در فضای برنامهریزی
برنامهریزی مسئلهای همزاد با بشر است. نکته مهم این است که با پیشرفت بشر موضوعات پیچیدهتر و برنامهریزی به مسئلهای غامض تبدیل شده است. در مثل عامیانه گفتهاند که اول چاه را بکن، بعد منار را بدزد. در واقع اگر میخواهی منار را بدزدی، باید پیشاپیش جایی برای پنهان کردن آن در نظر بگیری و الا منار بهعنوان مدرک دزدی، روی دست میماند. ماجرای برنامهریزی در ایران نیز از این نوع است، بهویژه برنامهریزی که ناشی از درآمدهای نفتی و انرژی ارزان باشد. در سال 1352 که قیمت نفت 4 برابر شد، رژیم گذشته، پولهای نفتی را وارد چرخه مصرف کرد، نتیجه آن شد که واردات آن اندازه زیاد بود که بنادر کشور قدرت تخلیه آنها را نداشتند، لذا کشتیهای حامل کالاهای وارداتی، ماهها در دریا معطل میشدند تا نوبت به تخلیه آنها برسد و در این مدت هزینه (دموراژ) میگرفتند که رقم سرسامآوری بود، از جمله در یک سال به ۴۰۰ میلیون دلار رسید. یا جادهها و راهآهن امکان حمل کالای وارداتی به داخل کشور و مراکز مصرف را نداشتند لذا در گمرک میماندند و برخی از آنها فاسد و خراب میشدند. منظور این است که سیاستگذاری امری بغایت پیچیده و با حساب و کتاب است.
مصاحبه اقتصادی امروز هممیهن با یکی از کارشناسان بینالمللی انرژی درباره وضعیت اسفبار انرژی در ایران حاکی از آن است که مطابق گزارشهای بینالمللی ایران سالانه 127 میلیارد دلار انرژی را بر باد میدهد؛ بزرگترین شبکه گازرسانی شاید جهان را دارد که حدود 10 درصد از گاز مصرفی در آن تلف میشود. فقدان برنامهریزی در صنعت پتروشیمی موجب شده که تولیدات آن نهتنها ارزش افزوده مهمی نداشته باشند بلکه بعضاً از خوراک گاز آنها کمارزشتر باشند! ولی مهمترین نکته این گزارش نقدی است که بر سیاست ساخت مسکن این دولت وارد میکنند. در واقع باید گفت که عدم تحقق وعده ساخت مسکن یک نتیجه مطلوب برای جامعه است. زیرا طبق محاسبات مطرحشده، تامین گاز و برق این 4 میلیون مسکن وعدهدادهشده معادل حدود 20 میلیون مترمکعب گاز در روز است که اگر نیاز برق آن را هم حساب کنیم، حدود 20 میلیارد دلار سرمایهگذاری لازم دارند تا در 5 سال این مقدار گاز و برق برای مصرف این حد از مسکن تولید شود. در واقع هزینه این سرمایهگذاری بسیار بیشتر از هزینه لازم برای ساخت این تعداد مسکن است. هزینهای که در حال حاضر برای ساخت این مقدار مسکن وعدهدادهشده در دولت وجود ندارد چه رسد برای تامین گاز و برق و آب آنها. در حال حاضر ما با ناترازی انرژی مواجهیم. در تابستانها برق قطع میشود و در زمستانها گاز، البته در هر دو مورد برای اینکه مردم متوجه نشوند، برق و گاز کارخانجات قطع میشود! در چنین شرایطی اصرار بر تولید مسکن نتیجهای جز این ندارد که ناترازی انرژی را تشدید، و بحران و کمبود را از یک نقطه و زمان حال به نقطه و زمان دیگری در آینده منتقل میکند.