با علم و در نظر گرفتن تمام مشکلات، سختیها و محدودیتهاست تا مردم دعوت به صبوری و اصلاحات تدریجی شوند. مجموعه اپوزیسیون خارج از کشور، (فارغ از اینکه چه نظری میتوان درباره دیدگاههای آنها داد) به نظر میآید که عملکرد بسیار ناصوابی از خود نشان دادند. مجموعه نیروهایی هم که در داخل کشور فکر میکردند با سیاسی کردن مطالبات یک حرکت اجتماعی مانند حرکت اعتراضی شهریور 1401 میتوانند تغییرات بسیار ساختاری در حاکمیت ایجاد کنند، به نظر میآید نتیجه نگرفتهاند. عدهای فکر میکردند تا زمانهای مشخصی «دیگر تمام است ماجرا» اما همه دیدیم که خوب یا بد ماجرا تمام نیست. مجموعاً به نظر میآید خیابان خیلی ثمره و نتیجهای در مختصات فعلی جامعه ایران برای هیچ نیروی تحولخواهی نداشته است. در نتیجه به نظر میآید خشونتپرهیزترین و مسالمتآمیزترین و کمهزینهترین روش برای تغییر در ساختار قدرت و برای اثرگذاری در آینده جامعه، همچنان صندوق رای است. البته این صندوق رای در معرض تهدیدهای مختلفی از ناحیه نگاههای تنگنظرانه در چارچوب نظارت استصوابی بوده است و فضا و فرصت برای حضور سلیقههای مختلف سیاسی و اجتماعی فراهم نیست اما با این احوال، به نظر میآید میتوان مجلسی با تندروی کمتری برگزید که حداقل خسارتهای کمتری را برای کشور در بر داشته باشد.
احمد مازنی: دوستانی که علاقهمند به کنشگری فعال و مثبت در این دوره بودند، تصمیم به صدور این بیانیه گرفتند و بنده هم وقتی که مطلع شدم، به دلیل اینکه با اصل مشارکت و کنش فعال در انتخابات موافق بودم، این بیانیه را امضا کردم. آنچه که در فضای سیاسی کشور حاکم شده، این است که یک جریان فقط میتواند در انتخابات حضور پیدا کرده و کاندیداهای فراوانی هم دارد و بدون رقیب با مشارکت حداقلی میتواند برنده بازی باشد، در صورتی که اگر افرادی خارج از این جریان امکان مشارکت داشته باشند، ولو در سطح محدود و با کاندیداهای اندک بتوانند مشارکت کنند، این فضای تکصدایی میتواند کنترل شود و در کنار صدای تحریم و عدم مشارکت و صدایی که بیشتر از ناحیه حاکمیت یکدست به گوش میرسد که مشارکت با همین گزینههایی که تعریف میکنیم، انجام شود؛ صدای دیگری وجود داشته باشد که این صدا مبنی بر اعتراض و اصلاح وضع موجود باشد. از این جهت ضرورت داشت که این نظریه تبیین شود و به اطلاع مردم برسد و در ادامه هم مصادیق این نظریه هم به مردم معرفی شود تا آنها که علاقهمند به حضور پای صندوقهای رای هستند به فهرست رای دهند.
۲. آیا به نظرتان این بیانیه و تصمیم پشت آن تاثیری بر انتخابات دارد؟
سعید نورمحمدی: این نامه با این هدف منتشر شد که بر انتخابات تاثیر بگذارد و تلاش کند فضای سرد و مملو از ناامیدی را بشکند. هدف نویسندگان همین بوده است. اینکه در نهایت موفق بشویم یا نشویم بستگی به این دارد که نخبگان سیاسی و اجتماعی وارد میدان شوند یا نه. اگر وارد شدند چقدر از سوی مردم این ایده و راهکار پذیرفته میشود؟ خارج از نتیجه ما باید تلاش کنیم که راهی ایجاد کنیم.
مهدی شیرزاد:ما باید با مردم صحبت کنیم. من از دانشجو و جوانی که تحت شدیدترین فشارها و بیشترین محدودیتها در زیست اجتماعی بوده است، خیلی توقع ویژهای ندارم که با این رویکرد و استراتژی سیاسی همراه شود. به هر حال آن جوان آرزوها، رویاها و مطالباتی دارد که ممکن است شرایط فعلی برای او قانعکننده و پاسخگو نباشد. اما خیلی از آدمها هستند که در زندگی روزمرهشان اینکه چه کسی رئیسجمهور و یا نماینده مجلس شود، تاثیرگذار است. من فکر میکنم میشود این تیپ افراد را دعوت به بازاندیشی کرد. البته من ادعایم این نیست که این افراد حتماً دعوت را اجابت کرده و در عرصه انتخابات شرکت کنند، اما تصور میکنم که میشود این بزرگواران را دعوت به بازاندیشی در رابطه با نحوه اثرگذاری در قدرت کرد و اینکه ما در عرصه عمومی بتوانیم گفتوگویی داشته باشیم که به چه نحو میشود یک اصلاحات تدریجی و خشونتپرهیز را در جامعه ایران طی کرد که ماحصل آن رفاه و آرامش بیشتر برای زندگی مردم باشد.
احمد مازنی: هر کنشی میتواند تاثیرگذار باشد منتهی میزان تاثیر آن به عوامل مختلفی برمیگردد که برخی از این عوامل در اختیار ما نیست. ما از امکانات تبلیغاتی وسیع برخوردار نیستیم، قطعاً صداوسیما از جریان ما حمایت نخواهد کرد و چهبسا ما را هم تخریب کند. برخی از دستگاهها و نهادها هم که در حاکمیت یکدست منافعی دارند، قطعاً همراهی نخواهند کرد و مخالف ما هستند. آنهایی هم که در یکی دو سال اخیر بر ناامیدی دمیدند و مشی انفعال را در پیش گرفتند، ممکن است با ما همراه نشوند. به هرحال ما هستیم و این فرصت محدود و امکانات اندکی که در اختیار داریم. از رسانهها انتظار داریم که مبانی، مفاهیم و جزئیات این بیانیه بهخصوص بخشی که تاکید میشود «عدم مشارکت مشکلی را حل نمیکند و گرهها را کورتر خواهد کرد.» را برای مردم تبیین کنند. در فضایی که یا صدای مشارکت بیقید و شرط از ناحیه بانیان وضع موجود و یا صدای تحریم به گوش میرسد، صدای سومی هم به گوش برسد که در حد ظرفیت و امکاناتی که وجود دارد، میتوان پای صندوق رای رفت و مشارکت کرد.
۳. در ادامه این بیانیه گامهای بعدی و اقدامات برای معرفی کاندیدا چیست؟ صرفاً ارائه تحلیل است یا جرقه شکلدهی و فعالسازی نیروی جدید انتخاباتمحور؟
سعید نورمحمدی: برخی از احزاب و نیروهای سیاسی و اجتماعی در حال بررسی کاندیداهای موجود در سراسر کشور هستند. با وجود ردصلاحیتهای گستردهای که پیش آمده است، باز هم کاندیداهای بسیار خوبی در سراسر کشور داریم که مردم فرصت دارند شرایط را عوض کنند. حضور مردم همه معادلات را میتواند تغییر دهد. در بسیاری از حوزههای انتخابیه چهرههای علمی و دانشگاهی از سد شورای نگهبان عبور کردهاند. احزاب میانهرو مسئولیت دارند این چهرهها را ساماندهی کنند و با کمک نیروهای اجتماعی و سیاسی به مردم معرفی و پیشنهاد دهند. علاوه بر این با مردم به گفتوگو بنشینند و توضیح دهند چرا در این شرایط رها کردن صندوق رای و قهر کردن، راه مناسبی نیست.
