محبعلی: سیاست خارجی در حالت آچمز قرار داد، نیاز به ابتکارات جدید است
مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه گفت:سیاست خارجی در وضعیتی قرار دارد که شطرنجبازها به آن حالت آچمز میگویند. برای خارج کردن کشور از این وضعیت نیاز به ابتکارات جدید است که در اختیار دولت و وزارت خارجه نیست.
به گزارش هممیهن آنلاین و به نقل از اقتصادنیوز، به جز شرایط جدیدی که آمریکاییها برای مذاکره با ایران ایجاد میکنند، سیاست خارجی ایران هم حاکی از یک سکون و بیعملی برای عبور از بحران است. این بیعملی این سوال را ایجاد می کند که «چه شرایطی پیش روی سیاست خارجی ایران و اقتصاد ایران تحت فشار تحریم ها قرار دارد و وقوع جنگ دوم چقدر محتمل است؟» ک ارشناسان معتقدند که پاسخ به این پرسش به نوع حرکت مسئولان و طرف ایرانی بستگی دارد.
در همین زمینه اقتصادنیوز با قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه به گفتگو نشسته است. محبعلی معتقد است که در صورتی که ایران به یک ابتکار عمل دست نزند، آینده روشنی در انتظار کشور نخواهد بود.
متن این گفتگو را در ادامه میخوانید.
****
* آقای محبعلی! برنامه هستهای ایران همچنان در سیاست خارجی سایه انداخته؛ تروئیکا پیشنویس قطعنامهای برای تعلیق فعالیتهای هستهای را به شورای حکام دادهاند و از طرفی هم گروسی برنامه هستهای ایران را نگرانکننده خوانده است. از طرف دیگر مذاکرهای بین ایران و آمریکا در جریان نیست. با توجه به مجموعه این موارد چه تحلیلی از وضعیت سیاست خارجی کنونی کشور دارید؟
بله، برنامه هستهای به جای باریک رسیده است. با بازگشت ایران به ذیل قطعنامههای الزامآور شورای امنیت – فصل هفتم، بند ۴۱ – ایران باید برنامه غنیسازی و برنامه موشکی خود را متوقف کند. خرید و فروش سلاح با ایران ممنوع است. اجرای این قطعنامهها البته به تصمیم سیاسی قدرتهای بزرگ بستگی دارد و چون اجماع نیست، مشکل است. با وجود این، همه قطعنامههای الزامآور ۲۲۳۱ با اسنپبک فعال شدهاند. بنابراین، در شرایط فعلی وضعیت پیچیدهای ایجاد شده است.
اگر اروپاییها در شورای امنیت نتوانند اجماعی برای قطعنامههای جدید ایجاد کنند و با وتوی چین و روسیه مواجه شوند، میتوانند با تکیه بر الزامآور بودن قطعنامههای قبلی، از طریق شورای حکام سیاستهای خود را پیش ببرند. گزارش آژانس هم با توجه به توقف فعالیتهای آژانس در ایران – یعنی عملاً بعد از جنگ ۱۲روزه و مصوبهای که مجلس تصویب رساند و اتفاقات پس از آن – ادعا میکند که بر برنامه هستهای ایران نظارت ندارد.
شورای حکام هم احتمالاً بر اساس این گزارش و پیشنویس قطعنامهای که دارند، آن را تصویب خواهد کرد؛ هم مأموریتهای جدیدی به آژانس واگذار میشود که مرتب باید به شورای حکام و شورای امنیت گزارش دهد و در مقابل ایران مجددا در شرایط سخت و تصمیمات سخت قرار میگیرد. یک طرف این تصمیمات نافرمانی و پایبند نبودن است و سوی دیگر پذیرش شرایط. بنابراین وضعیت نسبتاً میتوانیم بگوییم غامض یا بنبستی روبهروی برنامه هستهای ایران قرار دارد و باید ببینیم که واکنش افراد مسئولی که در این سالها برنامه هستهای را به این شرایط رساندهاند، چیست.
* اگر شورای حکام قطعنامهای صادر کند، ماهیت آن چه خواهد بود ؟ آیا مثل قطعنامههای شورای امنیت فشارهای اقتصادی و سیاسی اعمال میکند؟
شورای حکام که قدرت اجرایی شورای امنیت را ندارد. شورای حکام مأموریتهایی را برای آژانس بینالمللی انرژی اتمی تعیین میکند که ایران باید در قبال آن پاسخگو باشد. اگر آژانس موفق نشود مأموریتهایی که این شورای بالادستی به آن واگذار کرده را انجام دهد، گزارش باید به شورای امنیت ارجاع شود. آن وقت باید شورای امنیت تصمیم بگیرد.
