بدتر از اسنپبک
جهل کرانه ندارد. ذهنیتی که روز اجرایی شدن اسنپبک را، روز ملی قطع کامل امید از آمریکا و غرب و آغازی برای گرایش به شرق میداند فقط به فکر بقای خود به هر قیمتی است. ایران و مردم در آن جایگاهی ندارند. اکنون روشن شده که ریشه مسائل ایران در داخل است و نه در خارج یا شورای امنیت و تعامل با کشورهای غربی.
هنوز عدهای دنبال حل مسائل خارجی ایران هستند و گمان میکنند که میتوانند آنها را حل کنند و اگر هم حل کنند، دیگر مسائل ایران نیز حل خواهد شد یا در مسیر حل شدن قرار خواهد گرفت. گرچه متغیرهای خارجی و بهویژه تحریمها و مورد اخیر اسنپبک بسیار مهم هستند، ولی ظرف اصلی بروز این بحران در داخل است و نه در خارج.
اتفاقاً ما از زمانی وارد فرآیند تحریم و مشکلات عمیق خارجی شدیم که به هر دلیلی که فعلاً مجال بحث آن نیست، تندروهای داخلی دست بالا را پیدا کردند و کشور را در سراشیبی و تقابل قرار دادند. ابتدا از تحریمها دفاع و آن را کاغذپاره معرفی کردند و برای همه عالم شاخ و شانه کشیدند و سپس بدون اینکه کسی توجهی به تبعات موضوع کند، تبلیغات زیادی درباره دروغ بودن هولوکاست راه انداختند.
ولخرجیهای منطقهای آغاز شد و با اتکا به درآمدهای چندصدمیلیارد دلاری پول نفت هر کار غیر عاقلانهای که خواستند انجام دادند تا اینکه با تحریم و سپس قطعنامههای شورای امنیت، بهرهجویی بیحساب و کتاب آنان از پولهای نفت متوقف شد.
هنگامی که فرایند برجام آغاز شد، در کنار نتانیاهو قرار گرفتند و علیه آن کارشکنی کردند. از بخت بد آنان در آن مقطع ایالات متحده تابع و یا همسویی کامل با نتانیاهو نداشت و برجام به نتیجه رسید. این جماعت از ابتدا تداوم برجام و بهبود وضع مردم را نافی منافع خود میدانستند. هنگامی که ترامپ با وعده خروج از برجام آمد، این جماعت در ایران بیش از جمهوریخواهان آمریکایی خوشحال شدند و با خروج ترامپ از برجام سرخوشانه و بهصورت متقابل چند برگ کاغذ را در مجلس به آتش کشیدند.
اکنون هم که اسنپبک اجرایی شده، چنان خوشحال هستند که مجالی برای دیده شدن سرمستی ترامپ و نتانیاهو و براندازان نگذاشتهاند. این همسویی راهبردی را چگونه میتوان فهمید و تحلیل کرد؟ تنها گزینه برای فهم این اتحاد عجیب ضدیت هر دو طرف علیه موجودیت و تمدن و ملت ایران است. این جماعت حتی متوجه تبعات اتهامات خود هم نیستند.
میگویند، این توافقی استعماری و یکطرفه بود و معتقدند که از ابتدا هم این توافق به ضرر ایران بوده است. ولی یک لحظه فکر نمیکنند که چگونه با وجود رهبری و شورای نگهبان و مجلس استصوابی اصولگرا توافقی استعماری و یکطرفه تبدیل به قانون شده است؟ حتی لحظهای به خود زحمت نمیدهند که بپرسند پس چرا حکومت ایران حتی با خروج آمریکا از آن همچنان اصرار به بقای برجام داشت و دارد، در مقابل آنان که مثلاً تحمیل کردند یا استعمارگران دنبال لغو آن هستند؟
و باز هم توان فکر کردن به این نکته ساده را ندارد که چرا در دولت فوق اصولگرای رئیسی دنبال احیای آن بودید؟ گروهی از تحلیلگران سیاسی و اجتماعی از وجود برخی گرایشهای غیررسمی ولی همسو با اسرائیل در ایران تعجب میکنند، غافل از اینکه اکنون، هم احساس عمیق مشترکی میان برخی بخشهای رسمی سیاسی با اسرائیل و با براندازان در ماجرای پایان یافتن برجام با اجرای اسنپبک را شاهدیم.
این رفتار معادل خنجر زدن از پشت به قلب ملت است. علت اصلی آن نیز اتحاد نانوشته برای کلنگی کردن ایران است. این سیاست را در حوزههای دیگر از جمله اقتصاد، آموزش، بهداشت و درمان، آب، انرژی و فرهنگ هم میتوانیم ببینیم. جهل کرانه ندارد.
ذهنیتی که روز اجرایی شدن اسنپبک را، روز ملی قطع کامل امید از آمریکا و غرب و آغازی برای گرایش به شرق میداند فقط به فکر بقای خود به هر قیمتی است. ایران و مردم در آن جایگاهی ندارند. اکنون روشن شده که ریشه مسائل ایران در داخل است و نه در خارج یا شورای امنیت و تعامل با کشورهای غربی.