ملت ماندگار
اگر از امروز، با اتحاد و وفاق و عقلانیت و احترام گذاشتن به آحاد مردم عمل کنیم؛ ایران بهسرعت به جایگاه شایسته خود بازخواهد گشت. مشروط بر اینکه این جمله آقای خاتمی را بپذیریم که: «ایرانی از هر کیش و آئین و سلیقه باید بهعنوان شهروند صاحب حق و حرمت در این کشور احساس عزّت، آزادی و برخورداری داشته باشد.»
هر گاه بقا و ثبات ایران در خطر میافتد، بهصورت خودکار نیروی بازسازیکننده و مدافع تمدنی آن فعال میشود و به مقابله برمیخیزد. نمونه آن، اخبار استفاده از نام جعلی برای خلیجفارس از سوی ترامپ بود که در عمل نهتنها آن را نادیده گرفت؛ بلکه در یکی از گفتوگوهای خود بارها از نام کامل و واقعی آن استفاده و سعی کرد تا حدی مسئله پیشآمده را جبران کند.
ایران امروز در چنین وضعیت اتحاد تمدنی قرار دارد و به نظر میرسد که نوعی وحدت عمومی و ملی برای عبور از وضعیت کنونی در حال شکلگیری است. بدون تردید در سه دهه گذشته سیستم سیاسی در موضوعات کلان کشور تا این اندازه متحد و هماهنگ نبوده است.
نهتنها در هماهنگی ریاستجمهوری با مقامرهبری، بلکه در سطح سران قوا و نیروهای نظامی و انتظامی نوعی تفاهم کلی را میبینیم. بهطور قطع، اختلافنظر و دیدگاه وجود دارد؛ ولی همواره دو نکته را رعایت میکنند.
اول اینکه، اختلافات را به ستیزهجویی تبدیل نمیکنند در نتیجه ماجرا را به سطح جامعه و عرصه عمومی نمیکشانند. دوم اینکه، در حد ممکن به جمعبندی رسیده و در جایی مسئله را پایان میدهند.
البته برخی تندروها هستند که سعی میکنند آتشی را روشن کنند و به داخل این خرمن بیندازند و برخی از آنان در مجلس هم فعال هستند؛ ولی خوشبختانه و تاکنون در چند محور مهم شکست خوردهاند. بنابراین، وفاق درونساختاری در حد مطلوبی تحقق یافته که بتوان امیدوار به سرریز این وفاق به جامعه بود.
اکنون میتوان گفت که تاحدی چشمانداز چنین وفاقی هم مثبت شده است. نمونه آن، سخنان آقای خاتمی در روز گذشته است که نشان میدهد اراده معطوف به این تحولات را در سطحی بالاتر از ریاستجمهوری ارزیابی میکنند و این دلیل وجودی وفاق مزبور است.
آقای خاتمی بهدرستی اشاره میکند که: «ایران همواره در طول تاریخ مورد تهاجم بیگانگان بوده و آسیبهای فراوان دیده است، اما در نهایت آنچه مانده این ملت است که حتی مهاجمان را نیز در درون فرهنگ و تمدن خود جذب و هضم کرده است.»
ایشان درعینحال به زمینه این تهاجم بیگانگان نیز اشاره میکند که ریشه در ضعف خودمان دارد و چه شاهدی بهتر از این واقعیت تاسفبار که: «امسال سال پایان سند چشمانداز است و ایران به لحاظ علمی، اقتصادی، سیاسی-امنیتی و... در منطقه نهتنها قدرت اول و برتر نیست، بلکه بسیاری از رقیبان ما به مراتب از ما جلو افتادهاند.»
علت این عدم پیشرفت در درجه اول تنشهای درونساختاری و کوشش برای حذف یکدیگر و نادیده گرفتن واقعیت است. سپس بیتوجهی به علم و دانش و تجربه بشری است که ترکیب این دو عامل موجب آن شده است که اهداف جالبی که در سند چشمانداز۱۴۰۴ تعیین شده بود، محقق نشود. سندی که مورد اجماع و توافق نظام و نیروهای سیاسی بود، اجرایش در عمل متوقف شد و ایران دو دهه طلایی را از دست داد.
ازیکسو، پنجره جمعیتی در این دوره باز شد که دیگر هیچگاه در آینده باز نخواهد شد و از سوی دیگر، نیروهای تحصیلکرده به وفور وارد بازار کار شدند و بالاخره دوره بیهمتایی از درآمدهای نفتی نصیب ایران شد .
در زمینه خارجی هم اوضاع منطقه، ابتدا بهکلی به سود ایران متحول شد و همه شواهد حکایت از شرایط مناسب برای جهش به قدرتمندی بلامنازع مینمود؛ ولی به دلیل رویکرد حذفی و مدیریتهای شعاری و غیرعلمی این هدف محقق نشد و اکنون در موقعیتی هستیم که فاصله زیادی با اهداف تعیینشده داریم.
در هر حال، گذشته گذشته است. اگر از امروز هم، با اتحاد و وفاق و عقلانیت و احترام گذاشتن به آحاد مردم عمل کنیم؛ ایران بهسرعت به جایگاه شایسته خود بازخواهد گشت. مشروط بر اینکه این جمله آقای خاتمی را بپذیریم که: «ایرانی از هر کیش و آئین و سلیقه باید بهعنوان شهروند صاحب حق و حرمت در این کشور احساس عزّت، آزادی و برخورداری داشته باشد.»
گفتوگو در خارج را با عزت و عقلانیت ادامه دهیم. در داخل نیز حقوق همگان را به رسمیت بشناسیم و تفاهم و گفتوگو را پایه رفتار و عمل سیاسی قرار دهیم. در درون حکومت نیز دنبال حذف و طرد نباشیم و مردم را فصلالخطاب بدانیم و بالاخره علم و عقلانیت و تجربه بشری را سرلوحه اداره امور قرار دهیم.