البته همانطور که اشاره کردم، شش قطعنامهای که فعال شده، به اندازه کافی میتوانند ایران را تحت فشار قرار دهند. تاکنون آمریکا و اروپا فعلا مفاد این قطعنامهها مثل بازرسی هواپیما و کشتیهای ایران یا بازرسی محمولههایی که از ایران به خارج میرود را اجرا نکردهاند چراکه ممکن است به درگیری کشیده شود. اما عملاً به دلیل اینکه ملزم به اجرای قطعنامهها هستند، ابزارهای کافی را در اختیار دارند.
از طرف دیگر مهمترین مسئله این است که ایران را به عدم پایبندی به تعهدات خود در انپیتی متهم میکنند. اگر ایران به تعهدات خود عمل نکند، آنها میتوانند در شورای امنیت قطعنامههای جدیدی درخواست کنند و اگر اجماع حاصل شود، ایران را به بند ۴۲ ببرند؛ بندی که در آن اقدامات اجرایی نظامی پیشبینی شده باشد.
* در این صورت به نظر می رسد که درگیری نظامی صرفا با اسرائیل و در کوتاهمدت نخواهد بود. اینطور نیست؟
بله، البته اینها تصمیماتی سیاسی هستند که طرفهای مقابل هم طبیعتا بر اساس هزینه و فایده به آنها نگاه میکنند. اما اگر شرایط حل و فصل دیپلماتیک فراهم نشود و ایران موفق نشود ثابت کند که به سمت ساخت بمب گرایش ندارد و برنامه هستهایاش شفاف است، آن وقت ممکن است که این روند به سمت یک درگیری نظامی جدید و اینبار گستردهتر و با ورود کشورهای بیشتری صورت بگیرد که فقط آمریکا و اسرائیل نخواهند بود.
*یعنی یک اجماع جهانی به وجود خواهد آمد؟
دستکم کشورهای غرب و متحدینی مثل ناتو، کشورهای عربی و اسرائیل، و در شرق آسیا کشورهایی مثل ژاپن، کره جنوبی، هند، استرالیا حضور پیدا خواهند کرد؛ یعنی مجموعهای به غیر از چین و روسیه چند کشوری که اثرگذار هم نیستند مثل کره شمالی و ونزوئلا. این اجماع بینالمللی برای برخورد با کشوری که از نظر آنها متهم است شبیه آن چیزی است که در مورد عراق یا افغانستان شکل گرفت.
* در چنین شرایطی چین و روسیه در مقام متحدان ایران چه اقدامی انجام خواهند داد؟ آیا آنها هم وارد جنگ و حمایت از ایران میشوند و درگیری بینالمللی رخ خواهد داد؟
بر اساس تجربهای که از چین و روسیه وجود دارد، میتوان گفت آنها جز در حوزههایی که مستقیم به خودشان است وارد نمیشوند. مثلاً آخرین آن سوریه بود که آخرین متحد عربی سیاسی، نظامی و تاریخی روسیه بود. اما روسها در آن موقع که باید عمل میکردند، هیچ اقدامی نکردند؛ حتی در سقوط اسد همکاری کردند و او را به مسکو بردند تا روند جایگزینی به آرامی و با هزینه کمتری انجام شود.
ر مورد چینیها هم سابقهای وجود ندارد که خارج از حوزه خود، یعنی آنچه که خارج از سرزمین آنهاست، وارد جنگ شوند. ممکن است که حمایت لفظی کنند و اعلامیه و بیانیه بدهند یا اگر در شورای امنیت مصوبهای باشد آن را وتو کنند. اما نه توان آن را دارند و نه ارادهای که وارد درگیری با یک ائتلاف غربی شوند.
* تهران و واشنگتن در ظاهر از مذاکره استقبال میکنند اما در عمل شرایط آن برای طرفین فراهم نیست. در این رابطه چه تحلیلی دارید؟
مذاکره در هر شرایط زمانی و مکانی چارچوب خود را دارد. طبیعتاً الان اگر ایران وارد مذاکره شود، باید چارچوبهای جدیدی را طراحی کند و بپذیرد که چارچوبهای جدید با قبل از حمله اسرائیل و آمریکا و جنگ ۱۲روزه متفاوت است.
