| کد مطلب: ۱۱۱۴۵

بهرام بیضایی هویت ملی و فرهنگ ایرانی

جهان را چاره جز فرهنگ نیست

وقتی از بهرام بیضایی و سینمای او حرف می‌زنیم، نمی‌توان از هویت ملی و فرهنگ ایرانی سخن نگفت. بدون شک او یکی از دغدغه‌مندترین فیلمسازان نسبت به مسئله هویت و فرهنگ ایرانی است که نه‌فقط در عرصه سینما که در قلمرو ادبیات و هنر نمایشی، می‌توان رد این دغدغه‌مندی را دید؛ از کتاب‌هایی که نوشته تا آثار نمایشی و تصویری که ساخته است. ازسوی‌دیگر بیضایی فیلمسازی متعلق به جریان موج نوی سینمای ایران است که نوعی سینمای ساختارشکن و معترض هم محسوب می‌شد که نگاهی انتقادی به بحران هویت در تلاطم‌های تاریخی و سیاسی داشت. درواقع فیلمسازان سینمای موج نو با واهمه‌ی از دست ‌رفتن هویت ملی، به ســاخت فیلم روی آوردند. سینمای روشنفکری نگران تخریب فرهنگی بود که موجب تضعیف امنیت هویت شده بود و به بحران هویت ملی و فرهنگی منجر شده بود. نه‌فقط هویت ملی که هویت قومی هم در جهان سینمایی بیضایی موردتوجه بود که مصداق بارز آن را می‌توان فیلم «باشو غریبه‌ای کوچک» دانست که گفت‌وگو بین قومیت‌های ایرانی را برجسته کرد تا درنهایت به دفاع از هویت ملی بپردازد. فیلم‌های اولیه بیضایی یعنی «رگبار»، «غریبه و مه» و «چریکه تارا» هم رد پررنگی از مفهوم هویت ملی را در قصه خود بازنمایی می‌کنند و «مرگ یزدگرد» هم که سراغ واقعه‌ای در دل تاریخ ایران می‌رود تا هویت ملی را در روایت و خوانش تاریخی آن به کانون درام بکشاند. اساساً بیضایی در سینمای خود از نوعی احساس گمگشتگی در جامعه ایرانی سخن می‌گوید و همواره دنبال هویت است. از هویت فردی و فرهنگی گرفته تا هویت اجتماعی، ملی و تاریخی. قهرمانان او عموماً دنبال پاســخی برای پرسش«من کیستم»، هستند. ازســوی‌دیگر تلاش او برای نمایش آیین‌ها و سنت‌های ازیادرفته و شیوه و سبک گفتاری شخصیت‌هایش، به کارگیری زبان فارسی سلیس و مخالفت‌اش با پذیرش پوسته ظاهری مدرنیته، دلایل و عناصر دیگری است که نشان می‌دهد او چقدر نسبت به مسئله هویت و ایرانیت در جهان معاصر دغدغه دارد. خود او درباره هویت و بحران آن چنین می‌گوید: «ایران در قرن نوزدهم از خواب ســنگینی بیدار شد و خود را با دنیایی روبه‌رو دید که برداشــت دیگری از زندگی داشــت. سرگردانی میان ریشه‌ها و سنت‌های دیرین ازیک‌سو و جهان به‌اصطلاح پیشرفته ازسوی‌دیگر، زندگی ما را از درون دوپاره ساخت. ما ارزش‌های پیشین را از دست دادیم، بی‌آنکه ارزش‌های تازه‌ای کســب کنیم. ما ملتی هستیم سرگردان میان دنیای کهن و دوران نوین، میان ساختارهای روســتایی و شهری، میان ذهنیت ســنتی و مدرن، میان سنت‌پرستی و خردگرایی. ما هویت خود را در این دوگانگی گم کرده‌ایم. نه می‌توانیم از گذشــته خود دل بکنیم، نه به آن قانع هســتیم. نه می‌توانیم ضرورت پیشرفت را انکار کنیم، نه برای اخذ آن آمادگی داریم. پس ناچار هستیم خود را با آنچه می‌سازیم، از نو تعریف کنیم؛ تنها از این راه به هویت حقیقی خود دســت می‌یابیم. ما در دوران تحول به‌ســر می‌بریم و در میان نیروهای متضاد قرار گرفته‌ایم. این پرســش که «ما که هستیم»، تنها به من تعلق ندارد، بلکه همه روشنفکران نسل مرا به خود مشغول داشته است.» چنانکه خودش تاکید کرده، مسئله کیستی و هویت ملی و تاریخی ما ایرانیان درواقع بخشی از گفتمان روشنفکرانه در زمانه‌ای بوده که بیضایی زیسته است و او این دغدغه را در عرصه نمایش و سینما دنبال کرده است. «مسئله هویت» است و مضمون اصلی فیلم‌های بیضایی دغدغه هویت بوده است. البته میزان و نوع این توجه در زمان‌های مختلف و در فیلم‌های گوناگونش، متفاوت است. به‌نظر می‌رسد قهرمانان فیلم‌های بیضایی در گذر زمان هویت خود را هرچه بیشتر درک می‌کنند و در آخرین فیلم که در سال 1357 ساخته است، قهرمان فیلم، تارا، به هویتی کامل و یکپارچه دست می‌یابد. توجه بیضایی به مسئله هویت، ناظر به ابعاد مختلف این مفهوم است که در هر فیلمی یکی از آنها برجسته‌تر می‌شود مثلاً در فیلم رگبار، بیضایی به بعد فرهنگی و سیاسی هویت ملی بیشترین توجه را نشان داده است و ابعاد جغرافیایی، تاریخی و اجتماعی در درجات بعدی اهمیت قرار گرفته‌اند یا در فیلم «غریبه و مه»، فیلمســاز هیچ‌گونه توجهی به هویت ملی و سیاســی نشان نداده و تنها هویت اجتماعی و تاریخی برای او اهمیت داشته است. در این فیلم، فیلمســاز به هویت تاریخی دیدگاهی انتقادی هم داشته و دغدغه جست‌وجوی هویت اجتماعی به‌شدت در فیلم برجسته شده است. همچنان‌که در فیلم «چریکه تارا» به هویت ملی در همه ابعاد- به جز بُعد سیاسی - پرداخته شده است. در این فیلم، دلبستگی به هویت تاریخی بیش از گذشته وجود دارد و به همان اندازه به هویت فرهنگی و جغرافیایی هم توجه شده است. خوانش همه این مفاهیم در آثار بیضایی نشان می‌دهد که علت بحران در بقیه ابعاد هویت را ناشی از ناآگاهی جامعه از هویت تاریخی و فرهنگی خود دانسته است. او در فیلم‌هایش خودآگاهی، تعلق خاطر و پایبندی به ارزش‌ها، باورها، نمادها و اسطوره‌های ملی و آگاهی از جغرافیای ایران و میراث فرهنگی را امری ضروری و نجات‌دهنده توصیف کرده است. بیضایی نه‌فقط مسئله ایران را هویت که در ساحت فرهنگ معنا پیدا می‌کند و اساساً مسئله اصلی جهان امروز را فرهنگ می‌داند. به قول آن سخن معروفش که هنگام دریافت نشان یونسکو گفته بود: «این جهان را چاره‌ای جز فرهنگ نیست.»

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار