خیابان صحنه است
علیاصغر دشتی از نسبت تئاتر و شرایط امروز اجتماع میگوید
علیاصغر دشتی از نسبت تئاتر و شرایط امروز اجتماع میگوید
صبح پنجشنبه، 31شهریورماه خبر آمد اجراهای مجموعه تئاترشهر تا روز سهشنبه پنجممهرماه، تعطیل است. تعطیلیای که در ادامه نهفقط دامن تئاترشهر که دامن دیگر سالنهای نمایشی سطح شهر تهران و همینطور تماشاخانههای سایر شهرهای ایران را گرفت و تا امروز، دوشنبه، 11مهر ادامه داشته است. گروههای نمایشی تمایلی به رفتن روی صحنه ندارند و یکی از دلایلش را قطع و وصلی مکرر اینترنت و عدمامکان تبلیغات در فضای مجازی میدانند و دلیل دیگر را این میدانند که این شبها آدمها حالوهوای رفتن به سالنهای تئاتر ندارند. اتفاقی که بخشی از تئاتریها را، هم نگران وضعیت کلی این هنر، هم نگران وضعیت معیشتی خودشان کرده است. اصغر دشتی، نویسنده و کارگردان شناختهشده و مدرس تئاتر اما در گفتوگو با «هممیهن» عمیقتر از این به ماجرا نگاه میکند و در جواب اینکه روی صحنه نرفتن تئاتر در این روزها نگرانکننده است یا نه، چنین میگوید: «من نگران تئاتر نیستم، چراکه معتقدم تئاتر دوباره جای خود را پیدا خواهد کرد، اما به یک بازنگری اساسی در نسبت خود با اجتماع، در نسبت خود با مفاهیم، در نسبت خود با نسل تازهای که در حال اعتراض است، نیازمند است و آنجاست که میتواند جای خود را پیدا کند. من موافق روی صحنه نرفتن تئاتر در وضعیت فعلی هستم و این موافقت فارغ از این است که امروز تماشاگر به تماشای تئاتر میرود یا نمیرود؛ چراکه اساسا باید به این سوال پاسخ داد که آیا تئاتر چیزی فراتر از آنچه اجتماع میگوید در خود دارد که تماشاگر به تماشای آن بنشیند یا خیر؟»
بازنگری نسبت تئاتر با اجتماع
اگر انتظار داریم سالنهای تئاترمان خالی نباشد و یکی از گزینههای مردمی باشیم که این روزها در خیابان میبینیم، باید به این بیاندیشیم که تئاترمان چه نسبتی با اجتماعمان دارد و بپذیریم درحالحاضر اجتماعمان در نقطهای ایستاده است که با اجرا کردن هرکاری با قوانین موجود، به گرد پای خواستههای آن هم نمیرسیم.
دشتی در پاسخ به این سوال که بازنگری در نسبت تئاتر با اجتماع باید چطور و توسط چه کسانی اتفاق بیفتد و آیا همچنان امکانپذیر است؟ چنین میگوید: «این بازنگری نیارمند زمان است و ما هم اکنون نمیتوانیم در مورد آن صحبت کنیم. ما اکنون، نه میتوانیم بگوییم بازنگری باید در چه چیزی باشد، نه میتوانیم بگوییم به چهشکلی باید اتفاق بیفتد. ما هنوز در دل ماجرا هستیم. اگر بخشی از اجتماع ما دانشجویان هستند، اگر بخشی از اجتماعمان فرهنگیان هستند، اگر بخشی از اجتماعمان طبقه کارگر است، اگر بخشی از اجتماعمان کسانیاند که دچار بحران اقتصادی شدهاند و... همه اینها اکنون مفاهیم مورد نظرشان را در جایی دیگر جستوجو میکنند. تئاتر حتما در همه این شرایط و برای همه این اقشار میتواند کاری انجام دهد؛ به این دلیل که روی مفهوم اجرا میایستد و مفهوم اجرا هم بر ملاقات سازندگان اجرا با تماشاگران اجرا در بستر زمان و مکان رخ میدهد. اما بستر زمان و مکانی که بر آن قرار داریم به ملاقات اجراکننده و تماشاکننده، مفهومی تازه میدهد و ما نیازمند زمانیم تا این مفهوم را درک کنیم.»
نگرانی برای معیشت تا پیش از بازنگری
نگرانی معیشت، هزینههای بالای تولید و برگشت اندک و ناچیز هزینهها، نبود تهیهکننده، از جیب خرجکردن و.... اینها همیشه و در همهحال جز برای معدودی از اهالی تئاتر، نگرانیهایی دائمی بوده و هست. نگرانیهایی که بعضا توجیهکننده روی صحنه رفتنشان در هر شرایطی بوده است.
دشتی در این مورد میگوید: «اهالی تئاتر همیشه مشکل معیشت داشتهاند. مشکل گرانی تولید و مساله درآمد همیشه گریبانگیر اهالیتئاتر بوده است، اما واقعیت این است که رفع همه اینها ارتباطی هم با مفاهیمی دارد که مردم در حال صحبت در مورد آن هستند. من نباید الان به این فکر کنم که آیا امروز تئاتری را که ساختهام اجرا کنم؟ چون برای تولیدش هزینه کردهام و چون معیشتم باید تامین شود. اما آیا همیشه باید در این نگرانی باشم؟ یا بالاخره یک جایی، قوانین بهنفع همه بحثهایی که مردم در حال مطالبه آن هستند تغییر کند ازجمله در تئاتر. باتوجه به آنچه اکنون در اجتماع میگذرد ما هنوز فرصت نکردهایم در مورد مسائلی که در تئاتر تحت فشار قرارمان داده است صحبت کنیم. ما هم فشارهایی را که اجتماع به آن دچار است تحمل کردهایم، هم فشارهایی اضافهتر را برای تولید فکر و اندیشه. امروزه وقتی یک آرتیست میخواهد شروع به اندیشیدن کند، اول به این فکر میکند که آیا من اجازه کار کردن خواهم داشت یا نه و این خود، بنبستی بر سر راه نحوه اندیشیدن اوست.»
هنوز هم امکان بازنگری وجود دارد؟
آیا تئاتر میتوانست هماکنون همراه با آن چیزی باشد که در سطح جامعه میگذرد، اگر این بازنگری در نسبتهای خود با اجتماع را پیش از این انجام داده بود؟ دشتی در جواب این سوال چنین میگوید: «من معتقدم، اجتماع در حال اجرای پرفورمنسهای خود است. ممکن بود آرتیستها بتوانند اینکار را انجام دهند، اما واقعیت این است که در این مقطع زمانی تئاتر در
داخل بلکباکسها و در داخل آمفیتئاترها کاربردی کافی ندارد. در مقطعی زودتر میتوانست داشته باشد و در مقطعی دیرتر میتواند داشته باشد، اما در این مقطع اگر میخواهد تولیداندیشه کند یا کاری انجام دهد، احتمالا باید دیوارههای سالن را باز کند، به استیج خیابان بیاید و کار خود را انجام دهد؛ اما استیج خیابانی که کنترلچی نداشته باشد. این تئاتر میتوانست در مورد
مفاهیمی که در اجتماع مورد درخواست یا مورد چالش قرار دارد هم حرف بزند.»
تئاتر با انسان سروکار دارد و چه کسی که تولیدش میکند، چه کسی که مصرفش میکند، انسان است. انسان با مفهوم آزادی سروکار دارد. درنتیجه تئاتر و انسان به بستر آزادی نیازمندند تا بتوانند فکر کنند. فکرهایی که نیاز نداشته باشند از هیچ فیلتری عبور کنند تا خود را بیان کنند. ما به آن بستری نیاز داریم که در آغاز اندیشیدن، فیلتر سانسور و پدیده مندرآوردی خودسانسوری نداشته باشد و بتوانیم همانگونه که میاندیشیم، عمل کنیم.
دشتی در این مورد میگوید: «بدنهایی که امروز در خیابانند، بدنهایی هستند که آنگونه که میاندیشند، عمل میکنند و فارغ از اینکه اندیشه آنها را قبول داشته باشیم یا نه، این ویژگی نشاندهنده صداقتشان است. تئاتر چون با بدن سروکار دارد به این عدم تظاهر، عدم ریا، این ضدیت با ریا نیازمند است. به این نیاز دارد که من، بدن اجراگرم را آنگونه روی صحنه قرار دهم که میاندیشد. آنگونه اجرایی را بسازم که میاندیشم. من نیاز دارم آنگونه که خودم میاندیشم، بسازم.»