الان بنا به گفته مسئولین، ایران دیگر غنیسازی ندارد. میتواند بگوید که مثلاً ما حق غنیسازی داریم اما غنیسازی فعال نداریم. الان موضوع آن ۴۰۰ کیلوگرم است که باید راجع به آن صحبت کرد. ایران باید ببیند که در میز مذاکره در ازای آن میزان از اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی چه میتواند بگیرد. همینطور در مورد برنامه موشکی چه مابهازایی میتواند بگیرد. ایران باید برای اینها طراحی کند و بعد وارد مذاکره شود.
اما اگر مسئولان نخواهند وارد مذاکره شوند، همین وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد و کشور هزینه خواهد داد؛ بدون اینکه دستاوردی داشته باشد. این شرایط ایهام در مورد ساخت سلاح هستهای نه فقط امنیت ایجاد نمیکند بلکه حتی ممکن است حمله نظامی به ایران را تسریع کند.
* در ارتباط با ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم صحبت کردید. مقامات ایرانی میگویند که این ۴۰۰ کیلو زیر تأسیسات هستهای مدفون شدهاند و همین شرایط را برای بازرسی آژانس – به گفته آنها – سخت کرده. به نظر شما این میتواند برای طرف مقابل توجیهکننده باشد؟
درباره اینها باید سر میز مذاکره صحبت کرد. جلو دوربین یا مصاحبه دیپلماسی نیست؛ نامش تبلیغات یا نهایتا دیپلماسی عمومی است. باید بر سر میز مذاکره دید که طرف مقابل چه چیزی مطرح میکند و در مقابل آن باید چه چیزی را مطرح کرد تا به یک تفاهم رسید و از این بحران عبور کرد. وگرنه واضح است که هزینه ادامه این بحران را مردم کشور ایران میپردازند. طرفهای مقابل در مورد زمان مشکل ندارد. آنکه باید نگران زمان باشد، طرف ایرانی است.
* از طرفی هم به نظر میرسد که این که ایران باید در مورد مسئله موشکی خود هم امتیاز دهد، یک پیام تبلیغاتی است...
مسئله ما با غرب یک منازعه امنیتی است؛ یعنی آنها ادعا میکنند بر سر سر امنیت منطقه و جهان است. البته طرف ایرانی هم همین بحثها را میکند و میگوید ما موشک را به خاطر دفاع و امنیت ملیمان میخواهیم و بدون موشک، امنیت ملی ما به خطر میافتد. اما این امنیت از جانب چه کسی در خطر است؟
اینها یک طرح مذاکراتی میخواهد که ما با کشورهای منطقه، با کشورهای همسایهمان که ادعا میکنند که در معرض تهدید ایران هستند به یک تفاهم امنیتی برسیم. اسرائیل ادعا میکند در معرض تهدید ایران است، اروپاییها نیز همین ادعا را دارند و آمریکاییها هم میگویند سیاستهای ایران و رفتار ایران، امنیت ملی آمریکا را تهدید میکند. پس بنابراین به یک مذاکره حول مسائل امنیتی با غرب و آمریکا که طرف اصلی است، نیاز داریم تا در این مذاکره جامع ببینیم که هردو سمت ببینند تهدید امنیتی آنها چیست و سپس به یک داد و ستد برسیم که هم نگرانیهای طرف ایرانی و هم نگرانی طرف غربی رفع شود.
شما به طور کلی عملکرد سیاست خارجی ایران را در این زمینه چطور ارزیابی میکنید، آیا اصلاً ارادهای میبینید برای حل و فصل این مسئله؟
ببینید مشکل ما در ایران این است که وزارت خارجه و دولت تصمیمگیر نیستند. یعنی دولت اگرچه مثلاً انتخابات برگزار میشود، رئیسجمهور انتخاب میشود، و وزرای او در مجلس رأی اعتماد میگیرند اما اینها هیچکدام عملاً پاسخگوی عملکردشان نیستند چون تصمیمگیر نیستند.
*من به طور کلی سیاست خارجی ایران را عرض کردم.
سیاست خارجی در وضعیتی قرار دارد که شطرنجبازها به آن حالت آچمز میگویند. برای خارج کردن کشور از این وضعیت نیاز به ابتکارات جدید است که در اختیار دولت و وزارت خارجه نیست.