| کد مطلب: ۴۲۹۷۳

تفاوت رویکرد آمریکا و اسرائیل پس از جنگ

اصولاً کشورها از سه ابزار اجبارآمیز برای وادار کردن کشوری دیگر به انجام دادن یا ندادن یک کار استفاده می‌کنند.

تفاوت رویکرد آمریکا و اسرائیل پس از جنگ

اصولاً کشورها از سه ابزار اجبارآمیز برای وادار کردن کشوری دیگر به انجام دادن یا ندادن یک کار استفاده می‌کنند. ابزار نخست، اجبار اقتصادی است که در قالب تحریم‌ها و محاصره اقتصادی اعمال می‌شود. ابزار دوم اجبار امنیتی مخفی است که به معنای جنگ در سایه از طریق خرابکاری، حملات سایبری و تسلیح مخالفان انجام می‌شود. ابزار سوم اجبار نظامی آشکار است که به معنای اقدام نظامی آشکار بر ضد مواضع و منابع قدرت طرف مقابل است. به نظر می‌رسد که آمریکا و اسرائیل طی دهه‌های گذشته به تدریج از هر سه ابزار علیه ایران استفاده کرده‌اند.

این طرف‌ها از طریق اجبار اقتصادی یا تحریم‌ها، توان خدمت‌رسانی دولت و قدرت دولت در ایجاد رفاه برای جامعه را تضعیف کرده‌‌اند و از این طریق باعث نارضایتی شدید اقتصادی و اجتماعی شهروندان ایران شده‌اند. دوم از طریق اجبار امنیتی مخفی، نوعی جنگ فرسایشی در سایه را ایجاد کرده‌اند و بخش امنیتی کشور را مشغول خودشان نگه داشته‌اند و منجر به تخصیص منابع بیشتر به این بخش امنیتی شده‌اند. نهایتاً از طریق اقدام نظامی، به زیرساخت‌های نظامی، هسته‌ای و موشکی ایران ضربه وارد کرده‌اند.

در تفسیر این مسیر از اجبار اقتصادی به اجبار نظامی از یک طرف می‌توان این مجموعه اقدامات را یک حرکت حساب‌شده در مسیر فرسایش قدرت ایران تلقی کرد و از طرف دیگر می‌توان تاب‌آوری دولت و ملت ایران را در مقابل این فشارها مثال بزنیم و به این نتیجه برسیم که فرآیند اجبار اقتصادی و اجبار امنیتی مخفی در رسیدن به اهداف خود ناکام مانده‌است. در واقع در تفسیر دوم نتیجه‌گیری این است که تاب‌آوری دولت و ملت ایران در مقابل اجبار اقتصادی و اجبار امنیتی مخفی، باعث ناکامی این مسیر شده‌است و به همین دلیل آمریکا و اسرائیل به این نتیجه رسیده‌اند که باید اهداف خود را در قالب اقدام نظامی دنبال کنند.

در شرایط فعلی به نظر می‌رسد که ما همچنان رویکرد اجبارآمیز را شاهد هستیم. دونالد ترامپ، در دور نخست ریاست‌جمهوری‌اش از نوعی دیپلماسی اجبار نرم استفاده کرد، یعنی فکر می‌کرد که تهدیدات کلی، مبهم و لفظی علیه ایران در طولانی‌مدت، بدون اینکه ضرب‌الاجل زمانی مشخصی وجود داشته‌باشد، می‌تواند ایران را تسلیم کند اما ترامپ در دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش به این نتیجه رسید که اولاً باید به معتبرسازی تهدید نظامی برای ایران بپردازد و ثانیاً یک ضرب‌الاجل زمانی را برای ایران تعیین کند.

بنابراین انجام حملات نظامی در دولت دوم ترامپ را باید در چارچوب دیپلماسی اجبار سخت تحلیل کنیم. دیپلماسی اجبار سخت به معنای استفاده از تهدیدهای معتبر و ملموس و برخی مشوق‌ها برای وادارسازی کشور هدف به انجام یا عدم انجام کاری در یک بازه زمانی مشخص و محدود است. اما بعد از اینکه این اقدام نظامی انجام شد، دو نگاه نسبتاً متفاوت در آمریکا و اسرائیل در مورد استمرار مواجهه با ایران به وجود آمده‌است. نگاه اسرائیل این است که دیپلماسی و یا حتی رسیدن به توافق با ایران نمی‌تواند خطر هسته‌ای شدن ایران را به طور کامل از بین ببرد.

چراکه حتی در صورت موافقت تهران با توقف غنی‌سازی احتمال حرکت مخفیانه تهران به سمت سلاح هسته‌ای وجود دارد؛ بنابراین از نظر اسرائیلی‌ها تنها راه خلاص شدن از خطر ایران، سناریوی سوریه‌ای کردن ایران است، به این معنا که حکومت از بین برود یا آنقدر تضعیف شود که توان ساخت سلاح هسته‌ای ولو به شکل مخفی نداشته‌باشد یا حتی در صورت حرکت مخفیانه به سمت سلاح، اسرائیل از تسلط اطلاعات و عملیاتی برای مقابله پیشدستانه با چنین اقدامی برخوردار باشد. اما نگاه آمریکا در شرایط فعلی تا حدی متفاوت است.

نگاه آمریکا پیشبرد رویکرد دیپلماسی سخت با ایران است، به این معنا که حمله نظامی به ایران و از بین بردن بخش عمده برنامه هسته‌ای ایران منجر به تحمیل هزینه فراوان به حکومت ایران شده و محاسبات راهبردی ایران را تغییر داده‌است. براساس نگاه آمریکا وضعیت فعلی بهترین شرایط است که میوه این تغییر محاسبات راهبردی در میز مذاکرات چیده شود. در مجموع رویکرد اسرائیل مبتنی بر تضعیف و حذف قدرت مادی ایران برای حرکت به سمت سلاح هسته‌ای با تضمین سلطه اطلاعاتی و عملیاتی اسرائیل است، اما رویکرد آمریکا براساس تغییر محاسبات راهبردی جمهوری اسلامی ایران از طریق اقدام نظامی با تضمین توافق جدید است.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار