| کد مطلب: ۴۶۹۲۱

بی‏‌تصمیمی بدتر از ارسال سیگنال ضعف

کسی نمی‌داند ایران می‌خواهد چه کار کند. «ایران» البته وقتی صحبت از معادلات بین‌المللی است، طبعاً اشاره به حاکمیت و به طور مشخص، سیاست خارجی ایران دارد؛ در نتیجه این گزاره به افکار عمومی و اکثریت قریب به اتفاق نخبگان و اهالی رسانه هم تعمیم می‌یابد.

بی‏‌تصمیمی بدتر از ارسال سیگنال ضعف

کسی نمی‌داند ایران می‌خواهد چه کار کند. «ایران» البته وقتی صحبت از معادلات بین‌المللی است، طبعاً اشاره به حاکمیت و به طور مشخص، سیاست خارجی ایران دارد؛ در نتیجه این گزاره به افکار عمومی و اکثریت قریب به اتفاق نخبگان و اهالی رسانه هم تعمیم می‌یابد.

از زمانی که جنگ با آتش‌بس غیررسمی متوقف شده، داخل و خارج از کشور، بسیاری مترصد نشانه‌ای بوده‌اند که بفهمند برنامه ایران در قبال پرونده هسته‌ای، تقابل با اسرائیل، مذاکره با آمریکا یا اروپا و به‌طور کلی رسیدگی به چالش‌های خارجی چیست و فعلاً هیچ نشانه‌ای تکلیف را قطعی نکرده است.این در مجموع سودی هم برای ایران ندارد و بلکه فضا را برای تحمیل انواع آسیب‌ها آماده می‌کند.

بعد از چند هفته سروصدا و صحبت از «تغییر»، اتفاقی که در نهایت افتاد، منحصر به بازگشت علی لاریجانی به جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و تشکیل شورای دفاع. شورای دفاع که کارکرد مشخصی دارد و معنای تشکیل آن بیش از این که سیاسی باشد، اجرایی است؛ اما آمدن لاریجانی را بسیاری به عنوان نشانه تغییر روند در مسیر سیاست خارجی و امنیتی خواندند و حتی برخی با نوعی اغراق درباره شخصیت او، آمدنش را با تعابیری مثل «بازگشت عقلانیت» جشن گرفتند؛ اما اگر چنین است، چرا این تغییر با هیچ اتفاق دیگری همراه نشده؟ اگر بناست رویکردی به سمت تعامل و مذاکره در سیاست خارجی پیش گرفته شود، چطور همزمان با حضور کسی مثل لاریجانی، فردی مثل سعید جلیلی همزمان در همان نهاد ماندگار است؟

آیا متولی رویکردی که بنا بود تغییر کند، علی‌اکبر احمدیان بود که حالا با رفتنش و آمدن لاریجانی عقلانیت آمده؟ اگر رویکردی که در مقابل لاریجانی با پرچم «پایداری» توصیف می‌شود، بناست تغییر کند، چرا همه منصوبان و نزدیکان این رویکرد همچنان سر جای خود در سمت‌های انتصابی هستند و با همان روند هم عمل می‌کنند؟ اگر تصمیمی گرفته شده تا روندی در پیش گرفته شود، چرا نهادی مثل صداوسیما همچنان با مدیریت سابق، بر همان طبل سابق می‌کوبد و پرهزینه‌ترین و بلندترین صدای رسانه‌ای داخل کشور را وقف تخریب هر الگوی دیگری می‌کند؟ بقیه تریبون‌های ریزودرشت از جنس صداوسیما چرا همچنان روی همان هوای سابق حرف می‌زنند؟

دبیری و عضویت در شورای عالی امنیت ملی و ریاست صداوسیما، سمت‌های انتخابی هم نیستند که بشود تنوع در ترکیب‌شان را نمودی از «حضور تفکرات مختلف» قلمداد کرد؛ بلکه این‌ها سمت‌های انتصابی هستند، در اختیار کسانی که حتی در سطح راهبردی هم تناسبی با هم ندارند. در این میان، سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه هم مثل چند ماه پیش از جنگ، نه تکلیفش را با خودش روشن می‌کند نه با مردم و نه با خارجی‌ها. چند نفر دیگری هم که سمت‌های مختلف مربوط و نامربوط به سیاست خارجی را دارند، هر کدام به گمانی در راه یقینی افتاده‌اند و در دستگاه خودشان ساز می‌زنند.

برونداد این ترکیب، تصویری است نه از ابهام راهبردی که از بی‌تصمیمی. ایران می‌خواهد با آمریکا مذاکره کند یا نمی‌خواهد؟ می‌خواهد بر سر غنی‌سازی امتیاز دهد یا نمی‌خواهد؟ می‌خواهد با آژانس تعامل کند یا می‌خواهد از ان‌پی‌تی خارج شود و مسیر دیگری برود؟ جنگ را مطلوب می‌داند یا ادامه آتش‌بس را؟ یا حل موضوع و برداشتن وزن این پرونده باز از روی روان مردم را مطلوب می‌داند؟ مردمی که هر روز از هر کس می‌توانند می‌پرسند «دوباره جنگ می‌شود؟» پاسخ ایران به پیشنهاد اروپا چیست؟ از مهلت سازوکار ماشه برای اروپا ده روز بیشتر باقی نمانده. چرا جواب پیشنهاد اروپا را نمی‌دهند؟ آنچه که دیگر نه به سمت توافق است نه به سمت تقابل، صرفاً تمدید همین وضعیتی که ظاهراً مطلوب هم هست.

چیزی که در طرف مقابل، وضعیت را نامناسب نشان می‌دهد و بلکه طرف مایل به درگیری را تشجیع می‌کند، این تصویر بی‌تصمیمی است نه پراکنده‌گویی‌های رئیس‌جمهوری که با الگوی «از هر دری سخنی» حرفی در دلش باقی نمی‌گذارد و البته سخنوری‌هایش هم توجه چندانی در رسانه‌های خارجی به خود جلب نمی‌کند. مسئله ما «سیگنال ضعف» نیست، نمود بی‌تصمیمی است که از همه سمت فوران می‌کند. تازه همه این حرف‌ها فقط در حوزه سیاست خارجی است. درباره باقی عرصه‌ها روضه دیگری باید خواند. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار