ریکاردو آلکارو پژوهشگر اندیشکده موسسه امور بینالملل ایتالیا (IAI) در گفتوگو با «هممیهن» مطرح کرد:اشتباه اروپا در قبال ایران
ساعت ۴:۳۰ بامداد روز یکشنبه پس از یک ماه از نامه درخواست سه قدرت اروپایی برای بازگشت تحریمهای سازمان ملل متحد علیه ایران، ۶ قطعنامه پیشین شورای امنیت سازمان ملل متحد، رسماً بازگردانده شدند.

ساعت 4:30 بامداد روز یکشنبه پس از یک ماه از نامه درخواست سه قدرت اروپایی برای بازگشت تحریمهای سازمان ملل متحد علیه ایران، ۶ قطعنامه پیشین شورای امنیت سازمان ملل متحد، رسماً بازگردانده شدند. در طول این مدت تهران تلاشهای زیادی کرد تا از طریق دیپلماتیک، اروپاییها را به صرف نظر از این اقدام متقاعد کند.
تهران از یک سو تهدید کرد که در صورت بازگشت قطعنامهها روابط خود را با آژانس بینالمللی انرژی اتمی قطع میکند و از سوی دیگر تلاشهای دیپلماتیکی برای برآورده کردن برخی شروط اروپاییها، از جمله توافق با آژانس و از سرگیری برخی بازرسیها آغاز کرد اما نهایتاً این مسیر به هیچ توافق و گفتوگوی سازندهای منتهی نشد.
ریکاردو آلکارو، پژوهشگر ایتالیایی و مدیر برنامه بازیگران جهانی اندیشکده موسسه امور بینالملل ایتالیا (IAI) میگوید که اروپاییها مسیر اشتباهی را برای تعامل با ایران انتخاب کردهاند. او فقدان همدلی در اروپاییها و محکوم نکردن اقدامهای اسرائیل و آمریکا در تجاوز به ایران را یکی از عوامل شرایط فعلی میداند. در ادامه متن کامل گفتوگوی «هممیهن» را با ریکاردو آلکارو، پژوهشگر اندیشکده ایتالیایی موسسه امور بینالملل مطالعه میکنید.
رویکرد سه قدرت اروپایی به ایران در ماههای اخیر، بهویژه با توجه به فعالسازی مکانیسم اسنپبک توسط این کشورها، در مجموع رویکردی سازنده و در راستای کاهش تنش بود یا نه؟
من باور دارم که گروه سه کشور اروپایی (E3) شامل فرانسه، آلمان و بریتانیا میتوانستند مسیر متفاوتی را انتخاب کنند و به جای اینکه اصرار کنند نص و متن برجام به شکل دقیق اجرا شود، آن هم توافقی که تعداد بسیار کمی از بازیگران به آن احترام گذاشتهاند، این سه کشور میتوانستند دوراندیشی قابل توجه راهبردی نشان دهند و در همین چارچوب برای کشوری مانند ایران که به تازگی توسط دو قدرت هستهای هدف بمباران قرار گرفتهاست، تا حدی همدلی استراتژیک نشان دهند.
منظورم این است که مطالبات و شروطی که کشورهای اروپایی روی میز قرار دادهاند، معقول است. آنها میخواهند بدانند که اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی دقیقاً کجاست، آنها میخواهند که آژانس بینالمللی انرژی اتمی به برنامه هستهای ایران دسترسی داشتهباشد و میخواهند که ایران وارد مذاکره با ایالات متحده آمریکا شود. اینها هیچکدام خواستهها و مطالبات غیرمنطقی نیستند.
اما آنچه من فکر میکنم غیرمعقولانه است، قرار دادن این مطالبات در چارچوب ساز و کار اسنپبک، بدون نشان دادن هرگونه همدردی و فهم نسبت به این موضوع است که اولاً اگر ایران برجام را نقض کردهاست، نه یک اقدام بدون محرک، بلکه در واکنش به خروج ایالات متحده آمریکا از این توافق و ناتوانی سه کشور اروپایی در حفاظت از بانکها و شرکتهایشان از دسترسی فراسرزمینی تحریمهای ایالات متحده بودهاست. ثانیاً زمانی که ایران بدون هیچ توجیهی و در مغایرت با قوانین بینالمللی توسط اسرائیل مورد حمله قرار گرفت، در حال مذاکره با ایالات متحده آمریکا بود.
اگر اروپاییها این مطالبات را در شرایطی بیان میکردند که همزمان به ایران نشان میدادند که از این اقدام نظامی حمایت نمیکنند، با ایران ابراز همدلی میکردند، این موضوع را میپذیرفتند که ایران برنامه غنیسازی بومی داشتهباشد و قبول میکردند که موضوع توانایی موشکهای بالستیک ایران را به عنوان بخشی از مطالبات مطرح نکنند، آنگاه بدون تردید ایران هم خیلی تمایل بیشتری به همکاری و تعامل نشان میداد. اما سه کشور به جای اینکه این مسائل را در نظر بگیرند، در واقع با توصیف کردن تجاوز اسرائیل به ایران به عنوان یک اقدام دفاع از خود دقیقاً برعکس عمل کردند، و لازم نیست به اظهارنظر بدنام فردریش مرتس، صدراعظم آلمان اشاره کنم که گفت اسرائیل کارهای کثیف ما را انجام میدهد.
اگر آنها به موضع گذشته خود پایبند میماندند که در دوران مذاکرات برجام بر آن تاکید داشتند، میتوانستند به سمت ایران بروند و به ایران بگویند که ما قصد داریم برای مدتزمان کوتاهی مثل سه ماه یا چنین مدتی فرآیند فعالسازی مکانیسم اسنپبک را به تعویق بیاندازیم، چراکه درک میکنیم ایران در موقعیت بسیار سختی قرار گرفتهاست. آنگاه اروپاییها این جایگاه را داشتند که به ایران بگویند باید بدانید که این تنها کاری است که از دست ما بر میآید، چراکه هرچند ما در چارچوب برنامه هستهای، متوجه هستیم که شما در حال پاسخ دادن و واکنش نشان دادن به نقضهای برجام توسط دیگران هستید، اما اینکه شما در حال نقض توافق هستید برای ما نگرانکننده است.
اروپاییها باید این کار را میکردند و البته اگر اروپاییها چنین رویکرد همدلانهای را در پیش گرفتهبودند، در جایگاهی قرار میگرفتند که بتوانند به ایران بگویند تا چه اندازه با قرار دادن پهپاد در اختیار روسیه و قرار دادن فناوری ساخت پهپاد به این کشور، به روابط با اروپا آسیب زدهاند. این پهپادها در جنگ علیه اوکراین استفاده میشوند که در حال حاضر مهمترین نگرانی امنیتی اروپا محسوب میشود. در صورت برخورد همدلانه بود که اروپاییها میتوانستند به ایران بگویند نباید شهروندان اروپایی را بازداشت کند و باعث شود که امروز در افکار عمومی اروپا ایران به یک موضوع مسموم و ناخوشایند تبدیل شدهاست و البته به دلیل اعتراضهای داخلی در پاییز ۲۰۲۲.
در مجموع میخواهم بگویم که اگر اروپاییها خیلی روراستتر و واضحتر نسبت به تمام نگرانیهایشان در مورد ایران صحبت میکردند و همزمان تعهدشان را به آنچه با ایران در زمان انعقاد برجام، توافق کردهاند، نشان میدادند، اگر از خودشان مروت و دوراندیشی استراتژیک نشان میدادند و آنچه اسرائیل انجام دادهاست را محکوم میکردند و همچنان خروج آمریکا را از برجام محکوم میکردند، آنگاه... از نظر من در چنین شرایطی خیلی کار بهتری انجام دادهبودند و احتمال بسیار بیشتری وجود داشت که بتوانند نسبت به آنچه امروز اتفاق افتادهاست نتیجه بهتری بگیرند.
شما در صحبتهایتان به برخی اختلافنظرهای جاری میان ایران و اروپا، مانند ادعای دخالت ایران در جنگ اوکراین یا بازداشت شهروندان اروپایی اشاره کردید. اما قاعدتاً باید انگیزه و منطق محکمی برای قدرتهای اروپایی وجود داشتهباشد که مسیر تقابل را انتخاب کنند. چراکه قاعدتاً در دیدگاه آنها باید دورنمایی وجود داشتهباشد که انتخاب این مسیر، نتیجه بهتری خواهد داد. پس چرا آنها مسیری را انتخاب کردند که به گفته شما غلط است؟
واقعیتش را بخواهید جوابی برای این سوال ندارم. فقط میتوانم به سه عامل فکر کنم. نخست اینکه سه کشور اروپایی تصور میکنند ایران چنان در موقعیت ضعیفی قرار گرفتهاست که آنها میتوانند محاسبات خود را کاملاً تغییر دهند. در ابتدا، برجام در چارچوب منافع اروپا برای عدم اشاعه هستهای و ثبات منطقهای تلقی میشد اما حالا که اروپاییها دیدهاند که اسرائیل به ایران حمله کرد و آسیب شدیدی به برنامه هستهای ایران وارد کرد بدون اینکه یک جنگ فراگیر منطقهای رخ دهد، حالا باور دارند که اولاً توانمندی ایران به دستیابی به سلاح هستهای بسیار دور شدهاست و اگر ایران بار دیگر در چنان مسیری قرار بگیرد، توسط اسرائیل و آمریکا به صورت نظامی تنبیه خواهد شد.
حالا ممکن است اروپاییها به این نتیجه رسیدهباشند که این مسیر، آنقدر هم که در گذشته تصور میکردند مخاطرهآمیز و پرریسک نیست، بهخصوص با توجه به کارزار نظامی اسرائیل علیه محور مقاومت، پدافند ایران و تا حدی برنامه موشکی ایران، ممکن است تصور کنند که توانمندی ایران برای گسترش دادن منازعه به خارج از خاک خود را از بین بردهاست. در نتیجه عامل اول ممکن است این باشد که اروپاییها با تجدیدنظر در محاسباتشان تصور میکنند که فشار بیشتر در شرایط فعلی، ریسکهای کمتری نسبت به گذشته در بر دارد.
عامل دوم احتمالاً این است که اروپاییها صرفاً دچار توهم هستند.... راستش را بخواهید این اصلاً عامل دوم نیست، اگر عامل نخست باعث این اقدامات شدهباشد، در نتیجه واقعیت این است که اگر عامل اول، باعث سیاست آنها باشد، پس صرفاً دچار توهم هستند. چراکه یک حمله دیگر به ایران توسط اسرائیل و آمریکا، که به نظر من محتملترین سناریوی ممکن است، باعث بیثباتی بیشتر خواهد شد. بیثباتی بیشتر به این معنا است که یا ما یک جنگ دیگر پیش رو خواهیم داشت یا اینکه ایران به حدی آسیبدیده و ضعیف میشود که حمله اسرائیل و آمریکا ایران را به نوعی بیثباتی فرو میبرد که نتیجه آن تنها ناامنی خواهد بود.
عامل دوم ممکن است این باشد که اروپاییها صرفاً سردرگم شدهباشند و به اندازه کافی از لحاظ ذهنی و استراتژیک آمادگی نداشتهباشند که بتوانند درست در مورد اولویتهایشان فکر کنند. در این شرایط با نگاهی به اینکه تا این اندازه ایران در مباحث داخلی کشورهایشان به موضوعی مسموم و ناخوشایند در مباحث داخلی این کشورها تبدیل شدهاست و با توجه به مسائل دیگری که اروپاییها با آن دست و پنجه نرم میکنند، از جمله روابط با ایالات متحده آمریکا تحت حاکمیت دونالد ترامپ، جنگ روسیه در اوکراین، تلاش روسیه برای تضعیف ناتو و اتحادیه اروپا و قرار گرفتن در آستانه مواجهه با چالش چین، ایران آنقدر جایگاه پایینی در نردبام اولویتهایشان پیدا کردهاست و نمیخواهند وارد دعوا با اسرائیل و ایالات متحده آمریکا در مورد ایران شوند، کشوری که دلایل منطقی برای خشمگین بودن از اروپاییها دارد و در عین حال کشوری است که من فکر میکنم با ارسال سلاح به روسیه، آسیبهای بزرگی به منافع امنیتی اروپا وارد کردهاست. من فکر میکنم که ایرانیها هنوز اهمیت این مسئله را برای اروپا به طور کامل درک نکردهاند.
در نتیجه دو گزینه وجود دارد؛ آنها یا از لحاظ استراتژیک کاملاً متوجه هستند که چه کاری انجام میدهند، یا اینکه اینگونه نیست و فکر میکنند که ایران دیگر مانند گذشته اهمیت ندارد. در هر دو حالت من فکر میکنم که در حال اشتباه کردن هستند، چراکه من فکر میکنم فشار بیشتر باعث بیثباتی بیشتر میشود و اگر فکر میکنند که ایران دیگر آنچنان مهم نیست، به زودی درمییابند که اینگونه نیست و ایران کشور مهمی است. به نظرم اروپاییها اگر از خودشان در مورد ایران جسارت نشان دهند و دوراندیشی استراتژیک داشتهباشند، فکر میکنم که در دیگر حوزهها هم توفیق بیشتری کسب کنند.
برخی از تحلیلگران معتقدند که دولتهای اروپایی به این دلیل امتیازهای زیادی به واشنگتن میدهند که نیازمند کمک آمریکا در جنگ روسیه و اوکراین هستند. به اعتقاد این تحلیلگران فشار بر ایران و کوتاه آمدن در قبال مطالبات آمریکا بخشی از امتیازهایی است که اروپاییها در اختیار آمریکا قرار میدهند تا واشنگتن کمک بیشتری به آنها در جبهه روسیه بکند. فکر میکنید این تحلیل تا چه اندازه درست باشد؟
بدون تردید این یک عامل مهم است. نگرانیها در خصوص ثبات روابط امنیتی آمریکا و اروپا قطعاً نقطه کانونی شکلگیری هر سیاستی است که اروپاییها ممکن است نگران باشند باعث ناخرسندی آمریکا شود. جواب من به سوال شما این است که این تحلیل تنها عامل و تنها پاسخ نیست، نمیتوانیم بگوییم که همه چیز به همین سادگی است، اما بدون شک بخشی از عوامل است. باید توجه داشت که اروپاییها در مسئله ایران از این زاویه نگاه میکنند که آیا سیاست ما ممکن است باعث ایجاد مشکل در روابط ما با دولت دونالد ترامپ در موضوع اوکراین و روسیه شود. اما این تنها انگیزه و عامل نیست.
برنامه هستهای ایران همچنان موضوع نگرانی برای دولتهای اروپایی است. به اضافه اینکه باید توجه کرد اروپاییها به صورت تدریجی توانایی خود را برای سیاستگذاری استراتژیک به صورت مستقل از روابط دو سوی اقیانوس آرام (آمریکا و اروپا) از دست دادهاند. البته من نمیخواهم خیلی اروپاییها را مورد انتقاد قرار دهم، چراکه درک میکنم رهبران اروپایی با چالشهای بسیار جدی در مواجهه با دولت دونالد ترامپ و همچنین جنگ اوکراین، که در واقع جنگی علیه اروپا است، مواجه هستند.
روشن است که اروپاییها باید اولویت توجه خود را به این جنگ بدهند. اما این مسئله باعث شدهاست که نتوانند در خصوص ایران اقدام جسارتآمیزتر در حوزه هستهای در راستای منافع و تعهدات خودشان نشان دهند و درک کنند که چنین رویکرد سازندهای به آنها اجازه خواهد داد تا راحتتر بتوانند در حوزههای دیگر ایران را مورد انتقاد قرار دهند. به اضافه اینکه اقدام سازنده اروپاییها به آنها اجازه میدهد که استقلال بیشتری نسبت به ایالات متحده آمریکا پیدا کنند، بدون اینکه آنگونه که تصور میکنند، آسیب شدیدی به روابط دو سوی اقیانوس آرام وارد شود.
این مسئله مخلوطی از نگرانیهای ضروری و استراتژیک است که همزمان به ایران، آمریکا، روسیه و اوکراین هم مرتبط میشود.
تناقضی در رویکرد اروپا وجود دارد، افزایش فشار بر ایران به صورت خودکار باعث میشود که روابط ایران و چین و روسیه تقویت شود. شما اشاره کردید که ارسال سلاح از ایران برای روسیه یک نگرانی اساسی برای اروپاییها است. تا چه اندازه مسئله تقویت روابط ایران و روسیه بعد از این فشارها برای اروپا اهمیت دارد؟
دقیقاً همینگونه است. به همین دلیل است که من میگویم اروپاییها به لحاظ استراتژیک با دوراندیشی در خصوص پرونده هستهای و مسئله امنیت منطقهای ایران عمل نکردهاند. در نتیجه اروپاییها با در نظر نگرفتن نگرانیهای ایران و این توقع که ایران به صورت پیشدستانه همه امتیازها را بدهد، بدون اینکه هیچ چیزی به ازای آن بگیرد، اقدام کردهاند. در نتیجه این سیاست اروپاییها نهتنها در حوزه هستهای و عدم اشاعه و امنیت منطقهای، نتایج ناخوشایندی برای اروپا خواهد داشت، بلکه اروپاییها آخرین میخ را در تابوت تحول مثبت احتمالی در روابط ایران و اروپا کوبیدند.
کسی انتظار ندارد که روابط ایران و اروپا دوستانه و شراکتآمیز شود، کسی امیدوار نیست که ایران به متحد اروپا تبدیل شود اما اگر مشوقهای کافی به ایران ارائه شود، آنگاه ایران در آینده ممکن است به جای سوگیری کاملاً یکجانبه در راستای چین و روسیه اینگونه محاسبات خود را تغییر دهد که توازنی میان اروپا و آمریکا از یک سو و روسیه و چین از سوی دیگر ایجاد کند. اما برای رسیدن به جایی که ایران تصمیم بگیرد به جای سوگیری کامل به نفع جبهه ضد آمریکا، باید توازن در روابطش ایجاد کند، باید برای ایران مجموعهای از مشوقها را در نظر بگیرند و باید از پرونده هستهای شروع کنند.
من فکر میکنم که اروپاییها به این نتیجه رسیدهاند که ایران به حدی آسیب دیدهاست که آنها اکنون در این موقعیت قرار گرفتهاند که نسبت به سال ۲۰۱۵ که برجام منعقد شد، چیزهای بسیار بیشتری از ایران بخواهند. اما اگر میخواهید از ایران امتیازهای بیشتری بگیرید و مطالبات بیشتری داشتهباشید، باید ایران را با قرار دادن چیزهایی ملموس و محکم روی میز به این سمت هدایت کنید. این مسیر از اینجا آغاز میشود که رویکردی معتبر و صادقانه در پیش گرفتهشود که اروپاییها به ایران بگویند ما قرار نیست با هم دوست باشیم، اما ما میخواهیم که با هم دوست باشیم و در مسیر این دوستی این مجموعه مسائل وجود دارد که باعث نگرانی ما میشود.
این مسائل شامل جنگ اوکراین، بازداشت افراد دوتابعیتی، پرونده هستهای، حمایت از گروههایی که اروپا تروریست تلقی میکند و غیره هستند. مسیر مذاکره این است که اروپاییها پیشنهاد بدهند که راهی پیدا شود تا ایران منافع کمتری در دنبال کردن مسیر گذشته ببیند و چیزی هم به ازای آن از طرف اروپاییها بگیرد. راهش این بود که در پرونده هستهای احترام بیشتری به واقعیت بگذارند و به ایران بگویند که ما در یک نقطه عطف قرار داریم، میتوانیم اسنپبک را برای یک بار برای مدتی مثلاً سه ماه به تعویق بیاندازیم و شما باید چیزی ارائه بدهید وگرنه تحریمها باز میگردد.
اروپاییها باید میگفتند که هر چند ما میدانیم که این، ایالات متحده آمریکا بود که نخست توافق را نقض کرد و شما مورد حمله بدون توجیه قرار گرفتید که ما محکوم میکنیم (کاری که نکردند)، در این شرایط ایران ممکن بود که بیشتر آمادگی برای تعامل نشان دهد و پذیرندهتر باشد. اما شیوهای که اروپاییها در قبال ایران رفتار کردند، بدترین رویکرد ممکن بود. چراکه بدون اینکه قدرتمند باشند از خودشان تکبر نشان دادند. آنها از خود ضعف، تکبر و همدستی نشان دادند. این رویکرد هرگز نمیتوانست باعث شروع یک تعامل سازنده باشد.
شما اشاره کردید که ایران و اروپا نمیتوانند متحد یکدیگر باشند. اما نباید فراموش کنیم که در گذشته نهچندان دور، اروپا بزرگترین شریک تجاری ایران بود. حدود ۲۵ سال پیش گفتوگوهایی میان ایران و اروپا برای بهبود روابط میان دو طرف در جریان بود.
بله! ایده من هم همین است که ما فرآیندی را آغاز کنیم که بتوانیم به جایی که ۲۵ سال پیش قرار داشتیم برگردیم و بتوانیم از آن نقطه بسیار جلوتر برویم اما ۲۵ سال پیش ایران و اروپا متحد یا شریک نبودند، اما آن زمان دو طرف در حال مذاکراتی بودند که اروپاییها آن را مذاکرات مشروط یا مذاکرات جامع انتقادی نام دادهبودند. این گفتوگوها چارچوب محکمی بود اما پرونده هستهای همه چیز را تغییر داد. برجام فرصت خوبی بود تا روند را تغییر داد و روند از بد به بدتر شدن را به روند از بد به خوب و خوبتر متحول کند.
در واقع نمیتوان گفت که ایران و اروپا از نظر ذاتی و ساختاری امکان دوست شدن با یکدیگر ندارند. اما این مسیر با یک امضا لغو شد. برجام چیز بسیار خوبی بود و توفیق دیپلماسی تلقی میشد. در کنار ارزشهای عدم اشاعه برجام، که به نظر بسیار دستاوردهای عظیمی بودند، ارزش اصلی برجام در وعده سیاسی آن بود. برجام قرار بود روابط ایران و ایالات متحده را به رابطهای تغییر دهد که بر مبنای قواعد پیش برود؛ قواعدی که بر آن توافق شدهاست. برجام قرار بود باعث عادیسازی روابط اقتصادی ایران و اروپا شود که میتوانست سکویی برای تبادل قابل توجه سیاسی و امنیتی بین دو طرف شود.
اما به این موضوع هم توجه کنید تا زمانی که ایران تمام تمرکز خود را روی اسرائیل قرار دهد و حتی حاضر نباشد موجودیت اسرائیل را بپذیرد، در تعامل و همکاری با اروپا محدودیت وجود خواهد داشت. چراکه برای اروپاییها مسئله اسرائیل بسیار مهم است. تردیدی نیست که در اروپا امروزه نگاه افکار عمومی به اسرائیل به شکل قابل توجهی تغییر کردهاست، اما نه به آن اندازه که بتوانید این مسئله را نادیده بگیرند که ایران حاضر نیست موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
من میتوانم درک کنم که این سیاست از کجا میآید و چه عوامل درونی در ایران باعث این رویکرد شدهاست. مشروعیت جمهوری اسلامی بر مبنای مقابله با سلطه خارجی و سلطه آمریکا بنا شدهاست و اسرائیل به عنوان واسطه سلطه آمریکا تلقی میشود. اما واقعیت این است که اسرائیلیها برای ۳-۴ نسل در آنجا زندگی میکنند و آنها هرگز منطقه را ترک نمیکنند، چون جایی ندارند که بروند.
مسئله دیگر این نیست که نمیخواهند بروند، مسئله این است که دقیقاً همان استدلالی که برای موجودیت فلسطینیها در آن سرزمین وجود دارد، قابل تعمیم به اسرائیلیها هم هست. یک روز ایرانیها باید این موضوع را درک کنند که شاید به رسمیت شناختن واقعیت، مزیتهای بزرگی وجود داشتهباشد. معنایش این نیست که ضروری باشد آنچه اسرائیلیها علیه فلسطینیان انجام دادهاند را بپذیریم. دو دشمن میتوانند موجودیت یکدیگر را به رسمیت بشناسند. اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا، دشمنان قسمخورده بودند، اما با هم روابط دیپلماتیک داشتند و مذاکره میکردند. کشورهای اروپایی تا پیش از جنگ جهانی دوم به صورت مستمر با یکدیگر میجنگیدند، اما همچنان با هم روابط رسمی داشتند.
زیاد از موضوع دور شدم، برای اینکه به تفاهم برسیم، باید وارد یک مسیر شویم و در این مسیر باید اقدامهای اعتمادسازی انجام شود که عملاً روی آنها اقدام شود. آنچه تا به امروز دیدهایم برعکس بودهاست. من به شدت منتقد رفتار اروپاییها هستم. آنها به جای اینکه از اقداماتی که وضعیت را بد و بدتر میکند، اجتناب کنند، در حال تسریع بدتر کردن اوضاع هستند. من نمیخواهم آینده را پیشبینی کنم، اما همچنان یک سناریوی بسیار محتمل، یک جنگ دیگر و یک حمله دیگر اسرائیل به ایران است. چیزی که قطعی است این است که چنین جنگی یک فاجعه برای منطقه است و در نهایت برای اروپاییها هم بد خواهد بود. من باور دارم که از زمان جنگ ۱۲ روزه تا به امروز، اروپاییها کارنامه خوبی از رفتار خودشان به جا نگذاشتهاند.
آیا میتوان گفت که بین کشورهای اروپایی، به خصوص بین سه قدرت E3 و دیگر کشورهای اروپایی شکاف در مورد نحوه برخورد با ایران وجود دارد؟ آیا کشورهایی مانند ایتالیا و اتریش صدایی در مخالفت با رویکرد کلی اروپا نسبت به ایران وجود دارد؟
قطعاً دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. من شخصاً به طور قطع میدانم که دیپلماتهای ایتالیایی مسیر دیگری را ترجیح میدادند، اما این دیدگاه به یک موضعگیری رسمی دولت تبدیل نشد. دولت ایتالیا فعلاً علاقهای ندارد که مسیری متفاوت از ایالات متحده آمریکا در خصوص ایران در پیش بگیرد. در نتیجه پاسخ من این است که هرچند دیدگاههای متفاوتی وجود دارد، اما هیچ شاهدی وجود ندارد که هیچیک از کشورهای اتحادیه اروپا بخواهد با سیاست اروپا در قبال ایران مخالفت کند.
آیا هیچ دورنمایی از بهبود روابط ایران و اروپا وجود دارد؟
من به طور قطع میدانم که جایی در دل مردم و نخبگان اروپایی و همچنین ایران، آرزوی بهبود روابط نهفقط در سطح روابط سازنده، بلکه در سطح روابط خوب و دوستانه وجود دارد. ایران پتانسیلهای بسیار وسیعی دارد. جایگاه جغرافیایی ایران، منابع انرژی سرشاری دارد، فرهنگ و جامعه بسیار پیچیدهای دارد، تابآوری این کشور، حتی تابآوری اقتصاد آن... اما باید با شما صادق و روراست باشم، در شرایط فعلی هیچ بختی نمیبینم که از این پتانسیلها استفاده شود.
اروپاییها به شکل غیرمنطقی سرسخت شدهاند. ایالات متحده رفتار تهاجمی دارد و اسرائیل به شدت تهاجمی شدهاست و جمهوری اسلامی هم تصور میکند که دادن هر امتیازی در شرایط فعلی ممکن است چه در داخل و چه در خارج به عنوان نقطه ضعف تلقی شود. در نتیجه من هیچ امیدی ندارم، من میدانم که این تونل ته دارد، اما هنوز نمیتوانم نور را ببینم.