| کد مطلب: ۱۱۱۸۳

مفهوم مردم را مصادره نکنیم

روزنامه همشهری با طراحی عکس پروانه معصومی و ناصر طهماسب در کنار هم، تیتر زده: «جرم: در کنار مردم بودن»، تا به منتقدان این هنرمند لقب زامبی بدهد و بنویسد: «حمله زامبی‌های مجازی به هنرمندان تازه‌درگذشته». همین روزنامه در چندماه اخیر با انتشار عکس‌های دفرمه از برخی سینماگران منتقد، با تیترهای تحقیرکننده و تمسخرآمیز، به تخریب چهره‌هایی پرداخت که هنرمند طراز این روزنامه نبودند. جالب اینکه در تیتر دیروز روزنامه همشهری، کلمه «مردم» با رنگ زرد برجسته شده تا به نماد ناخواسته‌ای از نوع نگاه این روزنامه به معنا و مفهوم کلمه مردم شود. نمادی از زردانگاری در یک روزنامه رسمی که البته اکنون به یک پایگاه مکتوب ارگانی تقلیل یافته که با هرکه و هرچه مخالف است، آن را در تیترهای خود آماج حمله‌های کلامی و جمله‌های تند و تیز قرار می‌دهد. واقعیت این است که چهره‌های هنری و سلبریتی‌ها در هر جامعه‌ای ازجمله جامعه ما مخالفان و موافقانی دارند. همچنان‌که در فوتبال هم مبتنی بر فرهنگ هواداری، بازیکنان در کانون ستایش یا نکوهش مردم قرار می‌گیرند که کری‌خوانی برخاسته از همین مناسبات است. البته قصه پروانه معصومی و ناصر طهماسب، متفاوت است و جدالی که بر سر قبض و بسط محبوبیت آنها در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی پیش آمده، در ذیل نسبت سینما و سیاست قابل تفسیر و صورت‌بندی است. بر این اساس دوری یا نزدیکی به هسته قدرت و نهادهای آن، به معیار و محک افکار عمومی برای میزان مردمی‌بودن آنها تبدیل شده است. این مسئله درواقع بخشی از پیامد شکاف دولت-ملت است که در سال‌های اخیر بیشتر شده و به مرزبندی‌های هنرمندان در بین مردم دامن زده است. پیش از اینکه مفهوم مردم را مصادره به مطلوب کنیم و هر نقدی را به واژه‌های زشتی مثل زامبی‌بودن گره بزنیم، باید به این پرسش پاسخ دهیم که چرا میزان همکاری یک هنرمند با بخش‌هایی از نهادهای حاکمیت به معیار سنجش اعتبار و محبوبیت هنرمندان تبدیل شده است؟ چرا مردمی که تا همین دودهه پیش پای تلویزیون، برنامه‌ها و سریال‌های آن می‌نشستند و اثر هنرمندان را به تماشا می‌نشستند، حالا همکاری هنرمندان با تلویزیون را دلیل و معیاری برای طردشدگی و بی‌اعتباری آنها قرار می‌دهند. مردم همان مردمی هستند که هنرمندان خود را شیفته‌وار دوست داشتند، در هر جایی مهر و علاقه خود را به آنها ابراز می‌کردند و الان اگر نقد تندی می‌کنند و می‌نویسند، نمی‌توان آنها را مورد سرزنش قرار داد و زامبی خطاب کرد. نمی‌شود اگر مردم با نگرش یک جریان و جناح سیاسی و فکری همسو نبودند و هنرمندان همراه با آن جریان را مورد نقد قرار دادند، به حمله و هجمه، زامبی‌ها خطاب شوند. نمی‌شود هرجا مردم با ما همراه بودند، ملتی شریف باشند و هرجا همسو نبودند، فریب‌خورده و زامبی و القاب و عناوین سرزنش‌گرانه دیگر. مگر همین مردم نبودند که به هنرمندان اعتبار و افتخار بخشیدند، آنها را بر صدر نشاندند و قدر و قیمت دادند؟ مگر همیشه هنرمندان نمی‌گویند، افتخار و اعتبار خود را از مردم می‌گیرند؟ پس چه‌ می‌شود که وقتی همین مردم به گلایه و نقد، اظهارنظری درباره فلان هنرمند می‌کنند، اینگونه با الفاظ درشت و نادرست مورد نوازش قرار می‌گیرند. بله می‌توان درباره نوع اظهارنظر و مؤدبانه بودن یا نبودن آن دغدغه داشت که نقد هنرمند هم به زبان هنرمندانه نیاز دارد و اگر با گرایش‌های سیاسی و فکری هنرمندی موافق نبودیم، نمی‌توانیم هنرش را انکار کنیم. چنانکه نمی‌توان صدای سحر‌آمیز و جادویی ناصر طهماسب و توانایی بالای او را در صداپیشگی، انکار کرد که او بدون‌شک یکی از قله‌های هنر دوبله و گویندگی ایران بود و انکار هنر او چیزی جز اثبات هنرنشناسی خود نیست. اما نمی‌توان هرگونه نقدی به عملکرد و کارنامه یک هنرمند را مصداق زامبی‌گری و واژه‌هایی ازاین‌دست دانست. ازسوی‌دیگر، این تیتر و طراز یک روزنامه نیست که معیار مردمی‌بودن را تعیین می‌کند یا اگر گروهی از مردم را که همسو با نظر و منظر آنها نبودند، مورد حمله قرار دهد. مصادره به مطلوب‌کردن مفهوم مردم توسط یک رسانه بیش‌ازهمه به خود آن رسانه لطمه می‌زند که هر رسانه‌ای برای تداوم حیات حرفه‌ای خود باید همراهی همین مردم را داشته باشد. آیا بهتر نیست که روزنامه همشهری به‌جای این جنجال‌آفرینی‌ها به این مسئله بیاندیشد که چرا مثل گذشته مخاطب ندارد و مردم برای خرید آن دست به جیب نمی‌شوند. آیا این‌ها زامبی‌اند؟

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار