| کد مطلب: ۹۵۷۳

آوای مظلومیت

درباره موسیقی نواحی که احمد علی‌شرفی یکی از اسطوره‌های خود را از دست داد

درباره موسیقی نواحی که احمد علی‌شرفی یکی از اسطوره‌های خود را از دست داد

اینکه به‌‌رغم «اسطوره، دُردانه و هنرمندی بزرگ» خواندن‌تان، عموم مردم تنها زمانی نام‌تان را بشنوند که درگذشته‌اید، غم‌بار است و حسرت‌برانگیز. اتفاقی که برای اهالی موسیقی نواحی در ایران کم رخ نداده و بارها و بارها پیش آمده که در اخبار خوانده‌ایم، اسطوره‌ای در گوشه‌ای از ایران درگذشته است؛ اسطوره‌هایی که در زمان حیات هیچ‌گاه در حد و اندازه‌ی هنرشان نه قدر دیده‌اند، نه بر صدر نشسته‌اند. روز یکشنبه، ۳۰مهرماه نوبت یکی از دُردانه‌های موسیقی نواحی بوشهر، احمد علی‌شرفی، نوازنده نی‌انبان و نی‌جفتی بود که بر اثر سکته قلبی در ۸۳سالگی درگذشت. هنرمندی که حماسه حق‌پرست، رئیس انجمن موسیقی بوشهر در گفت‌وگو با مهر، از هم‌دوره بودنش با بزرگانی ازجمله حاج‌قربان سلیمانی و عثمان محمدپرست گفت و یکی از مهم‌ترین راویان قدیمی موسیقی بوشهر نامیدش. هنرمندی که در نوازندگی نی‌انبان و نی‌جفتی، یکه بود و بسیاری از پژوهشگران موسیقی کشورمان ازجمله محمدتقی مسعودیه و محمدرضا درویشی از آثارش به‌عنوان منابع پژوهشی استفاده‌ می‌کردند اما ذکر همه‌ی این‌ها مانند اتفاقی که برای بسیاری دیگر از اهالی موسیقی نواحی رخ می‌دهد، پس از درگذشت‌اش بود، نه هنگام در قید حیات بودنش.

فقدان یک راوی مستند، موثق و ارزشمند

ازجمله اجراهای داخلی احمد علی‌شرفی می‌توان به حضور او در دومین جشنواره موسیقی نواحی «آینه‌دار» با تمرکز بر موسیقی سواحل شمالی خلیج‌فارس در سال ۱۳۹۴ اشاره کرد. جشنواره‌ای که از سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۹ - با یک دوره فاصله در سال ۱۳۹۳ و پس از آن به‌صورت پیوسته- به دبیری هنری علی مغازه‌ای، مولف، محقق و پژوهشگر موسیقی نواحی برگزار شد. مغازه‌ای در گفت‌وگو با «هم‌میهن» در مورد علی‌شرفی می‌گوید: «‌احمد علی‌شرفی را می‌توان یکی از وزنه‌های موسیقی اقوام در بوشهر دانست که هم نی‌انبان، هم‌ نی‌جفتی می‌زد. او خوشبختانه صاحب فرزندانی اهل موسیقی بود؛ فرزندانی که احتمالاً می‌توانند فقدان پدر را تا حدی جبران کنند. علی‌شرفی معمولاً به صورت خانوادگی کار می‌کرد و به‌عنوان مثال در دومین دوره از جشنواره موسیقی نواحی «آینه‌دار» در سال ۱۳۹۴ نیز به همین شکل و با حضور فرزندان و برادرزاده‌هایش در جشنواره شرکت کرد. او هم بر رپرتوار موسیقی شادیانه‌های جنوب ایران و بوشهر، هم بر موسیقی مذهبی و سنج و دمام مسلط بود. این تسلط به حدی بود که همواره می‌شد به علی‌شرفی ارجاع داد و از اطلاعاتش استفاده کرد و برای همین مورد توجه پژوهشگرانی ازجمله محمدرضا درویشی و محسن شریفیان قرار داشت. علی‌شرفی را می‌شد حافظه شنیداری موسیقی به ‌ارث‌ رسیده از قدما به او دانست. حافظه‌ای که قرار بود به نسل بعد منتقل شود هرچند متاسفانه تغییر سبک زندگی موجب شده است برخی گونه‌ها، دسته‌ها و کیفیت‌هایی از موسیقی نواحی ایران فراموش شوند. امثال علی‌شرفی کسانی‌اند که با از دست رفتن‌شان حتی اگر برای از دست رفتن موسیقی نواحی فریاد وااسفا سر ندهیم، کیفیتی از اجرا را ارائه می‌دادند که به کیفیت کار گذشتگان نزدیک بود. خوشبختانه در حال حاضر فعالان بسیاری در حوزه‌ی موسیقی نواحی بوشهر فعالیت می‌کنند اما ارائه‌ی برخی از آن‌ها به ارائه‌ی موسیقی پاپ به معنای عامه‌پسند نزدیک شده است و امثال علی‌شرفی بودند که همواره می‌توانستیم برای اطلاع از کیفیت اجرای گذشتگان و دریافت اطلاعات به آن‌ها رجوع کنیم.»

