سر اب سیاست
اگر بپرسند سراب سیاست چیست؟ میتوان قاطعانه پاسخ داد که «یکدستی» همان سراب وهمانگیزی است که با نزدیک شدن به آن متوجه میشوند آبی وجود ندارد، آنچه که هست، شکست نور در هوای گرم و در افق دوردست است که موجب خطای دید میشود و فرد کمتجربه یا مستأصل، آن را به اشتباه آب میبیند. وضعیت کنونی جریان حاکم نیز ناشی از این پدیده غلطانداز است. اکنون سراب یکدستی یا خالصسازی آثار و تبعات خود را نشان داده است. این حد از تقابل میان قوا، فقط در ساختار یکدست دیده میشود. همیشه در گذشته و مثل همه جاها، بهطور طبیعی حدی از تعارض و تنش میان قوای سهگانه وجود داشته است، همه طرفهای درگیر نیز در بیشتر موارد به آن تن میدادند و سعی میکردند در کنار این تنش، همکاری هم بنمایند، ولی سیاست یکدستسازی یا خالصسازی برای این بود که با رسیدن به یکدستی، چنین تنشهایی را از میان ببرد. درحالیکه اکنون هم تنشها هست و هم عدم هماهنگی. حتی درون برخی از قوا نیز این تنش مشهود است. اختلافات جریان رئیس مجلس یا جبههپایداری و جناح دولت بر کسی پوشیده نیست. رد کردن بودجه گرچه از یک نظر منطقی به نظر میآید، ولی ماهیت سیاسی دارد زیرا مجلسی که بدترین قوانین را مصوب کرد، به نحوی که هزینه سنگینی برای اقتصاد و مردم داشته، چگونه میتواند از موضع کارشناسی به نقد بودجه بپردازد؟ مجلسی که خودش بر بار هزینههای بودجه اضافه میکند، چگونه میتواند بر دولت خرده بگیرد که چرا هزینههایش بالاست یا درآمدش کم؟ مجلسی که از طریق قانون فرزندآوری ارقام وحشتناکی بر بودجه دولت و ملت بار کرده و موجب تورم شده، چگونه خود را در جایگاه نقد دولت قرار میدهد؟ پس این رد کلیات بودجه را میتوان ناشی از یک تقابل سیاسی میان رئیس مجلس و دولت دانست؛ دولتی که بهشدت علیه افراد منسوب به رئیس مجلس هستند. پیام رد هم روشن بود؛ «آقای دولت ما اینجا تصمیم میگیریم.» از سوی دیگر، حملات طرفداران دولت علیه قوهقضائیه برای تحت تاثیر قرار دادن این قوه در پروندههای فساد و درخواست رئیس قوه از دولت برای به پای قانون آوردن آن دهها نفری که حتی خود دولت هم آن را برکنار کرده را نباید از چشم دور داشت. این حملات به دستگاه قضایی حداقل از جانب اصولگرایان حاکم بیسابقه است. آنان که طرفدار قضاتی چون سعید مرتضوی بودند، اکنون رویه دیگر این گرایش خود را نشان میدهند. آنان میخواهند دستگاه قضایی در دست و همسو با خودشان باشد و اگر نبود آن را محکوم میکنند. اتفاقاً یکی از ریشههای مهم فساد موجود، همین خواست و فشارها به قوه قضائیه و استقلال قضات و دادگاههاست. مشکل دولت و جناح پایداری این است که زندگی و آینده سیاسی خود را بر مبنای سیراب شدن از چشمهای تعریف میکردند که واقعیت نداشت و یک سراب بود. یکدستی و خالصسازی نه ممکن است و نه مطلوب. حداقل در ایران چنین نیست. شکستهای پیاپی دولت ناشی از این است که واقعیت این سراب از مدتها پیش برای دوندگان بهسوی چشمه خیالی، نیز روشن شده است. حتی درون هر قوه از جمله مجلس نیز چنین روندی را بهوضوح میتوان دید. هنگامی که لوایح مهمی را در ذیل اصل ۸۵ از صحن مجلس و جلوی چشم مردم به کمیسیونی محدود و ویژه میبرند تا جمعی یکدست و خالص این قوانین را به دور از چشم مردم و بهصورت دلبخواهی نهایی کنند، ناگهان با ادعای تقلب و دستکاری در همین مصوبه قانونی و جدا از فرایند عادی مواجه میشویم که در تاریخ تقنین جهان هم بیسابقه است. خودشان هم به یکدیگر رحم نمیکنند، حتی قانون را دور میزنند. حال چگونه ممکن است که آنان در زیر یک سقف بهصورت معقولانه و مدنی و برای حل مشکلات مردم با یکدیگر همکاری کنند؟