مهدی شیرزاد: بهطور مشخص در استانها و در برخی حوزههای انتخابیه شرایط رقابت وجود دارد. البته ما به شدت از دستگاههای اجرایی و نظارتی متولی امر انتخابات گله داریم که با تنگنظری خلاف آن چیزی که در برخی سخنرانیهای رهبری گفته شده بود، حرکت کردند و فضا و بستر لازم را برای حضور گسترده مردم ایجاد نکردند و عملاً برای احزاب سیاسی و گروههای مرجع که میتوانستند مردم را به حضور در پای صندوق رای تشویق کنند، فرصت و امکان را فراهم نکردند. قانونی که در مجلس تصویب شد، بحث پیشثبتنامها و نحوه اجرای این قانون، همه به نظر من کجسلیقگیهایی بود که نتیجه آن خیلی مناسب و مفید به حال انتخابات نبود اما با این احوال در برخی استانها و حوزهها ما امکان رقابت داریم. در خیلی از حوزههای انتخابیه میتوان از مردم دعوت کرد که به کاندیدایی رای دهند که کمتر تندرو باشد و به فکر منافع ملی و توسعه منطقهای باشد و صرفاً دنبال موضوعات سیاسی و جناحی نرود. در کلانشهرها که معمولاً رای مردم سیاسیتر بوده، به نظر میآید خیلی اصلاحطلبان و اعتدالگراها امکان حضور در انتخابات و رقابت را ندارند، اما با این احوال، دوستان ما در سه چهار حزب اصلاحطلب و حزب اعتدال و توسعه تلاشهایی را انجام میدهند که ما بتوانیم با رایزنی با بقیه نیروهای معتدل، در تهران به یک لیست انتخاباتی برسیم و آن لیست را به مردم معرفی کنیم و در نهایت تابع تصمیم مردم باشیم.
احمد مازنی: در این مرحله روی مفاهیم کار شده است و برای مصادیق باید جلوتر برویم. در فرصت باقیمانده به نظر میرسد که باید به سمت معرفی نیروهای منتقد وضع موجود و نیروهایی که شعارشان «نه به حاکمیت یکدست» است، پیش رویم و در این مسیر امکان تهیه لیست هم میتواند فراهم شود.
۴. نسبت این بیانیه با مواضع جبهه اصلاحات چیست؟ آیا این بیانیه را در مقابل و مقابله با بیانیه جبهه اصلاحات منتشر کردید؟
سعید نورمحمدی: این نامه در برابر جبهه اصلاحات و یا هیچ جریان دیگری منتشر نشده است. جبهه اصلاحات و احزاب عضو آن حق دارند تصمیم بگیرند که به دنبال منفذ خروج از این شرایط باشند یا نباشند. نویسندگان نامه دنبال ائتلافی از نخبگان مسئولیتپذیر و میانهرو هستند که مسئولانه وارد میدان شوند.
مهدی شیرزاد: اصلاحات یک گفتمان اجتماعی است و یک تبار تاریخی دارد و نمیتوان آن را به یک جمع محدود منحصر کرد. به هر حال دوستان در جبهه اصلاحات یک چارچوب و استراتژی را اتخاذ کردند که اقلیتی هم در این جبهه، این چارچوب و استراتژی را قبول نداشتند. ماهیت کار جبههای هم ایجاب میکند که ما احزاب اقلیت را در موقعیتی قرار ندهیم که در معرض این باشند که از جبهه سیاسی خروج کنند و یا به شکلی متفاوت از تصمیم اتخاذشده عمل کنند. واقعیت این است که متاسفانه روندی که تا الان طی شده، یک روند اجماعی که همه در آن احساس برنده بودن داشته باشند، نبوده است. ما تاکیدمان این بود که در کنار برخی از صداهایی که بیشتر تقابل در آنها پررنگ است، یک نگاه دیگری هم که برآمده از بخشی از اصلاحطلبان است را به جامعه معرفی کنیم که این نگاه معتقد به اصلاحات تدریجی است و فکر میکند که در شرایط فعلی هیچ ابزاری بهتر از صندوق رای برای ایجاد تغییر در ساختار مناسبات قدرت وجود ندارد.
احمد مازنی: بههیچوجه قصد مقابله با راهبرد جبهه اصلاحات را نداریم. جبهه اصلاحات در راهبردی که مطرح کرده روی اصل انتخابات تاکید داشته و گفته است، دیدگاهها و مواضع مقام رهبری درباره برگزاری انتخابات پرشور مورد توجه قرار نگرفته است و بهنوعی در نقد نهادهایی این راهبرد صادر شده بوده که به رهنمودهای رهبری عمل نکردند و به قانون اساسی توجه نداشتند و بسیاری از نیروهای اصلاحطلب و تحولخواه را ردصلاحیت کردند یا با وضع قانونی که مجلس یازدهم انجام داده، فرصت از نیروهای تحولخواه سلب شده است. اما جبهه اصلاحات بههیچوجه در راهبردهایش مسائلی را طرح نکرده که بیانیه ما در جهت مخالف آن باشد. بیانیه ما هم نظری در کنار راهبرد جبهه اصلاحات است و میتواند مکمل آن راهبرد باشد.