در مورد علی‌شرفی گفته می‌شود که در نوازندگی نی‌انبان و نی‌جفتی، یکی از مهم‌ترین راویان موسیقی بود. از مغازه‌ای می‌پرسیم این عبارت به چه معناست و او توضیح می‌دهد: «واقعیت این است که همه‌ی ما، همه‌ی کسانی که در حوزه‌ی موسیقی نواحی فعالند، هرچه سن یک خنیاگر، یک هنرمند بالاتر باشد کارش را بیشتر نزدیک به اصل می‌پنداریم و با این تعبیر به‌نوعی ارزش‌گذاری کرده و دیگران را ذیل سپهری که در حال تعریفش هستیم قرار می‌دهیم. این عبارت تقریباً در همه‌ی مناطق توسط موسیقی‌شناسان نواحی به کار برده می‌شود هرچند می‌توان عبارتی همراه با پیش‌داوری نامیدش و اذعان کرد که تعریف دقیقی از آن وجود ندارد و کاربردش بیشتر حرمت گذاشتن به جایگاه فرد است. به نظر من در تعریفی جامع‌تر و کامل‌تر در مورد این افراد، باید به نقش موثر و فراگیرشان در میان مردم منطقه اشاره کرد، نقشی که با درآمیختگی، در جشن، شادی و عزای مردم ایفا می‌کردند و به عنوان مثال در مورد علی‌شرفی می‌توان از حشر و نشر او با شروه‌خوانان نام برد و برای همین می‌توانستیم به عنوان منبعی مطلع در مورد موسیقی بوشهر به او استناد کنیم. او به این دلیل که از گذشتگانش آموخته بود، خلط و خطایی در کارش نداشت و اگر هم ممکن بود داشته باشد، بسیار اندک بود و به این معنا می‌توانستیم راوی مستند، موثق و ارزشمندی بدانیم‌اش.»‌

وضعیت ناگوار اهالی موسیقی نواحی

یکی از نقاط مشترک حرف‌های اهالی موسیقی نواحی در همه‌ی دوران‌ها، دشواری‌های پیش روی‌شان برای گذران زندگی از راه هنرشان بوده و هست و حرف‌شان این است که ساز و آوازشان اگرچه برای‌شان احترام به همراه دارد اما آورده مالی ندارد، به‌گونه‌ای‌که می‌توان وضع‌شان را با عبارت «ناگوار» توصیف کرد. عبارتی که علی مغازه‌ای چندان با آن موافق نیست و این ناگواری را -نه الزاماً به دلیل مشکلات اقتصادی که این‌روزها گریبان‌گیر همه‌مان است- که به علت برنامه‌‌ریزی‌های اتفاقی و براساس عنایت یا بی‌عنایتی مدیران به موضوع می‌داند. برنامه‌ریزی‌هایی که در آن‌ها به ظاهر، در کلام و به شکل شفاهی به هنرمندان موسیقی نواحی توجه می‌شود و در عمل به جشنواره‌های دولتی و تزریق چیزکی مُسَکن‌وار وابسته‌شان می‌کند.

مغازه‌ای در پاسخ به این مسئله می‌گوید: «تعبیر ناگوار، تعبیر مورد پسند من نیست چراکه معتقدم بخشی از علت اتفاقات مذکور، دگرگونی کارکردهای موسیقی نواحی در سال‌های اخیر بوده است. هرچند این تغییر کارکردها اتفاق تازه‌ای نیست و از دوران مدرن‌شدن جوامع شهری شروع شده، با شیبی ملایم بالا رفته و اکنون به اوج رسیده است. در مورد مشکلات اقتصادی به‌صراحت می‌توان گفت که وضع موجود، گریبان‌گیر همه ازجمله اهالی موسیقی نواحی است و مسلم است که باید به هنر موسیقی و هنرمندان آن توجه شود، توجهی که در مورد موسیقی نواحی باید با شدت و حدت بیشتری صورت گیرد. این توجه به معنای برنامه‌ریزی از طریق سازوکارهای صنفی است اما هنگامی که برنامه‌ها، اتفاقی و براساس عنایت یا بی‌عنایتی یک مدیر به موضوع طراحی می‌شوند، حاصلش می‌شود این‌که به هنرمندان حوزه موسیقی نواحی، به‌ظاهر، در کلام و به‌شکل شفاهی توجه می‌شود اما در عمل در هر برنامه‌ای به‌خصوص برنامه‌های دولتی و جشنواره‌های آن ازجمله جشنواره موسیقی فجر چیزی مُسَکن‌وار به آن‌ها تزریق می‌شود که اتفاقاً به جشنواره وابسته‌شان می‌کند.»

مغازه‌ای در پایان با اشاره به نکته‌ای که در ابتدای گفت‌وگو به آن اشاره کرده بود، می‌گوید: «در ابتدای صحبتم به تغییر سبک زندگی و تاثیر آن بر فراموشی برخی گونه‌ها، دسته‌ها و کیفیت‌هایی از موسیقی ایران اشاره کردم. واقعیت این است که محل ارائه هنر این افراد در روزگار قدیم، در عروسی‌ها و شب‌نشینی‌ها بوده است درحالی‌که اکنون هنرشان در عروسی‌ها مورد استفاده قرار نمی‌گیرد و جای خود را به موسیقی‌های ضبط‌شده‌‌ی پاپ و به‌گمان من، ناشنیدنی داده است و شب‌نشینی‌هایی مشابه شب‌نشینی‌های پیشین برچیده شده است. پس این افراد جایگاه ارائه‌ی هنر خود را از دست داده‌اند و اگر پیش از این می‌توانستند در قهوه‌خانه‌ها به ارائه‌ی هنر خود بپردازند به‌شکل مستدل می‌دانم که به‌صورت سیستماتیک موانعی برای این کار هم به وجود آمده و شهرهایی را می‌شناسم که قهوه‌خانه‌های‌شان پاتوق هنرمندان بوده و بسته شده است. در این وضعیت راه چاره‌ای برای این هنرمندان نمی‌ماند جز این‌که به عنوان مثال کارگر فصلی ساختمان شوند و گاه‌به‌گاه مانند کارگری روزمزد برای اجرایی به جایی بروند. این فاجعه است که یک هنرمند نداند محل اجرایش در شهر خود، در کشورش کجاست و کجا می‌تواند متقاضیان شنیدن آثارش را ملاقات کند. پس آن‌چه درنهایت به عنوان محل ارائه هنر این افراد باقی مانده، تعدادی جشنواره است که آن‌ها هم امروز در فاجعه‌بارترین وضعیت ممکن‌اند.»

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی